اخبار کسب و کار

بررسی فیلم «صفر تا سکو»: زنانه جنگیدن در میدان زندگی

زن بودن کار سختی است. در دنیایی که جنسیتت، هویتت را تشکیل می‌دهد، آزادی‌هایت را تعریف می‌کند و نگاه جامعه به زندگی‌ات را تعیین می‌کند، انسان بودن کار سخت‌تری است؛ اما دفعه بعدی که خواستید که از موانع و مشکلات بنالید، دفعه بعدی که ناامید شدید و به این باور رسیدید که در حال درجا زدن هستید، بار دیگری که به آرزوهای خود لقب محال دادید، حتماً قبلش «صفر تا سکو» را ببینید. مستندی جذاب، پر از امید به زندگی که می‌تواند نگاهتان را نه‌تنها به مقوله جنسیت که جامعه و فرهنگ، آزادی‌های شخصی و خیلی چیزهای دیگر تغییر دهد. «صفر تا سکو» گرچه قهرمانان خودش را دارد، اما به‌وضوح می‌گوید هرکس می‌تواند جای این قهرمانان باشد و هیچ مرز و مانعی نمی‌تواند جلوی قهرمان شدن آنکه واقعاً می‌جنگد را بگیرد.«صفر تا سکو» روایت خواهران افسانه‌ای و مثلث طلایی سمیرم، شهربانو، سهیلا و الهه منصوریان است. سه خواهری که برای اولین بار در برنامه «ماه‌عسل» احسان علیخانی حضور پیدا کردند و از زندگی پرفرازونشیبشان و همه سختی‌های زندگی‌شان گفتند. بعدازاین برنامه تا چند روز همه مبهوت خواهران منصوریان بودند. اینکه چگونه بر فقر غلبه کردند، نگاه سنتی مردم شهرشان را به چالش کشیدند و برای آنچه می‌خواستند جنگیدند. خواهرانی که هر سه با مدال طلای جهانی اکنون افتخار شهر کوچک سمیرم به‌حساب می‌آیند و دیگرکسی به خاطر لباس ورزشی پوشیدن یا ورزش رزمی انجام دادن نگاهشان نمی‌کند یا به خانواده‌شان زخم‌زبان نمی‌زند. خواهرانی که بعدازاین برنامه نه‌تنها قهرمان سمیرم و اصفهان بودند که تبدیل به قهرمان تمام مردم ایران به‌ویژه زنان شدند. البته این سه خواهر هم مثل دیگر موج‌های خبری فراموش شدند و جایشان را به خبر بعدی دادند.
در این میان مهتاب کرامتی بود که آستین بالا زد و با همکاری طهورا ابوالقاسمی، مستندی تهیه کردند که ابعاد دیگری از زندگی خواهران منصوریان را به تصویر کشید. سحر مصیبی به‌عنوان یک فیلم اولی، در پشت دوربین «صفر تا سکو» موفق شد از دل یک داستان تکراری، روایتی جدید پدید بیاورد و در میان مستندهای مصاحبه‌ای و تک گوی ایرانی، با نمایش بعد دیگری از زندگی این سه قهرمان، یک مستند حرفه‌ای، جذاب و حساب‌شده بسازد.شاید با خود فکر کنید که داستان زندگی این سه خواهر را شنیده‌اید، همه غم و غصه‌هایشان را تجربه کرده‌اید و به خاطر همه شکست‌ها و پیروزی‌هایشان در برنامه «ماه‌عسل» اشک ریخته‌اید، پس «صفر تا سکو» چه چیز جدیدی دارد و چگونه می‌تواند شمارا مجذوب کند.
تفاوت میان آنچه در «ماه‌عسل» دیدید و آنچه در پرداخت مصیبی در «صفر تا سکو» خواهید دید از زمین تا آسمان است. مثل مقایسه شب و روز است. اگر با «ماه‌عسل» اشک ریختید یا بغض کردید، با «صفر تا سکو» پر از امید می‌شوید و تا آخرین لحظه روی صندلی‌تان میخکوب می‌شوید و با پایان فیلم و به صدا درآمدن سرود ملی ایران خود را مثل هرکدام از خواهران منصوریان روی سکوی اول می‌بینید و احساس غرور سراسر وجودتان را فرامی‌گیرد.
پرداخت مصیبی، هوشمندانه از مونولوگ‌های خسته‌کننده و تکراری دورمانده و به‌جای غرق کردن بیننده‌اش در مصیبت‌ها و سختی‌های زندگی این سه خواهر و تمنای چند قطره اشک، به میان زندگی شهربانو، سهیلا و الهه می‌رود. مصیبی با انتخاب برهه‌ای خاص از زندگی این خواهران که خود را برای مسابقات جهانی آماده می‌کند، دوربینش را مستقیماً به میان روزمرگی‌ها و تلاش‌های این سه نفر می‌برد. هر آنچه روی پرده سینما می‌بینید واقعی است. نه چهره خواهران منصوریان بزک‌دوزک اضافه‌ای شده است تا رنج سال‌های پرمشقت زندگی‌شان برای بیننده کمرنگ شود و جایش را احساس آرامش رویارویی با چیزی که می‌شناسد بگیرد، نه صحنه‌ها بازسازی‌شده‌اند تا فیلم‌ساز حرفی که خودش می‌خواهد را بزند را منتقل کند. پرداخت مصیبی نه‌تنها اسیر سانتی‌مانتالیسم نمی‌شود که به‌شدت در مقابل آن می‌ایستد. مصیبی از بیننده‌اش گریه نمی‌خواهد و از او تقاضای دلسوزی برای قهرمان‌هایش را ندارد. چراکه قهرمان‌های مصیبی اساساً دلسوزی نمی‌طلبند؛ آن‌ها مبارزه می‌کنند و آنچه را می‌خواهند به دست می‌آورند. نه نگاه‌های قضاوت گر دیگران مانعشان است، نه فقری که می‌توانست ریشه‌شان را خشک کند و نه پدری که تنهایشان گذاشت و نه همه‌چیزهایی که نداشتند. شهربانو، سهیلا و الهه، به قول جواد خیابانی فعل خواستن را صرف کردند و اکنون‌که پای حرف‌هایشان می‌نشینی، با دوربین مصیبی همراه زندگی‌شان می‌شوی و شهر و خانه‌شان را زیرورو می‌کنی، پر هستند از انرژی وزندگی که خیلی‌هایمان تهی از آن هستیم، اما در حسرتش می‌سوزیم.
مصیبی از لحظه‌ای همراه این سه خواهر می‌شود که در خانه‌ای که برای مادر ساخته‌اند مستقر می‌شوند و برای حضور در مسابقات جهانی خود را آماده می‌کنند. برخلاف آنچه فکر می‌کنید، خبری از مربی، بدن‌ساز، مشاور تغذیه، حریف تمرینی و سالن ورزشی لوکسی نیست. زمین تمرین آن‌ها مزارع شهرشان است، هرکدام مربی دیگری و حریف تمرینی دیگری هستند و بدون هیچ گله‌ای با تمام وجود یکدیگر را تشویق به ادامه و سخت‌تر تمرین کردن می‌کنند.
در این میان به زندگی شهربانو سری می‌زنیم. شهربانو که ازدواج‌کرده است و حالا دوباره راهی اردوست. پای صحبت‌های همسرش می‌نشینیم که با دل‌تنگی از رفتن شهربانو و سکوت چندماهه خانه‌شان می‌گوید، پای صحبت‌های مردی که در یک شهرستان دورافتاده که می‌داند قانون به او حق می‌دهد که جلوی ورزش حرفه‌ای همسرش را بگیرد و می‌گوید خیلی‌ها به او می‌گویند خانه‌ای که چند ماه چند ماه کدبانو ندارد، خانه نیست و مردی که همسرش هر بار راهی یک کشور غریبه است، مرد نیست، اما علیرغم همه این‌ها دلش نمی‌خواهد مانع شهربانو شود و خوشحالی او برایش از هر چیزی مهم‌تر است. پس با جای خالی او کنار می‌آید و چشم به صفحه گوشی می‌دوزد تا خبری از شهربانو برسد. وقتی هم شهربانو عازم اردو در تهران می‌شود هر آن به فکر همسرش است و دائم برایش پیام می‌فرستد.
دوربین مصیبی هر سه خواهر را تعقیب می‌کند. یکی به پیروزی می‌رسد و دوتای دیگر باید بار دیگر به جنگیدن ادامه دهند. خانواده منصوریان دور یک گوشی موبایل جمع شده‌اند تا مسابقه شهربانو را ببینند، چون این مسابقه از تلویزیون پخش نخواهد شد و همان‌طور که خود این سه خواهر می‌دانند تعداد زیادی در ایران نیستند که چهره‌شان را بشناسند یا از موفقیت‌هایشان خبر داشته باشند؛ اما هیچ‌کدام از این‌ها مانعشان نمی‌شود که دست از مبارزه بردارند. هر سه چشم به جایزه دوخته‌اند و سخت تلاش می‌کنند. حتی اگر به دلیل مصلحت‌اندیشی‌های مسئولان از لیست خط بخورند، بازهم تلاش می‌کنند و به‌جای غر زدن تمرین می‌کنند.
«صفر تا سکو» در حالی تمام می‌شود که یک سال از وقایعی که مصیبی با دوربینش ضبط کرده است گذشته است و حال هر سه خواهر مدال مسابقات جهانی را بر گردن می‌آویزند و بار دیگر سرود ملی کشورشان را در سالن ورزشی یک کشور خارجی به صدا درمی‌آورند. این آن لحظه‌ای است که ناخودآگاه از روی صندلی‌ات برمی‌خیزی. به احترام شهربانو، سهیلا و الهه و تمام زنانی که هیچ‌چیز را مانع نمی‌پندارند و جلوتر از هم‌نسلان خود پیش می‌تازند. «صفر تا سکو» به موجزترین و اثرگذارترین شکل، بیننده‌اش را تشویق می‌کند که برخیزد و همه سختی‌ها و موانع را پشت سر بگذارد فقط زندگی کند و این‌همه آن چیزی است که در سینمای امروزمان نیاز داریم.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا