خاطرهبازی با موسیقی فیلمهای علی حاتمی
در سالروز درگذشتاش علی حاتمی بیمناسبت نیست اگر بخواهیم آثار او را ازلحاظ موسیقایی بررسی کنیم اما شاید نوشتن یک مطلب کامل درباره دیدگاه ستودنی این کارگردان بزرگ درباره موسیقی نیازمند زمان بیشتری باشد و خواندن یک مطلب بلندبالا درباره تمامی آثار او که در آن حق مطلب ادا شود، تمرکز و مطالعه و تحقیق بیشتری را بطلبد؛ بنابراین نوشته حاضر تلاشی است برای واکاوی یکی از مهمترین برخوردهای علی حاتمی با موسیقی سرزمین مادریاش.
علی حاتمی با ساخت «هزاردستان»علاوه بر به بومیسازی آنچه در هالیوود به فیلمهای گانگستری و ژانر نوآر مشهور است سریالی را میسازد که درواقع یک نوآر کاملاً ایرانی و بدون «فیم فاتال» است؛ اما در کشاکش داستان و قتلهای مرموزی که در طول قصه اتفاق میافتد شاهد ستایش هنر خوشنویسی در این سریال هستیم. نماهای حاوی ستایش این هنر از تیتراژ شروع میشود در تمامی داستان همراه قهرمان اصلی قصه که اتفاقاً به «رضا خوشنویس» شهرت دارد، ادامه مییابد. پس از «هزاردستان»، علی حاتمی در حاشیه روایت زندگی کمالالملک، دست به ستایش از هنر نقاشی ایرانی میزند تا سال ۱۳۷۰ که فیلمی در ستایش موسیقی سنتی ایران میسازد.
«دلشدگان» روایت دلدادگی نوازنده ایرانی است که سعی در ثبت این هنر دارد و در این مسیر یکیک همراهانش را بهنوعی از دست میدهد تا حاصل دست رنجشان در پایان فیلم، نقش بر آب شود. علی حاتمی آهنگسازی این اثر را به استاد دهلوی و حسین علیزاده میسپارد تا دست بر انتخاب یکی از این دو هنرمند بیبدیل نزده باشد. استاد دهلوی که حکم استادی علیزاده را دارد قرار بود تا در کنار علیزاده جوان و نوگرا قرار گیرد و شاید از همان ابتدا هم معلوم بود که این دو پادشاه در یک اقلیم نخواهند گنجید و علیزاده جوان اعلام میکند که این کار شدنی نیست و با احترام به استاد دهلوی این همکاری را رد میکند اما همچنان برای کمک و حتی نوازندگی در این کار اعلام آمادگی میکند؛ اما استاد حسین دهلوی به نفع آهنگساز جوان و نوگرای موسیقی ایران از کار کنارهگیری میکند تا درنهایت حسین علیزاده بهعنوان آهنگساز دلشدگان معرفی شود. قطعات ساخته میشود اما انتخاب خواننده، خود حدیث دیگری است. علی حاتمی سرشار از شوق است که تیم ساخت «دلشدگان» را با شجریان بزرگ، تکمیل کند و این اتفاق بالاخره میافتد تا آواز دلشدگان را شجریان بخواند. استاد آواز با وسواس و دقت همیشگی خود وارد پروژه میشود و علی حاتمی دست او را برای اعمالنظر باز میگذارد. سرودههای علی حاتمی به فریدون مشیری سپرده میشود تا ازلحاظ فنی بازنگری شود. علیزاده و شجریان بیم آن رادارند تا حاصل کار شبیه فیلم فارسیهای موزیکال پیش از انقلاب شود و شجریان صراحتاً با لبخوانی خواننده روی صدایش مخالفت میکند اما اخلاق منعطف حاتمی بهاندازهای است که اینگونه اختلافنظرها مانعی برای پیشرفت پروژه نباشد.
کار با وسواس تمام در کاخ گلستان جلو میرود. علیزاده از بازیگران میخواهد تا چند جلسهای به کلاس ساز بروند تا رفتارشان با ساز طبیعی باشد و همه بازیگران به کلاس می رودند جز اکبر عبدی که علیزاده او را بینیاز از کلاس تنبک میبیند و قرار میشود تا جملات تنبک بر اساس آنچه عبدی اجرا میکند نوشته شود که کار را بسیار مشکل میکند اما درصحنههای تنبکنوازی اکبر عبدی، صدا و تصویر چنان سینک میشود که آن را تبدیل به یکی از ماندگارترین تصاویر سینمای ایران میکند. یکی از سکانسهای درخشان فیلم مربوط به فلاشبکی است که خاطرات آقا فرج بوسلیکی (اکبر عبدی) و کلاس تنبک عیسی خان وزیر (مرحوم جلال مقدم) را بازگو میکند. در این سکانس استاد و شاگرد در کنار هم مشغول نواختن تنبک هستند و صحنه طوری طراحیشده که آنها درحالیکه روی صندلی نشستن بر روی یک ریل حرکت میکنند و با تند شدن تمپو و پیچیدهتر شدن ریتم، آقا فرج به شکلی نمادین از استاد خود جلو میزند. طراحی این صحنه بهقدری زیباست که همچنان با دیدنش ذوقزده میشوید.
تصنیفهای این فیلم به تبعیت از زمانی که قصه در آن روایت میشود به سبک و سیاق تصانیف قاجاری ساختهشده و چون در ضبط صفحات در آن زمان صدای ساز و خواننده زیرتراز حد معمول شنیده میشود، شجریان و علیزاده باظرافت و ذوق تمام، کوک این قطعات را بالاگرفتهاند تا با زیرخوانی بتوانند شرایط صفحات قدیمی را برای بیننده تداعی کنند.
اما ارزش کار آنجا معلوم میشود که در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد که حمل ساز در خیابان هم نیازمند مجوز بوده و نمایش آن در تلویزیون ممنوع (و همچنان هم ممنوع است)، علی حاتمی باشهامت تمام، سازهای ایرانی را بر روی پرده بزرگ سینما به مردم نشان میدهد
اما در آوازها و به پیشنهاد شجریان، از اشعار حافظ و سعدی استفاده میشود و آوازهای ماندگاری نظیر آواز بیات ترک پایان فیلم (مرا چشمی است خونافشان…) و یا آواز شوشتری (پاسبان حرم دل) پدید میآید. استاد شجریان نقل میکند که برای آنکه بتواند آن آوازها در آن کوک بالا بخواند ضبطصوت خود را برداشته و به دامن کوه میرود و آوازها را ضبط میکند. آوازهای ضبطشده به استودیو میآید و حسین علیزاده روی آنها ساز میزند. شاید باورش سخت باشد که بدانید بیشتر سازوآوازهایی که در «دلشدگان» میشنوید جدا از یکدیگر ضبطشده است.
اما شرایط آن سالها و کمبود بودجه باعث میشود تا علی حاتمی که خود تهیهکننده کار است از سکانس پایانی صرفنظر کند و پایان فیلم را تنها روی یک تابلو به تصویر بکشد. پیش از آن قرار بود تا اصحاب گروه با کشتی به ایران بازگردند که کشتی توسط نیروهای عثمانی منفجر میشود و صفحههای ضبطشده به ساحل میرسند اما بودجه لازم برای ساخت ماکت کشتی فراهم نمیشود و علی حاتمی فیلم را با نقاشی اثر حجت شکیبا به پایان میبرد..استاد علی حاتمی، کارگردان ماندگار سینمای ایران که ایشان را به سعدی سینمای ایران تعبیر میکند در پانزدهم آذر سال ۱۳۷۵ درحالیکه دست به ستایش یکی از پهلوانان سرزمینش زده بود، پروژه آخر را نیمهتمام گذاشت و یادش را برای دوستدارانش گذاشت و پر کشید. کارگردان دوستداشتنی سینما، زادروزت مبارک.