اخبار کسب و کار

بررسی فیلم «قصر شیرین»: بهترین بابای دنیا

رضا میرکریمی، وقتی «زیر نور ماه» را ساخت، تبدیل شد به پدیده سینمای ایران. درامی قصه‌گو، با دغدغه‌های جدی و جهان داستانی متفاوت ازآنچه بر پرده سینما می‌گذشت. میرکریمی، مسیر درخشانش را با «خیلی دور، خیلی نزدیک» و « به همین سادگی» ادامه داد و حتی با یک «حبه قند»، به سینمای خود پایبند ماند. اما دو اثر اخیر میرکریمی، «امروز» و «دختر»، فیلم‌های ناامیدکننده‌ای بودند که هم عنصر قصه‌گویی‌شان می‌لنگید و هم از سینمای دوست‌داشتنی میرکریمی فاصله زیادی داشتند.
«قصر شیرین»، آخرین اثر میرکریمی، بوی خوش دنیای فیلم‌سازی این کارگردان را همراه دارد. میرکریمی، در «قصر شیرین»، بار دیگر به سراغ طبقه کارگر جامعه می‌رود و گرچه انتقادات اجتماعی مختلفی را هم مطرح می‌سازد، اما این انتقادات شالوده اثرش را نمی‌سازد.
«قصر شیرین»، بیش از همه رجعت میرکریمی، به فضای قصه گوی اثر محبوب جاده‌ای‌اش، «خیلی دور، خیلی نزدیک» است.

همچنین بخوانید:
بررسی فیلم «قصر شیرین»: رجعت
بررسی فیلم «قصر شیرین»: بازگشت یک حرفه‌ای

پدری که در یک سفر، فرزندانش را بازمی‌شناسد و رابطه‌ای جدید با آن‌ها را شروع می‌کند. «قصر شیرین»، روایت مردی به نام جلال با بازی حامد بهداد است که بعد از یک تصادف غیر عمد که منجر به فوت‌شده، از محل حادثه می‌گریزد، اما همسرش، شیرین جای او را به پلیس نشان می‌دهد. شیرین، همه زندگی‌اش را می‌فروشد و دیه جلال را پرداخت می‌کند، اما جلال، دل‌چرکین او و فرزندانش را ترک می‌کند و به شهری دیگر می‌رود و زندگی جدیدی شروع می‌کند. بعد از سه سال، جلال بازمی‌گردد تا درحالی‌که شیرین در مرگ مغزی به سر می‌برد، ماشین او را بفروشد و امور اداری مربوط به بیمارستان را انجام دهد و دراین‌بین مجبور می‌شود، فرزندانش را که سه سال است ندیده است را نیز با خود ببرد.
جلال، مردی عبوس، تندخو و کم‌حرف است و حالا با دو کودکی هم‌سفر است که تصور دیگری از او در ذهن دارند. جلال متوجه می‌شود که شیرین در غیاب او، با قصه‌ها و خیال‌پردازی‌های گوناگون، جای خالی او را در ذهنیت بچه‌ها ساخته است، از قصری گفته که او مشغول ساختش است، به‌جای او برایشان نامه نوشته و هدیه خریده است و حالا، جلال واقعی پیش روی این کودکان است.«قصر شیرین»، مقدمه‌ای طولانی دارد و حداقل یک‌سوم زمان فیلم، طول می‌کشد تا بیننده نسبت کاراکترها را باهم بشناسد، قصه کلی را دریابد و متوجه شود، این درام به کدام سمت قرار است برود. در این مدت، رابطه جلال با همسر جدیدش و حضور دو کودک کنجکاو در ماشین او، از افت شدید قصه جلوگیری می‌کند. باوجودآنکه شیرین در تمام روایت، کاراکتر غایب است، اما با همان چیزهایی که از او می‌شنویم، متوجه می‌شویم چقدر با همسر جدید جلال متفاوت است. جلال و همسرش، با زبان ترکی باهم صحبت می‌کنند تا کودکان متوجه حرف‌هایشان نشوند، اما این زبان مشترک، انگار تنها حلقه اتصال جلال و همسر جدید است، همسری که از بیخ و بن با شیرین متفاوت است.
در صندلی عقب، کودکان نشسته‌اند، با دنیای کودکانه‌شان و ترس‌ها و قصه‌ها و همه آنچه دنیای یک کودک را می‌سازد. شیرین‌زبانی‌های دختر کوچک در کنار چشمان نگران برادر بزرگ‌ترش که بیش از او می‌تواند اتفاقات را تحلیل کند، عنصری در روایت و پرداخت میرکریمی است که بیننده را علی‌رغم وجود قصه‌ای ملموس در نیمه اول فیلم، دل‌زده نمی‌کند.
وجود دو کودک در «قصر شیرین» که بازی روانی ارائه می‌کنند و بیننده را مجاب می‌کنند وجود دوربین را فراموش کند، از برجسته‌ترین نکات «قصر شیرین» است. همراهی این دو با جلال، از همان ابتدا، جرقه نشانه‌هایی است از نزدیکی و علاقه میانشان. دخترک که سن کمتری دارد و راحت‌تر حرف‌های مادر را باور کرده، به‌راحتی به پدر اعتماد می‌کند و با او همراه می‌شود، اما پسرک هم، باوجود تلاشش برای اینکه نشان دهد دلخور است، آن‌قدر به پدر یا بهتر است بگوییم تصویر او وابستگی دارد که هنگام درگیری دایی‌ها و جلال، به او پناه ببرد و احساس کند با حمله به پدر به او خیانت شده است. همین رشته‌های باریک از علاقه و وابستگی میان جلال و فرزندانش است که باعث می‌شود وقتی جلال ویدیویی در تبلت پسرش می‌بیند، احساساتی شود و کمی، فقط کمی بیشتر به زندگی که پشت سر گذاشته است نزدیک‌تر شود.
با پایان «قصر شیرین»، قصه جلال و فرزندانش، پایان نمی‌یابد. علاقه و ارتباط تازه شکل‌گرفته میان پدر و پسر، شاید نشان از بهبود باشد، اما هنوز نیمی از راه مانده و جلال، هنوز همان مرد عبوس ابتدای فیلم است. اینکه در ادامه چه اتفاقی برای این خانواده کوچک می‌افتد و آیا جلال واقعاً فرزندانش را به عمه‌شان خواهد سپرد، قصه‌ای دیگر است که در ذهن بیننده ادامه پیدا می‌کند.
میرکریمی، در «قصر شیرین» به جزئیات قصه‌اش هم توجه ویژه‌ای کرده است. در همان ابتدای فیلم، وقتی جلال برای بردن ماشین می‌آید و به داخل گلخانه شیرین سرک می‌کشد و نقاشی کودکانه‌ای بر دیوار گلخانه می‌بیند، یا سکانسی که پسرک موذیانه پاکت سیگار پدر را خالی می‌کند، وقتی در میان دعوای جلال و همسرش، دو کودک به این نتیجه می‌رسند، پدر و شریکش ورشکست شده‌اند، فرار نافرجام کودکان برای پیوستن به خانواده‌ای که می‌شناسند و شلواری که از شیشه ماشین، رو به آفتاب بی‌رمق عصر قرارگرفته تا خشک شود، همه عناصر ظریف و درعین‌حال ملموسی هستند که با توجه به آن‌ها، میرکریمی، قصه‌اش را واقعی‌تر می‌کند و بیننده را با کاراکترهایی که فقط یک برهه چندساعته از زندگی‌شان را می‌بیند همراه می‌کند. «قصر شیرین»، هرچه بیشتر پیش می‌رود، بهتر می‌شود، قصه‌اش بسط می‌یابد و کاراکترها در ارتباط نزدیکی باهم قرار می‌گیرند. گرچه «قصر شیرین»، یک نقطه اوج اساسی در قصه‌اش ندارد، اما با تک سکانس‌ها و به مدد دیالوگ‌نویسی روان و جذاب میان کاراکترها، می‌تواند بیننده را همراه کند و مهم‌تر از همه، ریتمی دارد که ضرباهنگ فیلم را از ابتدا تا آخر حفظ می‌کند و حوصله بیننده را از قصه کم حادثه پیش رویش سر نمی‌برد.
از سوی دیگر، باوجوداینکه در «خیلی دور، خیلی نزدیک»، میرکریمی، یک درام جاده‌ای زیبا را به نمایش می‌گذارد، اما در «قصر شیرین»، از فضا و جاده‌ای که در اختیار دارد به‌خوبی استفاده نمی‌کند، و نه‌تنها دوربین را روی کاراکترهایش نگاه می‌دارد، حتی در سکانس‌هایی که خارج از ماشین می‌گذرد هم به تصاویرش عمق نمی‌بخشد.
«قصر شیرین»، در فیلم‌نامه مشکلات زیادی دارد که بارزترین آن‌ها، همان مقدمه طولانی و عدم وجود نقطه اوج در روایت است که منجر می‌شود با یک درام بی افت‌وخیز همراه شویم که بازیگران، یعنی حامد بهداد و دو بازیگر کودک که زیبا ظاهر می‌شوند، این نقص را تا حدی می‌پوشاند.
درنهایت، «قصر شیرین» یک فیلم متوسط است با ایراداتی که گاه‌به‌گاه در مسیر پیشروی قصه خودنمایی می‌کنند، اما در میان آثار اخیر میرکریمی، بهترین است و در کل، بافرم و قصه تروتمیزی که دارد می‌تواند نوید بازگشت میرکریمی به سینمایش باشد.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا