بررسی فیلم «زادبوم»: معلق میان خاک و خانواده
«زادبوم» فیلم ابوالحسن داوودی محصول سال ۱۳۸۷ است که بعد از سالها از توقیف درآمده و پس از نمایشش در جشنواره همان سال، بالاخره رنگ پرده و تماشاچیان را به خود دیده. اتفاقی تلخ که شاید اگر برای فیلم نمیافتاد برخورد و نگاه ما با آن بهکلی متفاوت میبود. بهجرئت میتوان گفت «زادبوم» باوجود آنکه فیلم کهنهای محسوب میشود که سالهاست خاک خورده، اما از بسیاری از محصولاتی که این روزها بر پرده سینماها میبینیم بدیعتر و تازهتر به نظر میرسد. اغراق نکردهایم اگر بگوییم «زادبوم» در مقایسه با «سارا و آیدا»، «اکسیدان» و «بیستویک روز بعد» فیلم خلاقانهتری به نظر میرسد که به تماشاگر فرصت کندوکاو درون جهان خودش را میدهد. اتفاقی که در آثار روز سینمای ایران که از بعضی از آنها یاد شد، بهواسطه کلیشههای متمادی کمتر میافتد. این در حالی است که اتفاقاً «زادبوم» مضمونی شدیداً مرتبط و وابسته به مفهوم “امروز اجتماع ” یا به بیانی بهتر دیروز جامعه کنونیمان دارد. فیلم همزمان با انتخابات پر سروصدای سال هشتادوهشت ساختهشده و درباره یک انتخابات حاشیه برانگیز و پر سروصداست! تصورش را بکنید اگر در هیاهو همان اواخر دهه هشتاد فیلم در دسترس مردم قرار میگرفت چقدر بیشتر میتوانست هم ذات پنداری و نظر موافق تماشاگر را به خود جلب کند. «زادبوم» فیلمی است که حول موضوعی شدیداً وابسته به زمان میچرخد اما آنقدر محکم و درست درمان ساختهشده است که تماشایش تاریخ انقضا نداشته باشد و حتی همین حالا هم بتواند همراهی تماشاگر را با خود داشته باشد.
اما چه چیزی «زادبوم» را تبدیل به فیلمی بدون تاریخمصرف –حداقل برای سینمای بیبضاعت ایران- میکند؟ جواب این سؤال ساده و درعینحال بسیار پیچیده است! زیرا «زادبوم» به معنی واقعی کلمه یک فیلم سینمایی است که مشخصاً برای پرده و مخاطب سینما ساختهشده! از قصه بگیرید تا شکل کارگردانی اثر! عوامل پشت و جلوی دوربین «زادبوم» بهخوبی تفهیم شدهاند که فیلم قرار نیست همانند باقی فیلمهای ایرانی، به تلهفیلمهای تلویزیونی و یا سریالها و… شبیه باشد. «زادبوم» در عین اینکه داستانی رئال و اجتماعی تعریف میکند، به جد میتواند عنوان یک فیلم بیگ پروداکشن حرفهای را با خود حمل کند.
چند فیلم اینچنینی در سینمای ایران میشناسید؟ که آنقدر برای داستان و جهانش احترام قائل باشد که در سه کشور فیلمبرداری شود و یا در شبی طوفانی در درههای جنی قشم گیر بیفتد؟ تعریف فیلمهایی اینچنینی در ایران از دو حالت خارج نیست یا فیلمهای باستانی و مذهبی که نیاز به چنین تولید عظیمی دارند و یا فیلمهایی شبه جاسوسی که قرار است جاسوسها را در خارج از کشور نشان دهند!
«زادبوم»بیش از هر چیز به دلیل شکل ساخت حرفهایاش میتواند فیلمی ویژه نام بگیرد. ضمن اینکه داستان فیلم هم داستانی کلاسیک اما سینمایی ست. اوجها و فرودهای ویژه خودش را دارد، پر از خرده داستانهای موازی و فرعی ست و مهمتر از آن در جهت حرکت روایت از نقطه الف به نقطه ب جهانی را میگستراند که بهراستی نهتنها باورپذیر است که یادآور وحدت فیلمهای کلاسیک نیز است.پرداختن به احوالات خانوادهای که بهواسطه تعصب و دُگم بودن پدر خانواده از هم پاشیده شده است، موضوع حساسی است که نمونهاش را در بسیاری از سریالها و فیلمها دیدهایم اما «زادبوم» موفق شده است از کلیشههای پیشین آشناییزدایی کند و جهان خاص خودش را بسازد. فوران احساسات در درون فیلم به مساوات قسمت شده، به این شکل که همانقدر که از تماشای آن میتوانید از دست پدر خانواده عصبانی باشید، بهش حق هم میتوانید بدهید و همانقدر که نفرت و دلخوری را در نگاه همسر او میتوان یافت، عشق و همدلیاش با همسرش هم قابلبازشناسی است. نمونه بارزش که یکی از بهترین سکانسهای فیلم هم هست جایی است که مادر لب ساحل به دنبال لاکپشتهاست و موفق میشود برای اولین بار لاکپشت موردنظرش را بیابد و همزمان در تدوینی موازی پدر را میبینیم که مریضاحوال در خانه همسرش نشسته و ویدیوهای قدیمی خانوادگیشان را نگاه میکند. شادی و اندوهی که بهواسطه تدوین درخشان بهرام دهقان در این صحنه به هم گره میخورند، ترکیبی جداییناپذیرند که در سرتاسر فیلم هم تکرار میشود.
رابطه پیچیده اعضای خانواده با یکدیگر و دوری طولانیمدتشان که با مفهوم بازگشت لاکپشتها به موطن مادری برای تخمگذاری گره میخورد، نمادها و تمثیلهای بسیاری را به فیلم اضافه میکند که دیگر ویژگی مهم «زادبوم» را باعث میشود: شاعرانگی در عین اینکه تنهاش به تنه دلسوزی و لوسبازی برخورد نکند و ملودراماتیک نشود. چیزی که بازهم در سینمای ملودرام پرور ایران نمونهاش کمتر یافت میشود.در این میان بزرگترین ضعف فیلم پایانبندی هولهولی و بد موقع آن است. فیلم از جایی که بچهها به ایران بازمیگردند و خانواده در مواجههای مستقیم با یکدیگر و گذشتهشان قرار میگیرند بسیار افت میکند. دیالوگها ضعیف میشوند و گرهگشاییها آبکی. میتوان گفت که «زادبوم» هرچند در جا انداختن موقعیت خانوادهای ازدسترفته و سیری که طی میکنند تا کمی بافت میانشان را ترمیم کنند موفق عمل میکند اما در ضربه نهایی یا هپی اند داستان شکست میخورد. صحبتهای دختر و مادر و پدر و پسر توی ذوق میزند و حس نابی را که سکانس پایانی، جایی که لاکپشتها بالاخره از تخم خارج میشوند و بهسوی آب میخزند، از بین میبرد.