بررسی فیلم «شبی که ماه کامل شد»: عروس ریگ
بعضی فیلمسازها چه زود بزرگ میشوند و جای خود را پیدا میکند، چه زود از یک فیلم اولی میشوند فیلمسازی که باید انتظار کارهایشان را کشید، و چقدر خوب است وجود چنین فیلمسازانی. نرگس آبیار، یکی از فیلمسازانی است که چند سال قبل با «اشیا ازآنچه در آیینه میبینید به شما نزدیکترند» وارد فیلمسازی شد و با «شیار ۱۴۳» توجهها را به سمت خود و درام دوستداشتنی مادرانهاش در مورد دفاع مقدس جلب کرد. آبیار مسیرش را با ساخت «نفس»، یک فانتزی کودکانه در بستر تاریخ ایران پی گرفت و حالا با «شبی که ماه کامل شد» بازگشته است.
«شبی که ماه کامل شد» روایت عشق، ازدواج، خیانت، دروغ و قتل است. قصه فیلم از جایی شروع میشود که حمید(هوتن شکیبا)، مغازهدار سادهدل زاهدانی عاشق یک دختر تهرانی به نام فائزه (الناز شاکردوست) میشود و یک سال بعد، با رفتوآمدهای فراوان خانواده دختر را مجاب میکند و با او ازدواج میکند. مدتی پس از ازدواج شیرین و رویایی حمید و فائزه، خانواده حمید درگیر حوادثی میشوند که شک فائزه را برمیانگیزد و بعد از تولد اولین فرزندش متوجه میشود که برادرشوهرهایش، درگیر کار قاچاق و دزدی هستند. فائزه، که بهشدت ترسیده از حمید درخواست میکند که از ایران بروند و حمید هم که عاشقانه همسرش را دوست دارد موافقت میکند. حمید به پاکستان میرود تا کارهای مهاجرت را جور کند و کمی بعد، فائزه به همراه برادرش نزد او میروند و این آغاز جهنمی است که بهزودی زندگی فائزه خواهد شد.
در پاکستان، حمید هرچه بیشتر به برادر فراریاش نزدیک میشود، بیشتر از فائزه دور میشود، رفتار حمید عوض میشود و کمکم تبدیل به نسخهای بیدستوپاتر از برادر کوچکش میشود، برادری که فائزه خیلی زود متوجه میشود، عبدالمالک ریگی، سرکرده گروهک تروریستی جندالله است.
«شبی که ماه کامل شد» ازهرجهت فیلم مهمی در سینمای ایران است. اولازهمه به دلیل برگزیدن یک موضوع بر گفته از حوادث واقعی که مناقشات زیادی را هم دربرداشته و دیگر اینکه بازماندگان و خانوادههای قربانیان این حوادث هنوز هستند و زخمهایشان تازه است. علاوه بر اینها، فیلمی شبیه «شبی که ماه کامل شد»، در سینمای ایران انگشتشمار است. فیلمی که با جسارت محض به سراغ یک موضوع واقعی برود، در قبال آن برداشت و قضاوت شخصی ارائه کند و بیننده را دعوت کند در باب آن موضوع به یک قضاوت شخصی برسد.
آبیار، در «شبی که ماه کامل شد»، از عبدالمالک، بهعنوان سرکرده این گروه، که اطلاعات زیادی از زندگی شخصیاش در دسترس نیست، دوری میکند و وارد زندگی عبدالحمید میشود. حمید در فیلم آبیار شبیه هیولایی که در ذهنها نقش بسته نیست. او عاشق همسر وزندگیاش است، شعر میگوید و کمی ترسو است و همیشه کسی باید عنان زندگیاش را در دست بگیرد و در غیاب فائزه بهراحتی تحت تأثیر مالک قرار میگیرد. فائزه و برادرش شهاب (پدرام شریفی) هم موجودات معصوم و فرشته گونهای که در رسانهها تصویر شده نیستند و در مسیر سرنوشت تلخ خود، اشتباهاتی میکنند و به آن نقطه شوم میرسند. در کنار اینها، آبیار، از عملیات و فعالیتهای گروه جندالله تا جایی که قصهاش اجازه میدهد دوری میکند و بار اصلی درام را پیرامون شخصیت فائزه و برزخی که در آن گرفتار است میچیند. «شبی که ماه کامل شد» یک برهه مشخص از زندگی کاراکترهایش را به تصویر میکشد؛ از آشنایی حمید و فائزه تا فرجام تلخ این کاراکترها. در این میان، از پرش زمانی خودداری میکند و به سراغ رویدادهای مهم زندگی این دو میرود و وارد جزئیاتی میشود که بیننده را با زندگی و شخصیت دو کاراکتر اصلی آشنا میکند. درنتیجه، «شبی که ماه کامل شد»، آنطور که بیشتر ماجراهای واقعی در سینمای ایران بازنمایی میشوند، گزیدهای از اتفاقات نیست، بلکه دقیقاً مسیری است که اتفاقات مشخص را رقمزده است و این تمرکز بر موضوع بیش از هر چیزی در درام پر افتوخیز آبیار، باعث درگیر شدن مخاطب در سیر حوادث میشود.
«شبی که ماه کامل شد»، نهتنها موضوع حساسی را به تصویر میکشد که اساساً نیازمند جسارت و دقت خاصی است و از فیلمساز میخواهد که یا باجرئت تمام وارد شود یا شکست را بپذیرد و اینجا، آبیار بهعنوان یک فیلمساز زن، با جسارت محض وارد میشود. او از نظربازی حمید و فائزه قصهاش را شروع میکند، سکانسهای عاشقانه بینظیر و بکری به بیننده عرضه میکند و در ادامه و با پیشرفت روایت ابایی ندارد که صحنههای اکشن و تعقیب و گریز در بیابانهای پاکستان را هم به تصویر بکشد. آبیار بهجای آنکه با چند هلی شات و چند برداشت دمدستی، این صحنهها را به تصویر بکشد، چالش را قبول میکند و به دل این صحنهها میرود. دوربینش را به داخل ماشینهایی که با سرعت روی ماسهها میلغزند میبرد، تیراندازیها و کشتار را با بیرحمی به تصویر میکشد و نتیجه میشود چیزی که از همپای هالیوودی چیزی کم ندارد.
بازیگران «شبی که ماه کامل شد» هم بهاندازه خود فیلم، شمارا شگفتزده میکنند. از هوتن شکیبا که از کاراکترش در لیسانسهها، فرسخها دور شده تا الناز شاکردوست که بیشک ستاره بیچونوچرای «شبی که ماه کامل شد» است. شاکردوست، سال گذشته با «خفگی» جیرانی، سعی کرد وارد فضای جدیتری از بازیگری شود و گرچه برای این نقش نقدهای مثبتی را هم دریافت کرد، اما همچنان آن نخوت معمول خودش را همراه میکشید. اما شاکردوست در نقش فائزه، تماماً قامت یک قربانی را میگیرد. تلاش فائزه برای بهبود اوضاع، مبارزه خاموشش با همسر، و امتناعش از فرار بدون فرزندانش، همه نقاطی هستند که کاراکتر فائزه را دوستداشتنی و باورپذیر میکند و شاکردوست با تمام وجود در این نقش حل میشود تا این مهم برآورده شود.اما در کنار دو زوج اصلی «شبی که ماه کامل شد»، فرشته صدرعرفایی قرار دارد؛ با همان کارکشتگی و فروتنیاش. صدرعرفایی، در نقش غمناز، مادر برادران ریگی، با چهرهای آفتابسوخته و چشمانی مصیبتزده که سعی میکند به عروس هشدار دهد، اصلاً قابلشناسایی نیست.صدر عرفایی در جهت هرچه باورپذیرتر شدن کاراکترش، گویش بینظیری را تقلید کرده و گریم هم به او کمک کرده تا هرچه بیشتر در نقش فرورود. غمناز، که چقدر نامش پرمعنی است، میتواند آینده فائزه باشد. او در سیاستهای طایفه نقشی ندارد، در نظر مردان، با کارگر فرقی ندارد و در سکوت بار مصیبت خاندانش را به دوش میکشد و صدرعرفایی آنقدر خموش و بیصدا در غمناز حلول میکند که باور نمیکنید این کاراکتر را یک بازیگر بومی ایفا نکرده است.
باری، «شبی که ماه کامل شد»، از اولین پلانش قصهگویی میکند و با بسط قصهاش، در لحظات حساس و مهم فیلمنامه، بیآنکه از بینندهاش اشک بگیرد و او را احساساتی کند، او را به عمق رابطه میان فائزه و حمید میبرد. قصهاش را بهموقع به سرانجام میرساند و از اضافه گویی دور میماند. «شبی که ماه کامل شد»، استاندارد جدیدی برای سینمای ایران تعریف میکند و نرگس آبیار را به یک فیلمساز درجه اول تبدیل میکند.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.