اخبار کسب و کار

بررسی فیلم «سوفی و دیوانه»: یکی از بدترین فیلم‌هایی که تاریخ سینمای ایران تابه‌حال به خودش دیده

خطر لو رفتن داستان
مهدی کرم‌پور کار خودش را در ابتدای دهه هشتاد در سینمای ایران آغاز می‌کند. اولین فیلمش «جایی دیگر» در جشنواره فجر سال ۱۳۸۱ در بخش خارج از مسابقه به نمایش درمی‌آید؛ فیلمی درباره یکسری زن و مرد جوان که در خانه‌ای جمع شده‌اند تا کارهای مهاجرت غیرقانونی‌شان انجام شود و بروند. فیلمی اغراق‌شده با کلی موقعیت و لحظه گل‌درشت و تعداد زیادی شخصیت که بیش از آن‌که کاراکترهایی مستقل باشند، تیپ‌هایی کلیشه‌ای هستند و حتی به فردیت یک کاراکتر نزدیک هم نمی‌شوند و تیپ باقی می‌مانند.

این‌ها همان معضلات زیبایی‌شناسی‌ای هستند که در ادامه مسیر کرم‌پور و فیلم‌های بعدی که می‌سازد هم وجود دارند و به قوت خود باقی می‌مانند. معضلاتی زیباشناسی که نتیجه برخوردی دم‌دستی و عوامانه با هنر پیچیده سینما و تقلیل دادن آن است! به این برداشت سطحی با هنر سینما، حرف‌های عجیب‌وغریب و ادعاهای دهن‌پر کن و کیلویی را هم اضافه کنید تا میزان میان‌مایگی این فیلم‌ها و به‌تبع خالقشان دستتان بیاید!

«چه کسی امیر را کشت»‌ فیلم بعدی کرم‌پور از همان ابتدا و حتی روی کاغذ هم محکوم‌به شکست بود؛ هیچ تماشاگری در جهان پول بلیت فیلمی را نمی‌دهد که در سالن مجبور باشد دو ساعت هشت، نه تا آدم را در نماهای نزدیک و متوسط ببیند که بدون هیچ صحنه‌پردازی سینمایی، میزانسن یا اتفاقی خلاقانه، مستقیم با دوربین یا همان تماشاگر حرف می‌زنند، حرف که…وراجی می‌کنند؛ اما کار به اینجا ختم نمی‌شود و همه این‌ها بدتر اینکه فیلم شخصیت امیر را هم همان ابتدای کار به تماشاگر نشان می‌دهد! کرم‌پور و نقیبی به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس و خود کرم‌پور به‌عنوان کارگردان این فیلم، تماشاگر را خنگ و کودن فرض می‌کنند و انگار او را بازیچه دست خود می‌کنند تا در طول فیلم به دنبال امیر و سرنوشتش باشد و آن‌ها به تماشاگر بابت کنجکاوی‌اش بخندند! دریغ که تماشاگر خیلی از عوامل سازنده باهوش‌تر است و نه‌تنها آن‌ها را به باد خنده و استهزا می‌گیرد که در بسیاری از سینماها و اکران‌ها بعد از تماشای فیلم، اعتراض کرده و با مسئولان سینما درگیر شده و پول بلیتش را پس می‌گیرد! و این خفت‌بارترین شکستی است که یک فیلم و فیلم‌ساز می‌تواند متحمل آن شود.

همچنین بخوانید:
بدترین فیلم‌های نیمه اول سال ۹۷

مهدی کرم‌پور با ادعاهای وحشتناک و غرور بیش از اندازه‌ای که معلوم نبود اصلاً از کجا آمده است به کار خود ادامه داد و «تهران: سیم آخر» را در دل یک فیلم اپیزودی با کارگردان‌های مختلف ساخت. فیلمی که کلیتش در اجرا و فهم سینمایی شبیه به فیلم‌های پیشین است و بویی از خلاقیت و بدعت نبرده. یک سری جوان موزیسین به‌مثابه یکسری تیپ، درست شبیه همان تیپی که مثلاً صداوسیما از موزیسین‌های راک و متال تحت عنوان شیطان‌پرست در مستند شوک نشان می‌دهد، در مقابل یک حاجی متعصب و متحجر که پدر یکی از این جوان‌هاست (شبیه به کلیشه‌ای‌ترین تصویری که از یک حاجی مذهبی و متعصب به خاطر می‌آورید)‌ می‌ایستند تا کنسرتشان را برگزار کنند. مقادیر زیادی شعار و حرف‌های گنده در طول فیلم، از زبان این تیپ‌ها بیرون می‌ریزد بدون اینکه حتی اندازه دهانشان باشد! و مادام شعارهایی گل‌درشت را به یکدیگر پاس‌کاری می‌کنند، بدون اینکه برای لحظه‌ای فیلم موفق شود تماشاگر را در دام خود بی اندازد.در تجربه بعدی، کرم‌پور کازابلانکای ایرانی‌اش را می‌سازد: فیلم مضحک «پل چوبی» با کلی سوپراستار و سلبریتی از هدیه تهرانی تا مهران مدیری. فیلمی که قرار بود درباره جامعه پسا هشتادوهشت و تأثیرات سیاست در زیست اجتماعی باشد اما درباره هرچه بود جز آنچه می‌خواست! فیلم یکسری خرده‌بورژوای مرفه و بی‌درد و بی‌دغدغه را در سفری چندروزه به شمال نشان می‌دهد. شخصیت‌هایی که در پی یک لغزش کوچک، زندگی بی‌خطر و محافظه‌کارانه‌شان به صرافت می‌افتد و «پل چوبی» هم که از خود شخصیت‌ها محافظه‌کارتر است، سعی می‌کند لغزش را فراموش کند تا اینکه قهرمان‌ها را مجبور به‌مواجهه!
اینکه کجای این فیلم قرار بود به حوادث اجتماعی هشتادوهشت نقب بزند را خدا می‌داند اما بلاهت «پل چوبی» در همان دیالوگی به اوج می‌رسید که اتفاقاً معروف‌ترین چیزی هم بود که از فیلم باقی ماند: “عشق یعنی حالت خوب باشه…” همان سطحی‌نگری مضحک که خودش را پشت ادعاها و در اینجا یک عبارت بی‌سروته اما قشنگ و روشنفکرانه، قایم می‌کند و در اینجا به نقطه اوجش در آثار کرم‌پور می‌رسد.

اما برسیم به «سوفی و دیوانه». بازهم همان ادعاهای عجیب و سر به فلک کشیده مبنی بر اینکه کرم‌پور می‌خواهد فیلمی درباره رؤیاپردازی به تماشاگر نشان دهد و در خلل یک پرسه‌زنی شهری، رؤیا ببافد…اما بازهم تنها چیزی که در «سوفی و دیوانه» دیده نمی‌شود رؤیاپردازی و دست‌یابی به کیفیت خاص و ویژه جهان رؤیاهاست.

فیلم در جشنواره ۹۵ با برخورد بدی روبه‌رو شد و در سالن مطبوعات، تماشاگران و منتقدان تقریباً در تمام طول مدت نمایش، به فیلم می‌خندیدند و با صدای بلند دستش می‌انداختند و سالن رسانه‌ها تبدیل به پیک‌نیکی بامزه و به‌یادماندنی شده بود.
فیلم از همان شروعش، یعنی آشنایی امیر جعفری (دیوانه) با دختر (سوفی) که هم خیلی بد بازی می‌کند و هم همه‌چیزش از چهره گرفته تا صدا و شکل دیالوگ گفتنش هیچ ربطی به آن شخصیت رؤیایی ندارد و آزاردهنده است و بیشتر روی اعصاب تماشاگر قدم می‌زند، مسیر اشتباهی را می‌رود. حتی شکل آشنایی آن‌ها هم ربطی به باقی روایت ندارد و شدیداً غیرقابل‌باور است؛ همان‌طور که مسیری که در تهران قدیم در کنار هم به‌عنوان دو توریست طی می‌کنند هم بی‌ربط است؛ اما فیلم‌ساز خودش هم تبدیل به توریستی در لوکیشن‌های موردعلاقه‌اش شده و انگار که اولین نفری باشد که بافت سنتی تهران را کشف کرده، مدام پز کشف تاریخی‌اش را می‌دهد؛ اما دریغ از ذره‌ای تأمل و فکر که حداقل یک کارکرد زیباشناسی به این گشت‌وگذارهای تاریخی بدهد و آن را از ول چرخیدن بدل به پرسه زدنی سینمایی کند و یا خلاقیت بصری که در نمایش تهران قدیم در «سوفی و دیوانه» ‌با تیزرهای تبلیغاتی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری تمایزی به وجود بیاورد…!پیچ و گره‌گشایی آخر اما مسخره‌ترین چیزی است که در سینماهای تهران و شهرستان‌ها در سال ۹۷ می‌توانید پیدا کنید! آن‌قدر مسخره و چرند که شبیه به یک خمپاره انفجاری عمل و اصلاً تماشاگر را از سالن سینما به بیرون پرتاب می‌کند. درحالی‌که در طول فیلم دختر مادام می‌گفته که از کانادا آمده و امروز آخرین روز حضورش در تهران است، تماشاگر می‌فهمد که او از زندان برای مرخصی بیرون آمده است و در طول این چند روز آزادی، رسالتش شادی و عشق بخشیدن به مردم درمانده است و باید به زندان برگردد. مرد دیوانه هم که در سالروز مرگ پسرش تصمیم داشته خودکشی کند، در پی این آشنایی خوش و خرم به زندگی بازمی‌گردد و امیدوارتر و سرزنده‌تر از همیشه می‌شود تا فیلم به آبکی‌ترین شکل ممکن به پایان برسد. «سوفی و دیوانه»‌ یکی از بدترین فیلم‌هایی است که تاریخ سینمای ایران تابه‌حال به خودش دیده است.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا