نقد و بررسی فیلم «زادبوم»: اکران پس از مرگ سهراب
ابوالحسن داوودی، فیلمساز نام آشنایی است که گرچه فعالیت گزینشی و محدودی دارد، اما در تمام آثارش با مخاطب و منتقدان ارتباط خوبی برقرار میکند. آخرین اثر وی «رخ دیوانه» که در جشنواره سی و سوم فجر موفق به کسب جایزه بهترین فیلم از نگاه مردم شد و در گیشه هم موفق عمل کرد، گواه این مدعاست.
«رخ دیوانه» در شرایطی اکران شد که اثر قبلی این فیلمساز «زادبوم» که در سال ۱۳۸۷ ساخته بود همچنان در توقیف بود. توقیفی چندساله که کمکم این ابهام را به وجود میآورد که آیا «زادبوم» هیچوقت رنگ پرده نقرهای را خواهد دید یا خیر. خوشبختانه، وزارت ارشاد به مدیریت صالحی امیری، تصمیم گرفت تا تمام فیلمهای توقیفی را بازنگری کند و تکلیف همه را مشخص کند. در همین راستا هم بود که «مادر قلب اتمی» به اکران درآمد و «پریناز» هم بهزودی به اکران درخواهد آمد.
ابوالحسن داوودی
یکی دیگر از فیلمهایی که توانست قفل توقیف را بشکند هم «زادبوم» ابوالحسن داوودی است. فیلمی که اکرانش بعد از هشت سال کنجکاوی بسیاری را برمیانگیزد که اینهمه جاروجنجال برای چه بوده است و چه خطر قرمزهایی در فیلم شکسته شده که برای این مدت طولانی فیلم در صندوقچه اسرار وزارت ارشاد خاک میخورده است. پرسشی که بعد از دیدن فیلم هم پاسخی برای آن نمیتوان یافت جز سلیقهای رفتار کردن مسئولان وقت. «زادبوم» هم درست مثل «مادر قلب اتمی» مصداق “هیاهویی برای هیچ” است.«زادبوم» روایت آدمهایی است که هرکدام به دلایلی از فرهنگ و خواستگاه خود دور شدهاند، اما درنهایت بازگشت را برمیگزینند. روایتی که در کنار یک روایت فرعی از تحقیقاتی پیرامون لاکپشتهای سواحل خلیجفارس که بعد از سی سال برای تخمگذاری به محل تولد خود بازمیگردند، قرار است نمادین و رمزی باشد؛ اما توازی این دو روایت آنقدر آشکار و بی چالش است که بیننده خیلی زود دست فیلمساز را میخواند و پیام فیلم را میگیرد. مهمترین دلیل این پیشی گرفتن هم این است که هشت سال پیش، بازگشت لاکپشتها یک فرضیه علمی بوده است و امروز یک نظریه علمی ثابتشده. درنتیجه، درحالیکه خانواده در انتظار بازگشت عناصر آوارهاش است و مادر خانواده با بازی رؤیا تیموریان بهعنوان یک محقق دلنگران بازگشت لاکپشتها، بیننده میداند که خانواده ازهمپاشیده وی بالاخره دورهم گرد میآیند همانطور که میداند لاکپشتها به ساحل بازمیگردند.
از طرف دیگر، پرداخت شعاری و اخلاقی داوودی، امروز گیرایی و برش هشت سال پیش را ندارد. امروز که رئالیسم در سینمای ایران در حال شکوفایی است و حتی روایتهای نمادگرایی مثل «لاک قرمز» بهخوبی با بیننده ارتباط برقرار میکنند، «زادبوم» بیشتر یک قصه ساده و سرراست به نظر میرسد.
«زادبوم» در زمان خودش میتوانست یک شروع جسورانه داشته باشد از آدمهایی که در ظاهر هیچ ربطی به هم ندارند و هرکدام در نقطهای از جهان مشغول زندگی هستند. بیژن (مسعود رایگان)، سیاستمداری که یکشبه همهچیز را میبازد، مریم (رؤیا تیموریان) که در قشم مشغول تحقیق درباره لاکپشتها و عاداتشان است، امیرعلی (بهرام رادان) پژوهشگری موفق در آلمان، سارا (پگاه آهنگرانی) و همسرش (مهدی سلوکی) در دبی در آستانه جدایی، باباجی (عزتالله انتظامی) سرهنگ دوره قبل از انقلاب که اکنون زندگی فقیرانهای را در آلمان میگذراند، شخصیتهای اصلی «زادبوم» هستند که بعدتر به هم پیوند میخورند و یک خانواده را شکل میدهند. خانوادهای که علیرغم تفاوتها و اختلافهایشان درنهایت دورهم جمع میشوند و مسیر زندگی را ادامه میدهند؛ اما در همین چند سال اخیر، آنقدر نمونههای بهتر و نابتری از این الگو ساختهشده است که «زادبوم» و روابط پیچیده میان شخصیتهایش بیننده را مسحور نمیکند و معمایی در ذهنش شکل نمیدهد. درواقع، این بیننده است که دانش سینماییاش رشد کرده و سلیقهاش دیگر در حد یک اثر متوسط و شعاری نیست.
توقیف هشتساله «زادبوم»، باآنکه بیشترین صدمه را در برقراری ارتباط با مخاطب به این اثر وارد کرده است، اما حذف و تعدیلهایی که به این کار واردشده تا آماده نمایش شود هم در یکبعدی بودن و سطحی به نظر رسیدن آن بیتأثیر نیست. حذفیاتی که «زادبوم» را از هم لحاظ محتوا تحت تأثیر قرار داده است و هم ازنظر ساخت.
شخصیتپردازیهایی که در اصل هم چندان ویژه و دقیق نیستند، در پی این اصلاحات، بیشتر سرگردان و بلاتکلیف به نظر میرسند. حذف قسمتهایی از زمینه داستان این آدمها و شکلگیری کاراکترشان، آنها غیرقابلباور و مسیرشان را غیرمنطقی و جبری کرده است. بیتعارف بگویم، خیلی از تماشاچیان برای دیدن نقشآفرینی عزتالله انتظامی به سینما میروند اما دقیقاً کاراکتر باباجی است که بیشترین لطمه را از اینهمه سانسور دیده است. کل حضور انتظامی در فیلم یکی دو سکانس کوتاه است که جدا و منفک از سایر شخصیتها و داستانشان به نظر میرسد و علیرغم بازی بسیار زیبای وی، تبدیل به عنصری اضافه و بیمعنی در کل روایت میشود. باباجی شخصیتی است که گویا قبلاً فعالیتهایی بر ضد حکومت داشته است و اکنون همهچیزش را ازدستداده است، اما همین اطلاعات هم چنان در لفافه و غیرمستقیم بیان میشود که نمیتوان با اطمینان از آن سخن گفت.
همین جرحوتعدیلها هم هست که «زادبوم» را تبدیل به فیلم تکهپارهای میکند که نه خرده روایتهایش جذاب است و نه کل داستان. مسلماً ایراد از تدوین بهرام دهقانی نیست که مسیر قصهگویی داوودی شبیه پرش از یک موضوع به موضوع دیگر و رفتوآمد بیسبب میان شخصیتها شده است. کیفیت نازل تصویربرداری که استاندارد هشت سال پیش بوده است هم آنچنان در ذوق میزند که در کل فیلم، نورپردازی و فیلمبرداری تبدیل به یکی از نقطهضعف آن میشود.
با همه این احوال، بیانصافی است که همه عدم جذابیت و نچسب بودن «زادبوم» را گردن توقیف طولانیمدتش بیندازیم. مهمترین ایراد «زادبوم» که بیش از هر چیزی آزاردهنده است و ربطی هم به زمان و مکان ندارد، بازیهای ضعیف بازیگران بهویژه بهرام رادان و پگاه آهنگرانی است. شخصیتهای یکبعدی آنها در سایه بازیهای ضعیف و سطحی مهمترین نقطهضعف «زادبوم» است. اگر در طی سالها بازیهای قابل قبولی از بهرام رادان دیدهایم، پگاه آهنگرانی در هر فیلم ضعیفتر از قبلی ظاهر میشود و استانداردی برای بد بودن تعریف کرده است. آهنگرانی که بهعنوان یک بازیگر مهم در سینمای ایران شناخته میشود و تاکنون بهجز «دربند» پرویز شهبازی بازی درخشانی از وی ندیدهایم، یک آقازاده سینمایی به تمام معناست. وگرنه چه دلیلی دارد بازیگری که اینقدر ضعیف حاضر میشود و کمترین استعداد را از خود بروز نمیدهد تبدیل شود به یکی از مهمترین بازیگران حال حاضر سینمای ایران که در برخی از مهمترین آثار این چند سال اخیر هم حضورداشته است.
در ورای بازیهای ضعیف، فیلمنامهای است خام و دمدستی که فقط میخواهد شعار بدهد و همه را دعوت به بازگشت به خویشتن کند اما از موشکافی و واکاوی شرایط عاجز است. در بطن همین فیلمنامه ضعیف هم هست که شخصیتها گنگ و خستهکننده میشوند و سرنوشتشان بهجای اینکه بهموازات سفر لاکپشتها اهمیت پیدا کند، حتی از لاکپشتها هم جا میمانند و تحولشان چنگی به دل نمیزند.پرداخت داوودی هم بیش از آنکه سینمایی باشد اخلاقی است. یک اثر سینمایی برای برقراری ارتباط درست با بینندهاش و انتقال پیام اخلاقی باید در درجه اول سینمایی باشد و «زادبوم» اینگونه نیست. نماهایی که در «زادبوم» میبینم هیچ تأکیدی بر زادبوم این آدمها ندارد، طبیعت و سرزمین در پشت داستانهای معمولی شخصیتها گم میشوند و مکان بهعنوان مهمترین عنصر چنین روایتی کاملاً بیاهمیت میشود.
مسلماً «زادبوم» جز بهترین کارهای ابوالحسن داوودی نیست و مطمئناً اگر در زمان خودش هم اکران میشد نمیتوانست موفقیتی مثل «رخ دیوانه» یا «نان و عشق و موتور ۱۰۰۰» کسب کند، اما حداقل ممکن بود به جایگاهی مثل «تقاطع» دست یابد که علیرغم ضعفهای بسیارش دیده شد و با مخاطبش ارتباطی نسبی برقرار کرد. اکران «زادبوم» امروز و با شرایط سینمای حال حاضر سینمای ایران امضای شکست این اثر است در همه ابعاد. ظلمی بزرگتر از این نمیتوان در حق خالقان یک اثر هنری و سینمایی متصور شد.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.