قصه های سرزمین خورشید: ده شاهکاری که از مردم خوزستان میگویند ـ قسمت اول
۳۱ شهریور سال ۱۳۹۷؛ حادثه مثل یک صاعقه، آمد و رفت.
این روزهای نفرینشده، این اشکهای جاریشده و این خیابانهای از خون سرخشده تمامی ندارد انگار؛ این سربازان جانبرکف، این کودکان ربودهشده از زمان، این نالههای مادران، تاریخ سرزمین ما را ساختهاند انگار.
این سرزمین، سرباز دارد، غیرت دارد، عشق دارد. خوزستان، سرباز و غیرت و عشق دارد؛ اما هوا ندارد، آب ندارد. خوزستان مظلوم که اولین هجمههای دشمن را به چشم دید و باغیرت و سربازان بینشانش دفاع کرد اما محمدهایش نبودند تا آزادی شهر را ببینند. خوزستان که روی کرورکرور ثروت نشسته است، خوزستان، هرمزگان و بوشهر زیر غبار فراموشی دارند جان میدهند و حتماً باید چند نفر تفنگ به دست، وحشیانه به میان مردم هجوم ببرند و کودک و پیر و جوان و بازمانده جنگ را هدف گلوله قرار دهند تا یادمان بیاید، آنجا چقدر زندگی سخت است.
انگار همیشه فراموش کردن راحتتر از فکر کردن و دیدن است؛ حتی در سینما؛ اما بودهاند فیلمسازانی که دوربینشان را از این تهران دودگرفته و شلوغ به میان نخلهای سر به فلک کشیده و آفتاب سوزان بردهاند و تصاویری با صدای خلیجفارس گرفتهاند. فیلمسازانی که اکثرشان از میان همین مردم بر خواستهاند و از درد و رنج مردمشان میگویند، از بیآبی، از فقر، از کمبودها و از مردمی که مصیبت را زیستهاند اما فرهنگ غنیشان، موسیقی بینظیرشان و قد و قامت سرو گونهشان هنوز پابرجاست. بیایید نگاهی به بهترین فیلمهایی که در مورد مردمان جنوب و زندگیشان ساختهشده است بیندازیم تا از جنس فراموش کنندگان نباشیم:
۱- دونده، تنگسیر، سازدهنی- امیر نادریامیر نادری، در آبادان متولد شد و از کودکی کارهایی مثل تخمهفروشی و کنترلچی و آپاراتچی سینما را تجربه کرد و همه این تجارت دستاول را به فیلمهایش آورد. «سازدهنی» محصول سال ۱۳۵۲ اولین فیلمی که امیر نادری در کارنامه پرافتخارش ثبت میکند درباره زادگاهش است. ورود یک سازدهنی از فرنگ، همه کودکان را به وجد میآورد، اما نه بهاندازه امیرو، نوجوان ساده و دوستداشتنی که برای در دست گرفتن این سازدهنی هر کاری میکند. یک سال بعد، امیر نادری با اقتباس از داستانی نوشته غلامحسین ساعدی، «تنگسیر» را میسازد که روایت مردی به نام زائر محمد با بازی بهروز وثوقی است که از تحقیرها و ظلمهایی که خانهای منطقه بر او و امثال او حاکم کردهاند به تنگ میآید و دست به انتقام میزند و شیرمحمد میشود. حدود ده سال بعد، در سال ۶۳، نادری به ریشههای خود بازمیگردد و با ساخت «دونده» و روایت قصه نوجوانی به اسم امیرو، از فقر، شرایط سخت زندگی و بیآبی ساکنان جنوب کشور میگوید و اینگونه اولین فیلم بینالمللی سینمای ایران بعد از انقلاب ساخته میشود.
۲- ناخدا خورشید- ناصر تقواییناصر تقوایی که خود در آبادان متولدشده است با استفاده از تسلطش بر فرهنگ و ویژگیهای بومی این منطقه، در اقتباسی استادانه از رمان “داشتن و نداشتن ” اثر ارنست همینگوی، «ناخدا خورشید» را میسازد. تقوایی در «ناخدا خورشید» با استفاده از المانهای فرهنگی و بومی، قهرمانی سازشناپذیر و رام نشدنی با خصوصیات اسطورهای مردمان جنوب میسازد که یکی از بهترین آثار سینمای ایران و کارنامه خود تقوایی است. مسلماً، نفوذ عمیق «ناخدا خورشید» همانقدر که مرهون دانش سینمایی تقوایی است به آشنایی وی با ساختار فرهنگی و پیشینه قصهای که میسازد نیز مربوط است و اینگونه است که داریوش ارجمند تا ابد ناخدا خورشید سینمای ایران باقی خواهد ماند. تقوایی همچنین قبلتر از ورودش به فیلمسازی بلند، مانند بسیاری از فیلمسازان شاخص دیگر که با ساخت مستند مسیر کاریشان را هموار میکنند، در مستندی به نام «باد جن» با همراهی غلامحسین ساعدی، دوربینش را به میان مراسم “زار ” که در میان مردمان بندرلنگه مراسمی برای درمان بیماران است میبرد و با موسیقی شاهکار جنوبی و صدای فراموشنشدنی احمد شاملو رئالیسم و سورئالیسم را به هم گره میزند. این مستند که به نام «زار» نیز شناخته میشود در کنار مستند «موسیقی جنوب»، چون شناسنامهای فیلمساز خود و ریشههای او در سرزمین مادریاش را معرفی میکنند.
۳- تیکآف- احسان عبدی پوردر میان آثار متأخر سینمای ایران هیچ فیلمی بهاندازه «تیکآف» و هیچ فیلمسازی بهاندازه احسان عبدی پور، فرهنگ اسطورهای و پررمزوراز مردمان جنوب کشور را با موسیقی پرشور آن خطه به تصویر نکشیده است. «تیکآف» که روایت چند جوان است که شبانه و بعد از یک شرطبندی به سراغ عقدهگشایی از ناکامیهای چندسالهشان میروند، در پشت داستان خطی و سادهای که از عشق و فراق میگوید، بهشدت به محیط و لوکیشن وابسته است. تمامی کاراکترها، اتفاقات و حوادث ریشهای در سرزمین نفتخیز جنوب دارند. بیکاری، فقر و آرزوهای بربادرفته و کامهای گرفته نشده، «تیکآف» را در به شرح مصیبت این روزهای مردم جنوب کشور بدل میکند که انگار در طالع نحسی گرفتارشدهاند. عبدی پور که خود اهل بوشهر است و موسیقی بومی و محلی بوشهری از وزنههای قوی فیلمهایش است، در آخرین فیلم خود «پاپ»، با یک موسیقی تلفیقی بی-نظیر، داستان یک خانواده سیاهپوست در بوشهر را در سه اپیزود و هر بار از یک زاویه دید روایت میکند.
۴- عروس آتش- خسرو سیناییخسرو سینایی که بیشتر بهواسطه ساخت مستندهای اجتماعی شناخته میشود، با قلم حمید فرخ نژاد به سراغ داستانی از فرهنگ زندگی عشیرهای و سنتهای چند صدساله ساکنان یک عشیره در جنوب ایران میرود. سینایی در نگارش «عروس آتش» از حمید فرخ نژاد کمک میگیرد که در نقش اول مرد نیز حضور دارد و همین نقشآفرینی سرآغاز ورود جدی او به دنیای بازیگری هم هست. «عروس آتش» قصه دختری است که اصالتاً خوزستانی است اما سالهاست با مادرش در شهر زندگی میکند و قصد دارد با استادش ازدواج کند، اما بر اساس رسوم عشیرهاش باید با پسرعموی خود ازدواج کند. «عروس آتش» نگاهی تحلیلی و فرهنگی به آدابورسوم زندگی سنتی مردم خوزستان دارد و نشان میدهد این اعتقادات تا چه حد در ناخودآگاه فرزندان این سنتها رسوخ کرده است. پایان تراژیک «عروس آتش» یکی از زیباترین و موجزترین پایانبندیهای سینمای ایران است که شاید بتوان آن را با «ارتفاع پست» حاتمی کیا که اتفاقاً آنهم از مشکلات مردم جنگزده پس از پایان جنگ میگوید مقایسه کرد.
۵- باشو، غریبه کوچک- بهرام بیضایی«باشو، غریبه کوچک» بیش از آنکه در مورد سرزمین آفتابی جنوب ایران باشد، در مورد انسانیت ورای مرزهای جغرافیایی است. «باشو، غریبه کوچک» که بیشک یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است روایت پسرکی به نام باشو است که در روزهای جنگ از جنوب کشور میگریزد و بیآنکه بداند ناگهان از شمال کشور سر درمیآورد. باشو وارد خانواده نایی جان، زن روستایی شمالی میشود که گرچه زبان او را نمیفهمد، اما مصیبتهایی که باشو پشت سر گذاشته است را خوب میفهمد. بهرام بیضایی در «باشو، غریبه کوچک» از مردمانی میگوید که آتش جنگ آنها را ناچار به مهاجرت کرده است و از میزبانانی میگوید که تنها اشتراکشان با این مهاجران انسان بودن است. سکانسی که سوسن تسلیمی در نقش نایی جان یک گوجهفرنگی به باشو نشان میدهد و به زبان محلی میگوید “پامادور ” و باشو با تعجب پاسخ میدهد “توماتو “، سکانس نابی است که بیضایی بهواسطه آن و تمام اندیشه تنیده شده در فیلمش از نزدیکی آدمهایی میگوید که شاید زبان مشترکی نداشته باشند اما همچنان میتوانند باهم ارتباط برقرار کنند. «باشو، غریبه کوچک» سرنوشت بسیاری از جنگزدگان ایران است که از شهرها و روستاهای محل زندگی خود جدا شده و مجبور به زندگی بافرهنگی غریب میشوند.
قصه های سرزمین خورشید: ده شاهکاری که از مردم خوزستان میگویند ـ قسمت دوم
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.