درباره «گرگ بازی»: گرگ و اژدها و گربه در نبود انسان بهپیش میتازند!
«گرگ بازی» اولین ساخته عباس نظامدوست در سینمای ایران است. کسی که سابقه دستیاری در سینمای ایران را دارد و بعد از مدتها موفق شده اولین فیلمش را بسازد. نکته جالب درباره «گرگ بازی» حضور مجید اسلامی بهعنوان یکی از منتقدان شناخته شده سینمای ایران در گروه فیلمنامهنویسان است. منتقدی که اشتهار به توجه به فیلمهای خاص و هنری داشته و در «گرگ بازی» هم ارجاعاتی با آنها و مشخصاً فیلمهای شهرام مکری برقرار کرده. درعینحال حضور بازیگران مشهور سینمای ایران گویای این نکته است که فیلمساز تماشاگر عام و اکران سراسری را هم مدنظر داشته و از همینجا است که مشکلات فیلم «گرگ بازی» خود را نشان میدهد.
همچنین بخوانید:
بررسی فیلم «گرگ بازی»: یک مشت بازیگر بزرگ یا یک بازی بزرگ
فیلمی که هم با توجه به زیر متن فیلمهای هنری این سالهای سینمای ایران میخواهد هنری و متفاوت باشد و هم عنایتی جدی به توجه تماشاگر عام دارد. مبنای غلط و نادرستی که سبب چندپاره شدن فیلم و بیمعنی شدن آن در انتها میشود. فیلم هم ماجرای معمایی و کارآگاهی را به تماشاگر نشان میدهد و هم با ژست فیلم هنری و ضد جریان از زیر بار توضیح ماجرا و اتفاقات عجیبی که افتاده در میرود و تماشاگر را گنگ و مبهم به حال خود باقی میگذارد. شبیه به نسخه نازلتر «ماهی و گربه» و «هجوم» شهرام مکری که آنها هم فیلمهای متوسطالحالی هستند در «گرگ بازی» هم افرادی قاهر و مسن بر جوانان و روحیاتشان اشراف پیدا کرده و در حال آزار آنها هستند.
جوانان عاشق و دلشکسته و خستهای که هم از عشق جاماندهاند و هم مطرود جامعه شدهاند؛ اما همانطور که این جمعبندی از جامعه بعد از ۸۸ در فیلمهای مکری خیلی ابتدایی بود در «گرگ بازی» هم خام و قراردادی جلوه میکند. آدم بدها علیه آدم خوبها؛ همینقدر کلیشهای و سادهانگارانه. در «گرگ بازی» جمع آدم خوبها به خاطر نیاز یکی از آنها به لوکیشن برای اجرای تئاتر، وارد خانهای تازه و عجیب میشوند تا با شرکت در بازی مافیا که اینجا نام گرگ بازی بر رویش گذاشته شده و متن نمایش دختر هم هست، به او کمک کنند؛ اما وقوع اتفاقاتی پیشبینینشده آنها را در دامی ناخواسته گرفتار میکند که خلاصی از آن سخت میشود. چنین پلاتی بهشرط انتخاب یک شیوه مشخص از زیباییشناسی میتوانست تماشاگر را درگیر و از خود بیخود کند اما به خاطر تردید سازندگان در شکل نهایی فیلم، عملاً با فیلمی طرف هستیم که پرده آخر ندارد و نمیتواند بحران داستان را حلوفصل کند. فیلمی که درنهایت فرجام شخصیتها، ماجرایش و خواست گرهگشایی آن را در تماشاگر میگنداند و او را پی نخود سیاه میفرستد! با این هدف که مثلاً با این شیوه به «راز» دست یابد. غافل از آنکه این ناپایان تمام ویژگیهای جالب فیلم را هم در خود میکشد و از آنها جز یک «هیچی» بزرگ چیزی بجا نمیگذارد. آنهم برای فیلمی که خوب طرح مسئله میکند اما در رنگآمیزی کاراکترها و ایجاد یک مسیر دراماتیک برای حرکت آنها درجا میزند و به قهقرا میرود. کاراکترها همان کلیشههای شخصیتپردازی در سینمای روشنفکرنمای ایرانی را بازتاب میدهند و تلقیشان از عشق و دوستی (شبیه به شخصیتهای فیلم «اژدها وارد میشود») بسیار کودکانه و ابتدایی است و چون مسیر دراماتیکی در کار نیست، شخصیتهای نابالغ شکل نمیگیرند و داستان هم حرکت نمیکند. در حقیقت این فیلمی است که در همان مرحله طرح داستان باقی میماند و ناتوان از دستیابی به داستان و شخصیت و ماجرا بهسرعت فراموش میشود.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.