بررسی «آستیگمات»: بر بلندیهای پرتگاه
«آستیگمات» دومین فیلم مجید رضا مصطفوی بعد از «انارهای نارس» است که در جشنواره فجر سال نودودو به نمایش درآمد، فیلمی با بازی آنا نعمتی که موردتوجه شماری از منتقدان قرار گرفت که از مستعد بودن مصطفوی کارگردان صحبت میکردند و اینکه باید منتظر فیلمهای بعدی او باشیم.
«آستیگمات» دومین فیلم مصطفوی سال گذشته ساخته و با سانسور جشنواره فجر همان سال مواجه شد و به دلیل نگاه انتقادیاش نسبت به مسائل روز طبقه متوسط شهری، خصوصاً تهران، به دام توقیف افتاد. «آستیگمات» به دلیل محافظهکاری دستاندرکاران جشنواره فجر، از دور رقابتها کنار رفت تا رسید به اینجا و اکران عمومی. جایی که میشود فارغ از جنجالها و حواشی همیشگی جشنواره به خود فیلم پرداخت و آن را مورد بازبینی قرار داد.
همچنین بخوانید:
بررسی فیلم «آستیگمات»: فرهادیسم یا قصه های پدران و پسران
«آستیگمات» در ادامه فیلم اول مصطفوی جلو میرود، روایتگر مجموعهای از روابط میان آدمهاست و تماشاگر با شبکه پیچیدهای از روابط انسانی سروکار دارد و البته نکته ویژهاش در این است که نخی که همه این آدمها را به هم متصل میکند یک کودک است. فرزند باران کوثری و محسن کیایی که مهتاب نصیرپور نقش مادربزرگش را ایفا میکند و پدربزرگش سیامک صفری است که از همسرش جدا شده.در ادامه فیلم، بهواسطه کودک معلمش نیکی کریمی و همسرش هادی حجازی فر هم وارد این چرخه داستان میشوند؛ شبکه پیچیده روابط حول کودک شکل میگیرد و تبدیل به پیکربندی اصلی اثر میشود و به فیلمساز این فرصت را میدهد تا با چرخیدن میان این آدمها و سرک کشیدن در احوالاتشان، نگاه انتقادی خود را نسبت به جامعه ایران در سالهای اخیر و مردمش، به تماشاگر منتقل کند.
«آستیگمات» فیلمی است که در چارچوب قراردادهای رایج سینمای اجتماعی ایران و جریان مد روز فیلمهای اجتماعی ساخته شده است و به کلیات این سینما هم پایبند میماند و رابطهاش را با آن همواره حفظ میکند، بدون اینکه بخواهد چندان سرکشی و تخطی از قراردادهای مرسوم کند، ضمن اینکه به اغراقهای ملودراماتیک سینمای ایران هم گوشه چشمی دارد و در پرداخت صحنهها و طراحی روابط کلامی و دادوبیدادهای میان افراد،این جنس از اغراق ملودراماتیک را که مختص سینمای ایران است، کنار نمیگذارد که البته در ادامه روایت همگی به کارش میآیند و در شکل بخشیدن به جهان فیلم مؤثر واقع میشوند.
هرچند «آستیگمات» فیلمی است که از نشانههایی گلدرشت و تمثیلهایی اضافهگو برای پیش بردن مواضع انتقادی کارگردان ارتزاق میکند، ولی بااینوجود تأثیر خودش را میگذارد و منظورش را سرراست به تماشاگر میرساند. مثلاً پدر بچه که یک مرد بیکار و علاف و شدیداً وابسته به مادرش است، همهوقت و انرژی و آینده زندگیاش را وقف پرورش زالو در حیاط خانهشان کرده و رؤیای پولدار شدن و خوشبختی با زالو را در سر میپروراند؛ هرچند که زالوها از بین میروند و قرار نیست این کار بهجایی برسد اما زالوها حکم شماری از تعارضات اجتماعی و فرهنگی را دارند که قرار نیست به این راحتیها بیخیال مکیدن خون آدمهای قصه شوند. یا مثلاً نزاع و فاصلهای که میان آدمها وجود دارد. آدمهای داستان هرچند تمایل و اشتیاق زیادی به برقراری رابطه و همدلی با یکدیگر دارند اما غرور و دیوارهای شخصی محکمی که دور خود کشیدهاند همیشه باعث میشود که نزدیک شدن به دیگری با دعوا و بحث، داد زدن سر یکدیگر و دلخوری همراه شود و فرصت مفاهمه و درک متقابل و همراهی از کاراکترها سلب شود.مقولهای که اتفاقاً این روزها در جامعه ایران هم تبدیل به معضل اجتماعی جدی و پررنگی شده است.
اما آن چیزی که باعث میشود «آستیگمات» در نسبت با دیگر فیلمهای اجتماعی سالهای گذشته سینمای ایران متمایز و متفاوت باشد، اینست که همه توجه و تمرکزش را روی کودک میگذارد؛ و از خلال همه این بحرانها و مناسبات ناموزون اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی، از دل همه این تلخیها، به کودک بها میدهد؛ آنچه دارد از دست میرود معصومیت و کودکی است، نشاط است؛ یعنی دقیقاً همان چیزی که میبایست زندگی نسلهای بعدی را بسازد اما روزبهروز کمرنگتر میشود. مشکلات شرایط کنونی با از بین بردن این روحیه زندگی و سرحالی، افسردگی، انزوا و اضطراب را جایگزینش میکند تا کودک بدون اینکه کودکی کرده باشد، روزبهروز بیشتر شبیه به آدمبزرگهای اطرافش شود؛ آدمبزرگهایی که میبایست از او در برابر هجوم زندگی محافظت کنند اما حال بد و افسردگی دوچندانی به او تزریق میکنند. رفتار سو کاراکترها مانند کاتالیزوری عمل میکند که کودک را سریعتر به سمت پرتگاه بکشاند و او را آسیبپذیرتر کند و نتیجهاش چیزی نمیشود جز خارج کردن کودک از شکل زیست طبیعی و فهمیدن بدون عقده زندگی که حالا دیگر دستنیافتنی به نظر میرسد.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.