اخبار کسب و کار

بررسی فیلم «متری شش و نیم»: صنعتِ مواد مخدر

خطر لو رفتن داستان
اتاقک بازداشتگاه پر از قیافه‌های از ریخت افتاده و خماری است که به نزدیکی‌های ته خط رسیده‌اند. دوربین عقب می‌کشد و توی اتاقک دستشویی چراغی روشن است و نوید محمدزاده پریشان و آشفته با موبایل حرف می‌زند. یک گروه جدید از معتادان به بازداشتگاه می‌آورند و واقعا دیگر جای نفس کشیدن نمانده. یک دیوار آن طرف‌تر از وضع و حال پلیس‌ها هم اطلاع داریم. شغل طاقت‌فرسا و سخت و مشکلات زندگی‌هایشان و پرونده‌ها و تهدیدهایی که با آن درگیرند. در این قاب همه هستند: خرده‌فروش، قاچاقچی بزرگ، معتاد به ته خط رسیده، کودک، مامور پلیس، دادگاه و دادسرا و…

همچنین بخوانید:
بررسی فیلم «متری شیش و نیم»: موفقیت اتفاقی نیست
بررسی فیلم «متری شش و نیم»: از تبار پایین‌شهر و بن‌بست‌های باریک

*
«متری شش و نیم» دومین فیلم سعید روستایی هم درباره اعتیاد است. مثل «ابد و یک روز» اولین فیلمش که ناگهان وضعیت او را عوض کرد و از یک نام کاملا گمنام (که فقط دو سه بار در جشنواره تصویر سال سیف الله صمدیان جوایزی گرفته بود) تبدیل کرد به پدیده تازه سینمای ایران و یک “چهره”. از همان وقت این انتظار و کنجکاوی درمورد او وجود داشت که برای دومین فیلمش چه کار می‌کند. و سینمای ایران پر است از فیلم‌های بد دومی که امید به فیلم اول فیلمساز را نابود کرده‌اند. «متری شش و نیم» برخلاف «ابد و یک روز» دنبال تاثیرگذاری عاطفی بر بیننده نیست. فیلم جز در سکانس‌های پایانی فاصله خود را با شخصیت‌هایش حفظ می‌کند و بیشتر بر وضعیت متمرکز است تا بر کاراکترها. همچنین هرچقدر «ابد و یک روز» متمرکز بر یک لوکیشن و مکان بود و داخل خانه داستان‌ها و آدم‌هایش را می‌ساخت و به ندرت از خانه خارج می‌شد، اما در «متری شش و نیم» اتفاقا در بزرگ دیدن اتفاقات و صحنه‌پردازی‌های عظیم اصرار دارد. صحنه‌هایی مثل یورش نیروی انتظامی به منطقه‌ای که معتادان بین لوله‌ها بیتوته کرده‌اند از عمد در مقیاسی بزرگ و با سیاهی‌لشکرهای فراوان طراحی شده. این مقیاس بزرگ، ویژگی و در عین حال نقطه ضعف «متری شش و نیم» هم هست.

*
«متری شش و نیم» با یک صحنه هیجان‌انگیز تعقیب پیاده شروع می‌شود که پایانی به شدت تلخ و غیرمنتظره دارد. پایانی که هشدار می‌دهد در ادامه با فیلمی روبرو هستید که ممکن است شما را آزار بدهد. و اصلا می‌خواهد که آزار بدهد. نیمه اول «متری شش و نیم» یک داستان دزدوپلیس جذاب است. پلیس‌ها به سرکردگی صمد (پیمان معادی) دنبال کسی هستند که سرنخ همه فروشنده‌های جزئی و کلی در نهایت به او می‌رسد: ناصر خاکزاد.سکانس به سکانس فروشنده بزرگتری گیر پلیس‌ها می‌افتد و آن‌ها را به ناصر خاکزاد نزدیک‌تر می‌کند و سرانجام در سکانس پنت هاوس موش و گربه‌بازی به اوج خود می‌رسد. زمانی که آن‌ها ناصر را می‌بینند که بی‌خبر از آن چه در خانه اتفاق افتاده وضعیت مناسبی ندارد. اما بعد از این صحنه است که رویکرد فیلم به کلی تغییر می‌کند و از “پلیس‌ها دنبال سرکرده دزدها هستند” تبدیل می‌شود به کش و قوس با مجرمی که بیرون از زندان پشتیبانی خیلی خوبی دارد (برخلاف پلیس‌ها که قوانین در جهت بستن دست و بالشان است) و در یک سوم پایانی صرفا به ناصر (نوید محمدزاده) و آن چه شخصیت و انگیزه‌های او را تشکل داده می‌پردازد. هرچقدر از فیلم می‌گذرد پیمان معادی کمرنگ‌تر و نوید محمدزاده پررنگ‌تر می‌شود. خوب یا بد، استراتژی فیلم دزد و پلیسی به شیوه مخمصه مایکل مان نیست.

*
پایان فیلم خیلی به تعویق انداخته شده. برای فیلمی با زمانی بسیار طولانی نسبت به عرف معمول در سینمای ایران، پایان کشدار داشتن ضعف بزرگی است. چندین بار به صحنه‌هایی می‌رسیم که تصور می‌کنیم این بار دیگر داستان تمام شده و تیتراژ پایانی روی تصویر می‌آید اما سعید روستایی دلش نیامده در همین جا کار را ببندد و باز ادامه داده است. بهترین پایان را برای فیلم صحنه ملاقات پیش از اعدام و نگاه نوید محمدزاده به حرکات ژیمناستیک خواهرزاده‌اش می‌دانم هرچند همان‌جا هم ممکن بود دیر باشد و خیلی‌ها صحنه‌های زودتری را برای پایان مناسب بدانند. با توجه به طاقت معمول بیننده سینمای ایران و اینکه بعد از دوساعت فیلم دیدن احتمالا خسته شده، چنین پایانی خاطره بدی از فیلم به جا می‌گذارد.

*
هر سه ستاره اصلی «ابد و یک روز» اینجا در «متری شش و نیم» هم حاضر هستند. پیمان معادی و نوید محمدزاده که به درستی نمی‌توان مشخص کرد کدام یک نقش اول هستند و پرینازا ایزدیار در نقشی کوتاه و تک سکانس که جای چندانی برای عرضه توانایی‌های او ندارد. نوید محمدزاده به وضوح چاق‌تر از همیشه‌اش است و اعتماد به نفس و حامی بودنش نسبت به خانواده را به خوبی به نمایش می‌گذارد. در چهره پیمان معادی دو چیز همیشه بارز است. یکی مصمم بودن او و دیگری اینکه ترکیب چهره و صدایش مردسالاری را به ذهن نمی‌آورد. نمی‎توان تصور کرد پیمان معادی در حال انجام خشونتی بی‌رحمانه باشد یا به زنی امر و نهی کند یا بزن بهادر باشد. برای چنین نقشی این ویژگی‌ها اولا باعث می‌شود ایستادن او در مقابل پیشنهاد بسیار وسوسه‌کننده مالی را بپذیریم اما در مقابل برای ایفای نقش پلیسی خشن (یا مجبور به اعمال خشونت) علامت سوالی جلوی ما قرار می‌دهد. نمی‌توان با اطمینان گفت اگر شهاب حسینی در این نقش قرار می‌گرفت (که ظاهرا به او پیشنهاد هم شده بود) چه اتفاقی می‌افتاد.
بازیگران نقش‌های فرعی هم همه در کار خود بسیار موفقند و یک بار دیگر متوجه می‌شویم وقتی کارگردانی قادر به بازی گرفتن باشد همه در کار او می‌درخشند و اگر قادر به بازی گرفتن نباشد حتی ستاره‌ها هم در کار او بی‌فروغند.

*
«متری شش و نیم» تاثیر مستقیم عاطفی ندارد. اشکی نمی‌گیرد. اما بسیار تلخ است. نیشتر به دملی چرکین می‌زند و نشان می‌دهد زیر پوست این شهر چه معضل هیولاواری خوابیده و تا چه حد درمان‌ناپذیر است. خرده‌فروش، قاچاقچی بزرگ، معتاد به ته خط رسیده، کودک، مامور پلیس، دادگاه و دادسرا و… همه و همه به هم گره خورده‌اند و انگار راه گریزی نیست. شخصیت پلیس فیلم در پایان و کله سحر وقتی تازه عازم خانه می‌شود، سر چهارراه با یکی از همین معتادین چشم تو چشم می‌شود و خسته از استدلال و مقاومت حرفش را می‌خورد و شیشه را پایین می‌آورد و یک اسکناس پنج هزارتومنی به شیشه پاک‌کن معتاد می‌دهد. انگار پذیرفته به رغم تمام تلاش‌های او اعتیاد بخشی از چهره شهر بزرگ است.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا