نقد فیلم «خجالت نکش»: ما میتوانیم
اساساً وقتی از یک فیلم اولی صحبت میکنیم، یک فیلمساز جوان تازه فارغالتحصیل شده با کلی تئوری عملی نشده پیش چشممان ظاهر میشود، یا یک فیلمسازی که چند سالی فیلم کوتاه ساخته و حالا وارد مسیر فیلمسازی داستانی شده است. بههرحال هر تصوری از یک فیلم اولی داشته باشید مطمئناً نمیتوانید آن را با رضا مقصودی، کارگردان «خجالت نکش» انطباق دهید. رضا مقصودی گرچه با ساخت این کمدی اولین فیلمش را میسازد اما در سینمای ایران نامی شناختهشده است و پیچوخمهای روایت داستانی و تکنیکهای جذب مخاطب را خوب میشناسد. اگر رضا مقصودی را نمیشناسید همین بس که بدانید فیلمنامه کمدیهای محشری چون «لیلی با من است» و «همیشه پای یک زن در میان است»، به قلم اوست. البته مقصودی که بهجرئت میتوان ادعا کرد بهترین فیلمنامههایش را در کنار کمال تبریزی نوشته است، بهمثابه این کارگردان، چند سالی است که کار درخشانی عرضه نکرده است و «من سالوادور نیستم» ساخته منوچهر هادی که در گیشه خیلی موفق بود، مهر تأییدی است بر دو لبه بودن قلم کمدی مقصودی، قلمی که میتواند «مهر مادری» پدید آورد یا «من سالوادور نیستم».بههرحال، نمیتوان انکار کرد که «خجالت نکش» از ذهن نویسندهای میآید که توانایی خلق کمدی و طنز را در بهترین شرایط دارد و همین موضوع «خجالت نکش» را بهعنوان یک فیلم بسیار کنجکاوی برانگیز معرفی میکند، آنهم در شرایطی که کمدی در سینمای ایران مسیری رو به قهقرا در پیشگرفته است و بهتر است از طنز هم اصلاً صحبت نکنیم.
«خجالت نکش» فیلم بیادعایی است. نه مثل «ساعت ۵ عصر» مهران مدیری ادای روشنفکری درمیآورد و نه مثل «اکسیدان» شمشیر انتقاد را از رو بسته است و نه حتی مثل «آیینه بغل» گیشه را نشانه رفته است. «خجالت نکش» بهاندازه تیم بازیگریاش ساده و بیآلایش است و درست بهاندازه لوکیشنهایش بیادعا.
اولین ساخته مقصودی، یک کمدی روستایی است و بهترین نمونه برای اینکه فضای فیلم دستتان بیاید، «زاپاس» ساخته برزو نیک نژاد است که اتفاقاً در گیشه هم بسیار موفق بود؛ اما ورای این سادگی و بیادعایی، طنزی جالب و شیرین جریان دارد که بهموازات تاریخ ایران در طی بیست سال گذشته پیش میرود. وقتی بیست سال پیش از “فرزند کمتر، زندگی بهتر ” سخن رانده میشود هشت سال پیش که به ازای تولد هر کودک وعده اهدای یک سکه بهار آزادی میدادند و باافتخار در بالای جمعیت میایستادند و سر رقم جمعیت چانه میزدند، «خجالت نکش» روایتش را شروع میکند و به اتمام میرساند؛ در اوج زیرکی و ذکاوت، بهویژه وقتی پایان خوش فیلم همراه میشود باروی کار آمدن حسن روحانی بهعنوان رئیسجمهور، دیگر بههیچوجه نمیتوان کنایه پنهان در «خجالت نکش» را نادیده گرفت.
همچنین بخوانید:
نقد فیلم «خجالت نکش»: کاش میشد همه فیلمها حد خود را میدانستند…
اما این دیدگاه طنز و انتقادی متن اثر «خجالت نکش» را نمیسازد. در «خجالت نکش» با یکی از ثابتترین و مهمترین الگوهای ایجاد کمدی روبرو هستیم، به تعویق انداختن یک رویداد. در اینجا مادری راداریم که میخواهد فرزندش را در آغوش بکشد اما از شرم اینکه در سن بالایی بچهدار شده است به همه دروغ میگوید و نوزادش دائماً دستبهدست میشود و از او دورتر میشود. این خط داستانی را در کنار نام فیلم بگذارید تا پایان فیلم را بهراحتی پیشبینی کنید. این ایده کلی ایجاد کمدی در کل فیلم جاری است و شرایط پیرامون همین الگو شکل میگیرد، درنتیجه میتوان گفت، «خجالت نکش» در کلیت یک فیلم کمدی است که بر شوخیهای لحظهای و کمدیهای موقعیت که در طول فیلمنامه پراکنده است شکل نگرفته است؛ اما این ایده آنقدر پختهشده و آنقدر جذاب نیست که بتواند نود دقیقه بیننده را سرگرم کند و او را همراه کند، بهویژه که حال و هوای کلی فیلم و فضاسازی مقصودی در همان ابتدا کل داستان را لو میدهد و این به تعویق انداختن رویداد اصلی دیگر کشش خاصی برای مخاطب ندارد و فقط داستانی است که کش میآید و قصد تمام شدن ندارد. پس مقصودی به سراغ کاراکترهایش رفته و آنها را به شیوهای پرداخته تا تقابلشان و تضادهای شخصیتیشان بار کمدی را به دوش بکشد و جایی که روایت نمیتواند از بیننده خنده بگیرد، این کاراکترها هستند که وارد عمل میشوند و کلکلهایشان از بیننده خنده میگیرد. در «خجالت نکش» با یک زوج متفاوت روبرو هستیم. یک مرد بیخیال، احمق و بیفکر و یک زن مدیر، مدبر که نقش بزرگ روستا را ایفا میکند و باید همه خرابکاریهای شوهر کمعقلش را جمع کند. تقابل این دو کاراکتر چیزی است که در ابتدای فیلم و قبل از اوج گرفتن روایت بیننده را جذب میکند و او را به خنده وامیدارد؛ اما با پیش رفتن مسیر فیلمنامه و طرح الگوی اصلی فیلم، این ایده دیگر کاراییاش را از دست میدهد، آخر مگر چقدر میتوان به خرابکاریهای مرد و دمپایی پرت کردن زنش خندید؟ درواقع «خجالت نکش» نه الگوی اصلی اش آنقدر کشش دارد تا بیننده را جذب کند و نه الگوی جایگزینش را درست میپروراند.
مقصودی همانقدر که در پرورش کمدیاش خوب عملنکرده در ساختار نیز با مشکل مواجه است و درنهایت «خجالت نکش» بیشتر شبیه یک سریال یا فیلم تلویزیونی از آب درآمده است تا یک فیلم سینمایی؛ ایرادی که به «زاپاس» هم وارد بود.
در کنار این موضوع بازی بد بازیگران را هم نباید نادیده گرفت. گرچه شبنم مقدمی از این حیث از بقیه جداست، اما احمد مهران فر، سام درخشانی، الناز حبیبی و لیندا کیانی، هیچ باورپذیری در نقششان ارائه نمیدهند. از الناز حبیبی انتظار بازی فوقالعادهای نداریم اما این میزان از سطحی بازی کردن هم چیزی نیست که بتوان در یک فیلم سینمایی نادیده گرفت. همین موضوع در مورد درخشانی هم صادق است که در اولین سکانسش با لهجه محلی صحبت میکند و بعدتر انگار اصلاً یادش میرود که در یک روستا به دنیا آمده و بزرگشده است.در پایان در پاسخ به اینکه «خجالت نکش» فیلم خوبی است یا نه باید بگویم اگر میخواهید بخندید حتماً فیلم را در سالن سینما تماشا کنید زیرا این واکنش گروهی تماشاچیان است که میتواند تا آخرین سکانس شمارا سرگرم کند. نمیخواهم بگویم، «خجالت نکش» فیلم بد و بیارزشی است که اتفاقاً در مقایسه با آثار مشابهش یکسر و گردن بالاتر است، مشکل در سینمای کمدی ماست که استانداردهایش بهشدت پایین هستند و یک فیلم کاملاً معمولی مثل «خجالت نکش» را باید یک نمونه خوب و موفق معرفی کرد تا کمتر شاهد «خالتور» و امثالهم باشیم. شاید اگر فیلمنامه مقصودی را یک فیلمساز دیگر میساخت این ایده جذاب و الگوی استاندارد کمدی بهتر به بار مینشست و «خجالت نکش» بیش از یک فیلم معمولی کشش و جذابیت ایجاد می کرد.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.