بررسی فیلم «آذر»:در باب مصائب زن بودن
«آذر» اولین ساخته محمد حمزهای که اولین نمایشش در جشنواره فجر بود از آن فیلمهایی است که از دور خوش و آب و رنگ به نظر میآیند و بیننده را گول میزنند که با یک فیلم زنانه درستوحسابی طرف است. از همان روزهای منتهی به جشنواره «آذر» یکی از فیلمهای کنجکاوی برانگیز اصلی بود.
محمد حمزهای که سابقه ساخت چندین فیلم کوتاه و دریافت جوایز بینالمللی و همکاری با کارگردانان بزرگ سینمای ایران را دارد، بهعنوان فیلمساز، هومن بهمنش در مقام مدیر فیلمبرداری، تدوین مصطفی خرقهپوش و موسیقی کارن همایونفر میتوانست خبر از یک همکاری ناب و درجهیک بدهد. داستان زنی که پیک موتوری است و علیرغم همه سختیها و موانع مبارزه میکند و راهش را ادامه میدهد هم مزید بر علت بود تا «آذر» را بهعنوان یک فیلم اولی مهم در نظر بگیریم.
جشنواره سی و پنجم در حالی برگزار شد که فیلمهایی با محوریت کاراکتر زن و موضوعاتی زنانه بسیاری در آن حضور داشتند و داوریهایی که چندان توجیهپذیر نبود هم عدم درخشش آذر را تحت شعاع قرارداد.
حال که «آذر» اکران عمومیاش را شروع کرده است، فرصت مناسبی است تا فیلم بهدرستی و دور از حواشی جشنواره بررسی شود. حقیقت این است که «آذر» حرف مهمی برای گفتن ندارد و حضور عوامل فنی که از بهترینهای حوزه خود هستند هم کمکی به فیلم نمیکند. جالبتر از همه، احسان بیگلری است که فیلمنامه «آذر» را نوشته است. بیگلری که با «برادرم خسرو» حسابی درخشید و حتی در «نقطه کور» گلستانه و علیرغم رویکرد گیشهای فیلمساز، توانست کاراکترهایی قابلدرک و چندبعدی ارائه دهد، در «آذر» بیشترین ضربه را به فیلم زده است. فیلمنامه «آذر» ضعیفترین بعد فیلم است که نهتنها مانع برقراری ارتباط بیننده با اثر میشود بلکه با فقدان منطق دراماتیکش و ضعفش در شخصیتپردازی، دائماً ضعفهای فیلم را به رخ میکشد و درنهایت «آذر» را به نسخه دست چندمی فیلمهای فمینیستی مرتجع دهه هفتاد و هشتاد تبدیل میکند که اتفاقاً ستاره همه آنها هم نیکی کریمی بود.
همچنین بخوانید:
نقد فیلم «آذر»: این فمینیستها!
کاراکترهای «آذر» نه انگیزه مشخصی دارند و نه قابل درکند. خصومت عمو در این میان از همه گیجکنندهتر است. شخصیتهای تکبعدی که هیچ رنگی از واقعیت ندارند و فقط یا خوب هستند یا بد، مظلومیت بیشازاندازه آذر، انفعالش و نفرت بیاندازه عمو، همه از مصادیق شخصیتپردازیهای ضعیف هستند. در این میان با منطق دراماتیکی هم طرف هستیم که بهشدت لنگ میزند. خصومت عمو (فرید سجاد حسینی) با آذر هیچ دلیلی برای بیننده ندارد و از ظواهر و آنچه بر پرده فیلم میبینیم به هیچ نشانه بصری یا غیر بصری که این میزان نفرت را توجیه کند نمیرسیم.«آذر» قرار است در مورد کاراکتر زنی باشد که در شرایط بحرانی قرارگرفته و بدون حضور همسرش باید در جامعه جای خود را پیدا کند و زنانگیاش را به رخ بکشد؛ اما کاراکتر «آذر» منفعل، پرداخته نشده و پر از تناقض است که موتورسواریاش هم فقط نقش تزئینی در فیلم دارد و مخاطب را گول میزند که با یک قصه متفاوت طرف است؛ حالآنکه «آذر» تکراریترین قصه زنانه سینمای ایران در چند سال اخیر است. کاراکتر آذر با بازی نیکی کریمی، بهوضوح سفارشی نوشتهشده است تا کریمی در قامت قهرمانی که دوست میدارد و شاید دیگر از بازی او اشباعشده باشد حضور پیدا کند. نه بازی نیکی کریمی و نه شخصیتپردازی بیگلری و نه پرداخت حمزهای، «آذر» را چیزی ورای «واکنش پنجم»، «دو زن» و «هزاران زن مثل من» نمیکند که هیچ، تکراری خستهکننده و غیر جذاب از همان کاراکترها و فیلمهاست.
جهان داستانی «آذر» همان جهان ذهنی تهمینه میلانی از فمینیسم و مبارزه زنان برای حقوحقوقشان است. اینکه انسانها به دودسته تقسیم میشوند؛ مردان پلید و زنان قربانی. بر پایه همین تفکر هم هست که کاراکتر آذر بیش از آنکه کنشمند و اثرگذار باشد، خنثی، ضعیف و منفعل درآمده است و در پایان فیلم علیرغم همه شعارها و انتظارات مخاطب از چنین فیلمی، جا می زند و میدان را خالی میکند.
اینجاست که سانتی مانتالیسم وحشتناک اما آشنای این سبک فیلمسازی تبلور میکند و فیلمساز بهجای اینکه مخاطبش را به تفکر وادارد که چرا شرایط برای یک زن در این جامعه تا این حد دشوار است، او را به دنیای پر از غم و اندوه و بیچارگی شخصیت اولش میبرد و از او طلب دلسوزی میکند نه برقراری ارتباطی مفید و سازنده با موضوع فیلمش.نیمه اول فیلم که به پرورانده شدن موضوع توسط فیلمساز و فضاسازی او مرتبط میشود کاملاً خنثی است و حتی با حذف آن و یکسره رفتن سراغ آنچه قرار است نقطه اوج داستان باشد هم لطمهای به روایت وارد نمیشود و نه شخصیتها و نه فضای داستان بیش از نیمه دوم فیلم مأنوس نخواهند بود. همانگونه که خیانت همسر آذر در پایان بیش از عشق او در نیمه اول باورکردنی و ملموس است. درواقع «آذر» فاقد هرگونه فضاسازی است. زندگی یک زوج از طبقه متوسط که در فیلم به تصویر میکشد شبیه ماکتی مقوایی است که نهتنها تنهای به واقعیت نمیزند که هر آن شمارا به این نتیجه میرساند که چقدر همهچیز مصنوعی و غیرقابلباور است. از یکجایی به بعد، آنقدر بدبختیهای آذر زیاد میشود (آنهم فقط در جهت دلسوزی گرفتن از مخاطب) که کمکم به این باور میرسیم که با یک اپیزود از «شاید برای شما هم اتفاق بیافتد» طرفیم و شاید قرار است عمو و همسر و همه مردانی که در حق آذر بدی کردهاند ناگهان به زمین گرم بخورند، بلکه این فضای کسلکننده فیلم کمی قابلتحمل شود.
درنهایت هم به دلیل فقدان رویکرد آسیب شناسانه در یک بعد اجتماعی، «آذر» و شخصیت اصلیاش هیچ کارکردی در فضایی که مدنظر فیلمساز بوده است ایفا نمیکند. «آذر» بهمثابه چندین مورد مشابهش، هیچ راهحلی ارائه نمیدهد، قهرمان زنی را نشان نمیدهد که بتواند یکتنه به جنگ مشکلات برود، مردهای فیلم همگی در مقابل آنچه فقط میتوان زنانگی آذر تعریفش کرد ایستادهاند و آذر هم با آه و ناله و اشکهای تمامنشدنی، با آن چهره خسته و وامانده فقط درجا میزند و میدان را خالی میکند. همانگونه که وقتی بهعنوان پیک رستوران خودش برای تحویل غذا میرود و مشتری او را با زنی بدکاره اشتباه میگیرد، نه از خودش دفاع میکند و نه از کارش و فقط آنجا را ترک میکند.
کاراکتر اصلی «آذر» برخلاف تبلیغات فیلم و تهیهکنندهاش، نیکی کریمی، یک قهرمان نیست، فقط یک قربانی است در بین هزاران زن قربانی که در سینما دیدهایم. آذر هیچ فرقی با سایر نقشهای نیکی کریمی که در فیلمهای تهمینه میلانی بازی میکرد ندارد و اگر آن فیلمها و اصولاً رویکرد میلانی، شبیه تیتر حوادث یک روزنامه باشد که حداقل توجه جلب کند، رویکرد «آذر» بیشتر شبیه بحثهای و حرفهای درگوشی مجالس زنانه است.
این رویکرد محتاطانه و غیردقیق و تفکری ناقص و پر ایراد در مورد مشکلات زنان و موانع آنها در یک جامعه مردسالار، «آذر» و کاراکترش را به یک اثر کاملاً خنثی تبدیل کرده است که شاید ده یا پانزده سال پیش میتوانست حرفی برای گفتن داشته باشد اما امروز تاریخمصرف گذشته است و هیچ کارکردی ندارد؛ چه ازلحاظ بصری و هنری و چه ازلحاظ اجتماعی و مباحث مطالعات زنان.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.