اخبار کسب و کار

بررسی فیلم «ناخواسته»: یک درام جاده ای جذاب

«ناخواسته» اولین فیلم برزو نیک نژاد، با وقفه‌ای پنج‌ساله و بعد از دو اثر اخیر وی، «زاپاس» و «لونه زنبور» اکران شد و این روزها در شبکه نمایش خانگی هم در دسترس است. اولین فیلم نیک نژاد با همه تصوراتی که از دنیای فیلم‌سازی نیک نژاد داریم متفاوت است. انگار «ناخواسته»، ناخواسته شخصی‌ترین و بهترین فیلم نیک نژاد شده است و ناخواسته با وقفه‌ای طولانی به اکران درآمده است تا بیننده‌اش را شگفت‌زده کند. نیک نژاد که برای این فیلم نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردانی در بخش نگاهی نو از سی و دومین جشنواره فجر هم بود، اثری ارائه می‌دهد که متفاوت، جذاب و دیدنی است. نیک نژاد به‌عنوان فیلم‌سازی که کارش را از تلویزیون و مجموعه‌های نمایشی شروع کرده است و بیشترین همکاری را با محمدحسین لطیفی داشته است، در اولین فیلمش نیز این همکاری را ادامه می‌دهد و محمدحسین لطیفی به‌عنوان مشاور کارگردان، تدوینگر و تهیه‌کننده، نقش مهمی در فیلم ایفا می‌کند.

نقش لطیفی و بازتاب نگاهش در فیلم‌نامه نیک نژاد بیشترین نمود را دارد و ایده اصلی فیلم که هم‌سفری یک طلبه جوان با چند مسافر گوناگون و رویارویی او با شرایط متفاوت است، بیش از هرکسی شمارا یاد لطیفی و نگاهش به دنیای روحانیت و طلبگی می‌اندازد، گرچه طلبه تصویر شده در «ناخواسته»، بی‌شباهت به طلبه‌ای که در «طلا و مس» همایون اسعدیان می‌بینیم هم نیست و سادگی و خاکی بودن او در مواجه با افراد جامعه را به یاد می‌آورد.

ماجرای «ناخواسته» از جایی شروع می‌شود که طلبه جوانی از قم به سمت نائین حرکت می‌کند و برای خرج سفر و تنها نماندن چند مسافر نیز سوار می‌کند. مسافرانی که هرکدام قصه‌ای دارند و طلبه جوان هم ناخواسته درگیر قصه‌هایشان می‌شود.
سکانس اول فیلم، نمایی از یک پایانه مسافربری شلوغ و پرازدحام است و روایت خارج از کادر است. بیننده صدای دیالوگ و درگیری دو شخصیت را می‌شنود اما در میان هیاهوی پایانه، نمی‌تواند آن‌ها را پیدا کند. شگرد هوشمندانه و جذاب فیلم‌ساز برای اینکه بیننده را به میان جمعیت ببرد و به او بگوید، داستانی که قرار است دنبال کند، فقط یک داستان از میان همه قصه‌های در جریان این پایانه است.

همچنین بخوانید:
بررسی فیلم «آذر»:در باب مصائب زن بودن

با پیشروی روایت، سه مسافر سوار ماشین طلبه می‌شوند. خواهر و برداری که باهم مشغول بگومگو هستند و زن مرموز و کج‌خلقی که نوزادی در آغوش دارد. از همان ابتدای راه هم ماجراهای سرنشینان این خودرو شروع می‌شود. از تعقیب شدن توسط کارفرمای خواهر و برادر تا ورودی کمی بی‌پرده‌تر به فضای شخصی مسافران؛ اما گره اصلی داستان زمانی است که میان طلبه ساده و بی‌ریا و دخترکی که از کارفرمای خود در حال فرار است، کششی ایجاد می‌شود. عشق میان دختر و پسری که هیچ تشابهی ندارند و با هیچ معادله‌ای نمی‌توان آن‌ها را به هم رساند و همین تناقض، جذابیت سفر دونفره این دو را که قسمت اعظم فیلم را در برمی‌گیرد را دوچندان می‌کند. سفری که ناخواسته شروع‌شده و ناخواسته ادامه پیداکرده و کم‌کم، میل و رغبت شخصی وارد آن می‌شود. گفتگوهای میان این دو در دل جاده‌های کویری کشور، ورود به دنیای یکدیگر و دیدن دنیا از دید آن‌یکی، دقیقاً جایی است که نیک نژاد فرصت می‌یابد، عصاره اصلی فیلمش و دغدغه‌های شخصی‌اش را به بیننده عرضه کند. البته از همان ابتدا، هر کاراکتر، با دیالوگ‌های مستقیم و غیرمستقیم، شخصیتی را عرضه می‌کند که با دنیای طلبه زمین تا آسمان فاصله دارد و همراهی او با این شخصیت‌های فرعی که داستان‌های تلخی از روزگار با خود یدک می‌کشند است که باعث می‌شود بیننده درگیر این درام شود و هم‌سفر طلبه و مسافرانش.

همین مسافران و داستانکهای فرعی هم هست که به درام جاده‌ای و خطی نیک نژاد جوش‌وخروش می‌بخشد و آن را از یکنواختی دور نگاه می‌دارد تا بیننده‌ای که درگیر روایت‌شده است، بی‌حوصله نشود و همچنان سرنوشت سرنشینان این خودرو کوچک برایش جالب و قابل‌پیگیری باشد. از سوی دیگر، پرداخت این خرده روایت‌ها به‌گونه‌ای است که ذهن بیننده را ورای کاراکترها درگیر کند و حتی با خروج هر کاراکتر، بیننده همچنان درگیر داستان آن کاراکتر و قصه زندگی‌ای که فقط یک برش کوتاه از آن را دیده است بماند.

درواقع هر کاراکتر با ورود به این خودرو با خود سرگذشتی همراه دارد و با پیاده شدن از ماشین، فرجام کارشان ناتمام باقی می‌ماند و در ذهن بیننده همچنان قصه‌ای که قسمت کوتاهی از آن را دیده است، در حال جریان است و این شیوه پرداخت درام، هم ازلحاظ برقراری ارتباط با بیننده بسیار موفق است و هم به او فرصت می‌دهد تا نقشی مؤثرتر از یک تماشاچی صرف داشته باشد. در این میان موسیقی کارن همایون‌فر هم به فضاسازی و باورپذیر کردن درام نیک نژاد کمک به سزایی کرده است و سکانس‌هایی که دیالوگی ندارد و کم هم نیستند، بیننده را خسته نمی‌کنند و همچنان او را در میان سرنوشت این آدم‌ها نگاه می‌دارد.«ناخواسته» در اواخر روایتش دچار کندی و کرختی می‌شود که هیچ سنخیتی با نیمه اول فیلم ندارد. رسیدن به خانه دخترک که اسمش نبات است و هیچ سهمی از شیرینی دنیا نبرده، اتفاقاتی که طلبه را در آنجا نگاه می‌دارد و وارد شدن خاله دختر و روایت قصه زندگی او، کمی «ناخواسته» را از مسیر اصلی‌اش خارج می‌کند و می‌تواند حوصله بیننده را سرببرد، چراکه تمام مدت فیلم پیگیر قصه این دو بوده است و حالا قصه‌ای فرعی که تمام توجه فیلم‌ساز را معطوف خود می‌کند، چندان برایش جذابیتی ندارد و نمی‌تواند با آن ارتباط برقرار کند.
خوشبختانه، نیک نژاد، در ده دقیقه پایانی فیلمش، دوباره اوج می‌گیرد و با چند سکانس ناب و تماشایی، «ناخواسته» را به پایان می‌برد. جدایی دختر و پسر، در سکوت هردو انجام می‌گیرد و هیچ‌کدام تلاشی برای ماندن یا حرف زدن انجام نمی‌دهد و بیننده به شک می‌افتد که شاید از اول اشتباه متوجه شده است و اصلاً کششی میان این دو نبوده است، اما در سکانس بعدی، طلبه درحالی‌که به سمت مقصد خودش میراند، بی‌صدا اشک می‌ریزد و درست لحظه‌ای که انتظار دارید دور بزند و برگردد حادثه‌ای پیش‌بینی‌نشده اتفاق می‌افتد و بیننده بار دیگر در شوک، حوادث را تعقیب می‌کند. آخرین سکانس «ناخواسته» به جذابیت سکانس افتتاحیه است و درست از همان اسلوب پیروی می‌کند. صحنه تاریک می‌شود، صدای خاله نبات را می‌شنویم، روایت خارج از کادر ادامه دارد اما «ناخواسته» اینجا به پایان می‌رسد و در ذهن بیننده ادامه پیدا می‌کند.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا