بررسی فیلم «خانم یایا»: بست نشینی در پاتایا
بعد از «تهران-لسآنجلس» و هجوم کاربران شبکههای اجتماعی به صفحات عوامل و اعتراض به بد بودن فیلم، این بار نوبت «خانم یایا» آخرین ساخته عبدالرضا کاهانی است تا عواملش با هجمهای گسترده از جانب مخاطبان نهچندان راضی این اثر روبرو شوند. همانقدر که باور اینکه یک کمدی با بازی پرویز پرستویی تا این حد بد باشد، باور اینکه فیلم کاهانی هم اعتراضات مخاطبان را اینچنین برانگیزد، سخت است؛ اما حقیقت این است که کاهانی در آخرین اثرش، همه آنچه بهعنوان سینمای وی میشناختیم را زیر پا گذاشته و اثری مثلاً انتقادی آفریده است که به معنای کلمه الکن است و هیچ ارتباطی با بیننده برقرار نمیکند.
وقتی از عبدالرضا کاهانی صحبت میکنیم، از فیلمهایی چون «هیچ»، «بیست»، «اسب حیوان نجیبی است» و «بیخود و بیجهت»حرف میزنیم.
همچنین بخوانید:
بررسی فیلم «لسآنجلس، تهران»: بدتر از این نمیشود
فیلمهایی که با کاراکترهای زیاد، دکوپاژ فیلمساز را به چالش میکشند و همین کاراکترهای زیاد بستری برای روایت قصهای اجتماعی فراهم میکنند. کارهای کاهانی طنز یا کمدی نیستند؛ بلکه با نشان دادن موقعیتهای بغرنج، حساسیت تماشاگر را به محک میگذارد و خندهای که از او میگیرد از سر استیصال و درماندگی است و ازاینرو، شاید بتوان کمدی کاهانی را نوعی کمدی سیاه خواند. متأسفانه هیچکدام از این ویژگیهای برجسته و خاص سینمای کاهانی به آخرین اثرش «خانم یایا» راه نیافته است که همین مورد اولین و مهمترین دلیل سرخوردگی تماشاچی بعد از تماشای «خانم یایا» است.
«خانم یایا» متفاوتترین و شخصیترین اثر کاهانی است و شکی در این نیست که کاراکترهای فیلم، ناصر (رضا عطاران) و مرتضی (حمید فرخ نژاد) سمبلی از خود فیلمساز هستند که در حصار خانم یایا اسیرشدهاند. کاهانی بعد از توقیف «ارادتمند، نازنین، بهاره، تینا» و همه جنجالها و حاشیههایی که این اثر در پی داشت، به تایلند رفته است و با ساخت «خانم یایا» به سازوکار سختگیرانه هنری در ایران و وضعیت دشوار خود بعد از ساخت این فیلم اشاره میکند.
خانم یایا زن زیبایی است که در پاتایا، در هر جا و هرلحظه حضور دارد و امکان تفریح و آزادی در این شهر که شهر خوشیهاست را از مرتضی و ناصر گرفته است. حرف، حرف خانم یایا است و حتی زمانی که مرتضی و ناصر تصمیم میگیرند زودتر از موعد به تهران بازگردند تا از چنبره او خلاص شوند، با ممانعت او مواجه میشوند. خانم یایا، در سالن ماساژ حضور دارد، در آژانس هواپیمایی، فروشنده بلیت است، مأمور پلیسی است که ناصر و مرتضی را دستگیر میکند و در همهجا، به قول ایرانیها هست تا با پنبه سر ببرد. ناصر و مرتضی، بااینکه کار خلافی انجام نمیدهند، اما دائماً در حال فرار از خانم یایا هستند و وقتی همدست از فرار برمیدارند در دام او گرفتار میشوند. این حضور همهجانبه که مرزهای واقعیت و تخیل کاراکترها را به چالش میکشد، ناصر و مرتضی را مجبور میکند در اتاقشان در هتل بمانند و بیرون نروند و از گشتوگذار در شهر محروم بمانند و بهعبارتدیگر، باوجوداینکه همه خوشیهای جهان در اختیارشان هست، عذاب وجدان ناشی از فرهنگی قضاوت گر و حضور پررنگ خانم یایا، آنها را عملاً از زندگی آزاد ساقط کرده است. کاهانی در قسمت دیگری از فیلمش، جایی که در شهر، فستیوالی خیابانی در حال برگزاری است و همه مشغول آببازی هستند، اما صدای صحنه جنگ، مسلسل و تیراندازی و انفجار صفحه را پرکرده است، بار دیگر کمی مستقیمتر و بیپردهتر، روی انتقادی فیلمش را نشان میدهد.
از همان سکانس اول فیلم که ناصر و مرتضی در قایقی عازم پاتایا هستند و دوربین با گذر از آنها، روی دورنمای شهر متمرکز میشود درحالیکه امواج آن را بالا و پایین میبرد و موسیقی حزنانگیزی تصویر را در برمیگیرد، متوجه میشویم که با یک فیلم طنز روبرو نیستیم، همانطور که فرخ نژاد در جواب انتقادات تند کاربران فضای مجازی گفته است، «خانم یایا» بههیچوجه فیلم طنزی نیست و حتی فیلم مخاطب عام هم نیست (برقراری ارتباط با مخاطب عام از ویژگیهای منحصربهفرد سینمای کاهانی بوده است)، اما هر خاص بودنی به معنای خوب بودن نیست که «خانم یایا» نمونه بارز این ادعاست.
کاهانی در «خانم یایا»، با پرداختی بهشدت ذهنی، از برقراری ارتباط با مخاطبش بازمانده است و آنقدر درگیر انتقال حرفها و انتقادهایش شده است که قصه فیلم و اصلاً فیلم بودن «خانم یایا» را فراموش کرده است و درنتیجه بیننده با اثری طرف است که شبیه گلایههای یک نوجوان میماند که به باب دلش نرسیده و حالا دارد با لجبازی، نارضایتیاش را نشان میدهد، اما این لجبازیها آنقدر نامربوط و آشفته هستند که حتی نمیتوان به علیت اصلی پیوندشان زد و به همین دلیل، رابطه علت و معلولی حوادث و کنشها در «خانم یایا» گم میشود تا این اثر ازآنچه قرار بوده هم گنگتر از آب دربیاید.
نیمه اول فیلم، ریتم کندی دارد، دو کاراکتر اصلی و علت حضورشان در پاتایا معلوم نیست و خانم یایا، موجودی خیالی است که بیننده را با پدیدار شدن و ناپدید شدنهای ناگهانیاش در کنار حاشیه رفتنهای کاهانی از رفتن به سراغ قصه، کلافه میکند و نیمه دوم فیلم هم کاملاً آشفته، بیهدف و بیشکل است. «خانم یایا» مخاطب خاصی دارد که با اطمینان نسبی میتوان گفت، وزارت ارشاد و سایر نهادهای نظارتی سینمایی است، اما برای مخاطبی عرضهشده است که در این میان هیچکاره است و باید هشتاد دقیقه، آسمانوریسمان بافتن کاهانی را در یک سرزمین غریبه تماشا کند و احتمالاً در آخر هم چیزی از فیلم و موضوعش عایدش نمیشود. درواقع بیننده و جیب و وقتش، قربانی اعلامیه اعتراضی نامفهوم و بیخاصیت کاهانی میشود.
خلاصه اینکه اگر قصد دارید «خانم یایا» را در سینما ببینید، حتماً به شما توصیه میکنم همه تصوراتتان از دنیای سینمایی کاهانی، بهویژه «اسب حیوان نجیبی است» را بهکلی فراموش کنید و خودتان را برای یک ناامیدی بزرگ دیگر، بعد از «تهران-لسآنجلس» آماده کنید.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.