پنج فیلم برتر دفاع مقدس در دهه هفتاد
بعد از پایان جنگ و پس از تجربیات اولیه سینمای جنگ در ایران دهه شصت و سعی بر بومیسازی این ژانر که در سالهای بعد ژانر دفاع مقدس خوانده شد، دهه هفتاد با شمار بیشتری فیلم جنگی از راه میرسد. فیلمهایی که نسبت به آن تجربیات اولیه پختهتر شدهاند و همچنین با پایان یافتن جنگ، مجال بیشتری هست تا با فاصله به جنگ نگاه انداخت و داستانهای متنوع و پرمایهتری را تبدیل به فیلم جنگی کرد.
ـ هور در آتشفیلمی ساخته عزیزالله حمید نژاد که در ادامه آثاری مانند «مهاجر» قرار میگیرد؛ یعنی از آن دسته فیلمهای جنگی که میخواهند ابعادی معنوی به خود بگیرند و از عوالم و عواطف شخصی رزمندهها بگویند. فیلم شدیدا تحت تاثیر «روایت فتح» شهید مرتضی آوینی هم هست و داستان پدری را تعریف میکند که در جستوجوی پسرش راهی جنگ میشود و مخاطرات زیادی را پشت سر میگذارد تا در نهایت او را پیدا میکند. «هور در آتش» فیلمی تأثیرگذار و البته کمتر دیده شده است که هرگز آنطور که باید تحویلش نگرفتند. میتوان آنرا یکی از بهترین فیلمهای ژانر دفاع مقدس دانست که چه از لحاظ کیفی و فنی بسیار بالاتر از استانداردهای دهه هفتاد ساخته شد و چه از نظر مضمونی و تماتیک که موفق میشود تماشاگر را در روایت خود غرق کند و در این جستوجو، او را همچون پدر (با بازی مهدی فقیه) دلنگران به انتظار بنشاند.
همچنین بخوانید:
۵ فیلم برتر دفاع مقدس در دهه هشتاد
ـ سفر به چزابهمهمترین و بهترین فیلم رسول ملاقلیپور که آغازگر مسیری در فیلمسازی اوست که تا سالها بعد ادامه پیدا میکند؛ انگار که روایت جنگ در این دسته از فیلمهای ملاقلیپور شبیه به سفر با ماشین زمان باشد! به این معنی که جنگ دنیایی پسینی بوده مملو از رشادت و مردانگی و فداکاری و لحظات بهیادماندنی و درسهای تکرار نشدنی که حالا دیگر اثری از آن جهان و همه این ویژگیهایش نمانده است و آن آدمها و منشها و همراهیها دیگر در زمانه نو وجود ندارند و اثری ازشان نیست. درواقع میتوان فیلمهای اینچنینی ملاقلیپور را به یکجور دریغ در برابر روزگار خوش از دست رفته و لحظات تکرار نشدنی تشبیه کرد. فیلم داستان فیلمسازی را روایت میکند که به همراه آهنگسازش در یک سفر زمان از چزابه و روزهای جنگ سردرمیآورد تا برای بار دیگر شاهد دلاوریها و رشادتهای فرمانده و همرزمهایش در میدان جنگ باشد. فیلمی بسیار تأثیرگذار که میتوان آنرا سینماییترین جلوه عاشورا در ژانر دفاع مقدس خواند.
ـ کیمیااهمیت «کیمیا» در تلفیق و ترکیب دو شکل مختلف فیلم است. انگار که در یک فیلم با دو اثر سروکار داشته باشیم. نیمه اول فیلم یا همان بخش اول که در سالهای جنگ میگذرد، تصویری سبع و خشن از جنگ و میدان نبرد میسازد. رضا همسر باردارش را به بیمارستان میرساند و بعدازآن به اسارت دشمن درمیآید. جنگ موحش است و خطرناک و پدر را از جگرگوشههایش میدزدد و به کنج زندان بعثیها میفرستد. تا اینکه سالها میگذرد و با پایان یافتن دوره اسارت رضا بازمیگردد تا خانوادهاش را پیدا کند. دریغ که همسرش در همان شب اسارت از دست رفته و فرزندش هم نیست. بخش دوم فیلم با آزادی رضا و آغاز جستوجویش، شروع میشود. حالا از دل اکشن و خشونت جنگ کمکم به ملودرامی نزدیک میشویم که شرح تلاشهای پدری برای یافتن دخترش است. رضا در نهایت دخترش را که در مشهد همراه با جراحی که او را به دنیا آورده زندگی میکند، پیدا میکند اما در نهایت تصمیم میگیرد که بگذارد دختر یعنی کیمیا در همان محیطی که بزرگ شده و نزد جراح بماند و به زندگیش ادامه دهد. آیا این خشنترین و درعینحال بزرگوارانهترین تصمیمی نیست که یک پدر رسته از بند میتواند تن به آن دهد؟ «کیمیا» درست به همین دلیل است که فیلمی مهم و متمایز در ژانر دفاع مقدس محسوب میشود. چراکه فرای خودی و دشمن و جنگ و صلح یا خانواده و غریبه در کنار انسانیت و آزادگی میایستد و زیست انسانی را بر هر چیز ارجحیت میبخشد.
در صحنهای بهیادماندنی بعدازآنکه پدر به کبوترهای حرم دانه میدهد، با قطار شهر و دخترش را ترک میگوید…
ـ لیلی با من است«لیلی با من است» هم از جمله فیلمهای خاص سینمای دفاع مقدس محسوب میشود که همزمان چندین کار میکند؛ مهمتر از همه اینکه برای اولین بار کمدی را وارد سینمای دفاع مقدس میکند و داستانی را که در دل جنگ میگذرد با لحنی سرخوشانه و پر از شوخی برای تماشاگرش تعریف میکند. به واسطه این لحن کمیک فیلم به خط قرمزهایی نزدیک میشود که تصور پرداختن به آنها در یک فیلم جدی حتی همین حالا هم چندان ممکن به نظر نمیرسد چه برسد به دهه هفتاد! اما «لیلی با من است» با رویکرد کمدی خود، بسیاری از این خط قرمزها را درمینوردد. ریاکاری و تزویر آدمهایی که به پست و مقامهای جدی رسیدهاند بدون آنکه شایستگی و شجاعتش را داشته باشند مهمترین این خط قرمزهاست. فیلمنامه «لیلی با من است» نوشته رضا مقصودی را میتوان برگ برنده فیلم دانست. اتفاقات ناخواسته و تصادفی، قهرمان ترسو فیلم را که اشتباها وارد میدان نبرد شده، به خط مقدم سوق میدهد و او را رو در روی عراقیها مینشاند درحالیکه تماشاگر تا رسیدن به این نقطه از خنده رودهبر شده است.
ـ آژانس شیشهاینه تنها مهمترین و بهترین فیلم دفاع مقدس، نه تنها بهترین اثر کارنامه کاری کارگردان، نه تنها یکی از بهترین آثار دهه هفتاد که حتی یکی از بهترین فیلمهای تکرار نشدنی تاریخ سینمای ایران: «آژانس شیشهای»
داستان تقابل آدمها با روحیات و ایدئولوژیهای مختلف، داستان رزمندهای که در واکنش به فراموش شدن اخلاقیات انسانی و از دست رفتن روحیه همراهی و برای کمک به رزمنده و رفیق قدیمیاش دست به یک عمل شخصی میزند و در یک آژانس هواپیمایی (یکی از نمودهای مدرنیته در تهران و شهر) گروگانگیری میکند تا بتواند رفیقش را برای درمان به خارج از کشور بفرستد. فیلم فقط روحیات و ایدئولوژیهای مختلف را در زمان جنگ و حالا پس از جنگ، نمایندگی نمیکند که سیر تحول و در کنار هم قرار گرفتن این عقاید بعضا متضاد را در تشکیل جامعه نوین ایران مورد واکاوی خود قرار میدهد. بخشی از جامعه از ارزشها بریدهاند، برخی خود را به قدرت فروخته و عدهای هم پای ارزشهای گذشته ایستادهاند و «آژانس شیشهای» شرح همه این تقابلها و زیست و دوام آوردن توامانشان در کنار یکدیگر است.
همچنین بخوانید:
پنج فیلم برتر دفاع مقدس در دهه شصت
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.