اخبار کسب و کار

خدا شما را برای سینمای بی‌بضاعت ایران نگه دارد آقای نعمت‌الله

خدا شما را برای سینمای بی‌بضاعت ایران نگه دارد آقای نعمت‌الله!
حمید نعمت‌الله را می‌توان یکی از مهم‌ترین فیلم‌سازان بعد از انقلاب دانست که به‌دوراز هیاهو و حاشیه مسیر فیلم‌سازی خود را در پیش گرفت و فیلم به فیلم پیشرفت و زیبایی‌شناسی خاص خود را کشف کرد. تاریخ سینما پنجاه سال دیگر بیشتر از امروز به اهمیت نعمت‌الله و تأثیرش در سینمای ایران پی خواهد برد. امروز در هجوم حواشی سینما که بعضاً از خود سینما هم پراهمیت‌تر شده‌اند هر آدم جدی‌ای گم می‌شود و به‌جایش یک سری طبل توخالی مدام ارائه فضل و ادعای فیلم‌سازی و دانش سینمایی می‌کنند!

همچنین بخوانید:
در آستانه اکران «شعله‌ور»: نگاهی به آثار حمید نعمت‌الله

«بوتیک»بوتیک اولین فیلم حمید نعمت‌الله بود. فیلمی ارزان و کم‌هزینه که با بودجه بسیار ناچیز و دوربین ویدئویی ساخته شد اما آن‌قدر موردتوجه قرار منتقدان و تماشاگران جشنواره فجر سال ۸۹ قرار گرفت که در عید همان سال با وجود ویدئویی بودنش، به اکران عمومی درآمد. «بوتیک»‌ اما در مواجهه دوباره و بعد از سال‌ها برندگی اولیه‌اش را از دست داده است و زیبایی‌شناسی‌اش با آنچه امروز از حمید نعمت‌الله می‌شناسیم تفاوت‌های بسیاری دارد؛ اما بااین‌وجود فیلمی قابل‌تأمل است که به‌واسطه همراهی یک دختر و پسر و پرسه‌زنی‌هایشان در شهر و مواجهه با آدم‌های مختلف و خلق لحظات متناقض و جالب، تماشاگر را شدیداً با خود همراه می‌کند. شخصیت‌پردازی ویژه نعمت‌الله در همین فیلم اول هم کار خودش را می‌کند و با وجود همه کاستی‌ها باعث می‌شود «بوتیک» تأثیرگذارتر ازآنچه باید باشد. رضا رویگری در نقش بدمن می‌درخشد، محمدرضا گلزار یکی از بهترین بازی‌هایش را ارائه می‌دهد و البته نقش‌آفرینی گلشیفته فراهانی در نقش اتی تا همیشه در خاطر تماشاگری که «بوتیک» را دوست دارد، می‌ماند.
«بی‌پولی»فیلمی در مذمت روحیه تجمل‌گرا و مصرف‌گرایانه زیست مدرن ایرانی که خوراکش پز دادن و چشم روی هم چشمی است. «بی‌پولی» درباره یک موضوع سرراست و البته برای همه‌مان آشنا است: بی‌پول شدن و زوال تدریجی اقتصادی که یک خانواده طبقه متوسط را که درگیر مناسبات مصرف‌گرایی خانوادگی است به مرز نابودی می‌کشاند. موضوعی جدی، تلخ و دردآور که البته زیردستان نعمت‌الله با بامزگی خاصی ترکیب شده تا با یک فیلم تلخ و معمولی سروکار نداشته باشیم و تلخ و شیرین را هم‌زمان و توأمان تجربه کنیم. «بی‌پولی» یک لیلا حاتمی بی‌نظیر و تکرار نشدنی دارد که فیلم را چند پله بالا می‌کشد. زنی خنگ و ساده‌لوح و البته مهربان که می‌خواهد از مناسبات بیرون بزند و زندگی‌اش را حفظ کند. این زن بعدها تقریباً در همه آثار نعمت‌الله، به شکلی تکرار می‌شود تا در «رگ خواب» به تکامل‌یافته‌ترین نمونه خود برسد.
«آرایش غلیظ»«آرایش غلیظ» فیلم عجیبی هم در سینمای ایران و هم در کارنامه کاری حمید نعمت‌الله محسوب می‌شود. یک فیلم دیوانه‌وار و البته دیریاب که مخاطب عام به‌سختی می‌تواند به حال‌وهوای آن نزدیک شود. «آرایش غلیظ» در قصه‌پردازی بسیار پیشرو عمل می‌کند و درحالی‌که روایت خطی‌اش را نمی‌توان یک روایت کلاسیک دانست، آن را به سرانجام موعود می‌رساند. داستان «آرایش غلیظ» هم درست مانند خود فیلم یک داستان دیوانه‌وار است. مردی که یک سویه شر جدی دارد و همه‌چیز و همه‌کس را ابزاری برای رسیدن به اهداف خود می‌بیند، با دختری آشنا می‌شود و می‌خواهد با استفاده از موقعیت او یک معامله تجاری عظیم را برای خودش به سرانجام برساند. در این مسیر آدم‌های دیگری هم به پست او می‌خورند و با او هم‌سفر می‌شوند که هرکدام به شکلی قربانی این بازی معاملاتی هستند. شیطان بزرگ از هیچ کاری برای رسیدن به اهدافش سر باز نمی‌زند و عاشقی و رفاقت هم در این مسیر برایش معنایی ندارد. همراهی مسعود، آقای برقی، پیرمرد و همکار دختر یک ترکیب دیوانه‌وار و بامزه است که در کنار هم قرار گرفتنشان تماشاگر را در فضای تلخ و وحشتناک فیلم به خنده هم می‌اندازد.
ریزه‌کاری‌ها و جزییاتی که در «آرایش غلیظ» پرداخته شده‌اند، تأثیری جدی در روند دراماتیک فیلم دارند و اصلاً کلید جذابیت «آرایش غلیظ» درست در همین‌جاست: در روند دراماتیک عجیب‌وغریبش. مسیر شگفت‌انگیز و غیرمنطقی‌ای که کاراکترها در کنار هم طی می‌کنند و حمید نعمت‌الله فیلم‌نامه‌نویس به‌خوبی موفق شده منطق دراماتیک خاص این مسیر را در اوج بی‌نظمی پیدا کند. نکته مهم دیگر درباره فیلم، شخصیت‌پردازی قوی آن است. از کاراکتر مسعود بگیرید که اولین شیطان بزرگ در مسیر فیلم‌سازی نعمت‌الله محسوب می‌شود تا دختر خنگی که ادامه «بی‌پولی» است انگار. آقای برقی یکی از جذاب‌ترین کاراکترهای فرعی‌ای است که سینمای ایران در سال‌های اخیر به خود دیده است و پسر ریزاندامی که رفیق مسعود است ازجمله همان جزییاتی است که «آرایش غلیظ» ‌را چند پله از استانداردهای روایی و شخصیت‌پردازی سینمای ایران بالاتر می‌برد و با آتش زدن بار مسعود، تمام‌کننده ماجرا هم می‌شود.
«رگ خواب»تراژدی زنانه حمید نعمت‌الله که یکی از «واقعی‌ترین» تراژدی‌های زنانه به تصویر کشیده شده سینمای ایران است. دختری تنها و دست‌وپا چلفتی که در ادامه همه زنان فیلم‌های نعمت‌الله قرار می‌گیرد و نسخه تکامل یافته همه آن‌هاست. زنی که در مرز میان سنت و مدرنیته سرگردان است و با وجود ذهنیت سنتی‌اش همه زورش را می‌زند تا مدرن و مستقل باشد. او روحیه استقلال‌طلبانه اتی بوتیک را دارد و ساده‌لوحی «بی‌پولی» را و مسخ در عشق شدن و خود را سرسپرده مرد خبیث ماجرا کردن آن‌طور که در «آرایش غلیظ» شاهدش بودیم. نیمه اول فیلم اما بیش از آنکه یک تراژدی باشد یک عاشقانه دوست‌داشتنی است که تماشاگر را غرق در جهان رنگارنگ و زنانه فیلم می‌کند تا در نیمه دوم که عاشقانه به تراژدی تبدیل می‌شود با همان جهان رنگارنگ، او را سرخورده و عصبانی کند. حمید نعمت‌الله در «رگ خواب» به سیم آخر می‌زند و تا آخر خط هم می‌رود…
«رگ خواب» نمایش اسطوره مابانه‌ای از زندگی زنی ست که حیران از عشق ازدست‌رفته، سر به خرابات می‌گذارد. پیر خرابات و ذلیل عشق شدن، همان‌قدر تمثیلی که در اشعار مولانا سراغ داریم و درعین‌حال همان‌قدر ریال و امروزی که می‌توانیم در اطرافیانمان رد چنین داستان‌هایی را پیدا کنیم. نعمت‌الله موفق شده درست در مرز باریک میان جهان واقعی اطراف و جهان اساطیر، لیلی و مجنون‌ها و شیرین و فرهادها، داستان «رگ خواب» را پیش ببرد و نمایشگر زنی ویژه و استثنایی در سینمای ایران باشد. سینمای ایران نه هرگز عمق شادمانی و خوشبختی زنی را تا این حد به تصویر کشیده که به مردش خیره بنگرد و در دل بگوید «اون بهترین و برازنده‌ترین مردیه که تا حالا دیدم.» و نه استیصال و آوارگی‌اش را با چنین صراحت و بی‌رحمی چون سیلی محکمی بر صورت مخاطب خوابانده است: زنی کتک‌خورده، بی‌خانمان و درب‌وداغان، با پیکری خمیده که در سوزان برف و زمستان در اتوبان‌های تهران سرگردان است…«شعله‌ور»آن شیطان بزرگی که از ابتدا در فیلم‌های نعمت‌الله تکثیر می‌شود و فیلم به فیلم پرورش می‌یابد و از نقش‌های فرعی یا قالب بدمن‌ها، به کاراکتر اصلی و قهرمان فیلم می‌رسد و همان‌طور که گفتیم برای اولین بار در «آرایش غلیظ» به قهرمان بدذات فیلم می‌رسد، در فرید ضدقهرمان «شعله‌ور» به اوج تجلی خود می‌رسد.
«شعله‌ور» را می‌توان کامل‌ترین فیلم نعمت‌الله هم دانست. برآیندی از همه تجربیات پیشینش در سینمای ایران که در پیوند با حدیث نفس خود استاد (همان روی شروری که هر انسانی در خودش دارد و عده کمی جرئت می‌کنند چنین به آن مجال بروز دهند تا از دلش یک شاهکار خلق شود) یک اثر ویژه و استثنایی را در تاریخ سینمای ایران ثبت می‌کند. شر لحظه‌به‌لحظه فزونی می‌یابد و فیلم‌ساز برای تماشاگرش به‌مرور دانه و بذر شرارت و نفرت می‌پاشد تا در پایان جهان فیلم را به آتش بکشد.
سپس درست در لحظه‌ای که تماشاگر ازلحاظ عاطفی به قهرمان فیلم وابسته شده و امیدوارانه، بسیار امیدوارانه، به انتظار یک معجزه در این جهان پهناور و زیبا سواحل جنوبی خلیج‌فارس نشسته است، جنون کارگردان و قهرمانش مخلوقش، چون آتش زیر خاکستر سربلند می‌کنند تا شعله‌ها بی‌رحمانه بسوزانند. در لحظه‌ای که تماشاگر امیدوار به اصلاح است، آن سرخورده تنها تبدیل به یک جنایتکار می‌شود و انگار که از جنایت، از خالی کردن گداخته‌تر نفرتش خوشش آمده باشد، پلیدتر و پلیدتر می‌شود تا مخاطب بیشتر او و فیلم را پس بزند. نعمت‌الله اما مجنو‌ن‌تر از این حرف‌هاست و عقب نمی‌نشیند؛ انگار که به سیم آخر زده باشد فرید را تبدیل به یک “پلیدترین” می‌کند که حالا تنها گرفتن زندگی، آینده و تندرستی آدم‌ها حالش را خوب می‌کنند.
«شعله‌ور» در اینجا با «ال» آخرین ساخته فرهوفن رابطه فرا متنی ویژه‌ای پیدا می‌کند گویی نسخه‌ای مردانه و البته ایرانیزه شده از شیوع نفرت مشابه و پرورش هیولایی که در قهرمان «ال» هم حضور دارد، باشد.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا