اخبار کسب و کار

نقد و بررسی فیلم «جاده قدیم»: راهی جدید از دل جاده قدیم

خطر لو رفتن داستان
«جاده قدیم»
ساخته منیژه حکمت پر از نام‌های حرفه‌ای‌های سینمای بدنه ایران است. فیلم پر بازیگری است که از بازی مهتاب کرامتی در نقش اصلی و یک دوجین بازیگر سرشناس دیگر از آتیلا پسیانی و بهناز جعفری گرفته تا شیرین یزدانبخش مادر این سال‌های سینمای ایران و پرویز پورحسینی از پیشکسوتان و محمدرضا غفاری و ترلان پروانه از تازه آمده‌ها استفاده می‌برد. مصطفی خرقه‌پوش در جایگاه تدوینگر و داریوش عیاری بعد از مدت‌ها پشت دوربین و کریستف رضاعی به‌عنوان آهنگساز در کنار فیلم قرار داشته‌اند. با این حساب، فیلم محصولی است که با استاندارد خوب‌های سینمای بدنه باید ارزیابی شود.
آیا فیلم «جاده قدیم» باید با «فروشنده» مقایسه شود؟ به نظر گریزی نیست. وقتی بعد از یک فیلم موفق و به‌هرحال بزرگ [فارغ از این‌که به فروشنده چه نگاهی داشته باشید نمی‌توان منکر اهمیت فیلم شد و جوایز کن و اسکار هم تأییدی بر این مدعا هستند]، فیلم دیگری با مضمونی یکسان ساخته شود، به‌طورمعمول این مقایسه در اذهان شکل می‌گیرد. بااین‌حال «جاده قدیم» در طرح موضوع تعدی و تجاوز به راه دیگری می‌رود. خانواده فیلم «جاده قدیم» برخلاف زوج فیلم فروشنده نه سابقه‌ای روشنفکرانه دارند نه در بیغوله‌ای بالای یک مجتمع آپارتمانی بدساز زندگی می‌کنند. برعکس از طبقه بالای اجتماع هستند و هرکدام در شغل و حرفه خود بسیار موفق‌اند.

برخلاف «فروشنده» در اینجا کسی دنبال پیدا کردن متجاوز نیست. خودِ قانون این کار را انجام می‌دهد و تمرکز روی شخصیت زن و رفتار هیستریک و نامتعادل او بعد از بحران قرارگرفته. مینو رسولی پیش از بحران، زن موفق و محکمی است. در خانواده‌ای که به‌وضوح تحت تأثیر پدربزرگ و حرفه پول‌ساز خانوادگی اوست، موفق می‌شود عروسی پسر شوهرش را به خواست عروس و داماد و برخلاف خواست پدربزرگی که چشم همه به دهان اوست عقب بیندازد و در بانک هم رئیس شعبه است و با قدرتی دل‌چسب تسلیم مشتری پولداری که بدون وثیقه وام می‌خواهد نمی‌شود. بیست دقیقه ابتدایی فیلم مقدمه‌ای است برای معرفی روابط درون این فامیل و آدم‌های آن. پدربزرگی دخالت‌گر (با بازی پرویز پورحسینی)، پسر او که پدربزرگ او را چندان دلخواه خود نمی‌بیند (آتیلا پسیانی)، نوه‌ای با شخصیتی مردد و در حال داماد و هم‌زمان پدر شدن که البته امید پدربزرگ برای آینده کسب‌وکارش است (محمدرضا غفاری) و تیپ‌های دختر تین‌ایجر (ترلان پروانه)، مادر همیشه نگران (شیرین یزدانبخش) و کارمند فاسد (بهناز جعفری) و مشتری پرنفوذ (بانیپال شومون با آن قیافه خاص و خطوط عمیق صورتش) و…
بحران پیش‌آمده اما با قدرت تصویر نمی‌شود. حتی انتظار یک قتل در ذهن تماشاگر کاشته می‌شود و شاید خیلی‌ها مثل من وقتی می‌فهمند ماجرا یک زورگیری بوده حتی کمی نفس راحت بکشند که به‌هرحال مهتاب کرامتی زنده است و باز او را می‌بینیم. گرچه در یک گریم غلیظ و دست و صورتی زخمی و مجروح. مشکل عمده فیلم اما از همین‌جا آغاز می‌شود. برای نمایش دادن بحرانی در درون زن باید چه‌کار کرد؟
مرد داستان در نقش یک شوهر منطقی، از آن نوع که در آثار فمینیستی معمولاً به‌عنوان یک شوهر جنتلمن و کنار آمده با نقش همراه و حمایتگری از دور به چشم می‌خورد، سعی می‌کند بیش از هر چیز هرگونه تنشی را از دور کند، پدربزرگ فکر ثبت شکایت است که بدون امضای مینو ممکن نیست، بچه‌ها به نظر می‌رسد متوجه عمق بحران پیش‌آمده در خانه نیستند یا حداقل واکنش‌هایی که از آن‌ها می‌بینیم این‌طور نشان می‌دهد و اطرافیان با دلسوزی‌ها و پیگیری‌هایشان هرکدام به‌نوعی مخل تنهایی و حریم خصوصی موردنیاز زن هستند؛ اما آنچه از بحران زن می‌بینیم، همه ساده‌ترین و بهتر بگوییم پیش‌پاافتاده‌ترین نشانه‌های یک آدم در بحران است. مینو در را روی خودش می‌بندد، از هر تماسی با شوهرش خودداری می‌کند، به بچه‌ها و عروسی پسرخوانده‌اش بی‌توجه شده، گاهی پرخاش می‌کند و به شکلی بارها تکرارشونده درگیر وسواس تمیزی و پاک کردن خود و شستن دست‌هایش است (بعد از بازگشت از بیمارستان هم اولین کاری می‌کند حمام رفتن است و تا انتها بارها دست‌ها و آینه حمام را می‌شوید که نمادی است از میل برای پاک شدن از دست‌های ناپاکی که در ماشین به او زده شده). چیزی بیش از این‌ها از زن نمی‌بینیم. به درون او انگار راهی نداریم و تحول او را هم در پایان نمی‌فهمیم. متوجه نمی‌شویم دقیقاً از کی شروع کرد به دوباره ایستادن و آیا این تنها گذر زمان بود که به او کمک کرد؟ او را در میانه‌های فیلم به‌جا نمی‌آوریم.
«جاده قدیم» البته بازگشت دوباره‌ای هم هست برای مهتاب کرامتی. بازیگر زیبایی که چندین و چند سال با اصراری بی‌مورد سعی داشت هرچه بیشتر از ظاهر و کاراکتر خود فاصله بگیرد تا در چشم‌های داور غیرمتخصص و منتقدینی که آدرس غلط به او و مخاطب و سینما می‌دهند، بیشتر دیده شود. تلاش او برای ایفای نقش زن‌های روستایی، حاشیه‌نشین یا کارگر در فیلم‌هایی از قبیل «ماجان» و «بیست» و غیره تلاش‌های بی‌موردی بودند. نوعی از شیک بودن در صورت اوست که با گریم و تلاش زایل نمی‌شود. این ایراد بزرگی هم نیست. اگر از تعبیر رضا کیانیان استفاده کنیم، بسیاری از بازیگران تک نقش هستند (مثل جان وین یا گری کوپر)، بسیاری از آن‌ها چند نقش هستند (مثل رابرت دنیرو یا آل پاچینو که طیفی از مردان یاغی و عصیانگر را در کارنامه دارند اما تصور آن‌ها به‌عنوان عاشق‌پیشه‌ای ناکام محال است) و تنها معدودی بازیگر هستند که توان بازی در همه نقش‌ها را دارند. کسی دنیرو یا جان وین را بازیگر شکست‌خورده‌ای نمی‌داند، چون نمی‌توانند هملت یا ریچارد سوم باشند. مهتاب کرامتی هم به سبب ویژگی‌های چهره و فیزیکش، رِنج محدودتری از نقش‌ها را می‌تواند انتخاب کند و بهتر است هر بازیگری خودش را بشناسد و سعی نکند ازآنچه هست و باید باشد و می‌تواند بشود فراتر برود.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا