آقای غنی زاده شما مارلون براندو نیستی
آقای غنی زاده، همیشه با دیدن تئاترهایتان از اینکه با عصیان محض، استانداردهای موجود را در هم میشکستید، از اینکه با شجاعت تصویر ذهنیتان را بر صحنه جاری میساختید، لذت میبردم. وقتی فیلم شمارا دیدم، حظ کردم. لذت بردم از اینهمه ذوق و دقت نظر که در پرداخت تکتک عناصر کادرتان، روایتتان و فیلمتان بهکاربردهاید. از دیدن قابهای نامتعارف، قصه عجیب و جسارتتان، سرمست شدم. با «مسخرهباز» شما یاد «Perfume»، «Amelie» و همه فیلمهایی که لذت سینما را در وجودم زنده کردند افتادم و حظ کردم. دعا کردم که فیلمتان در اکران بفروشد، آنقدر بفروشد که همه رکوردها را جابهجا کند. اما شما «مسخرهباز» را یتیم کردید.
بر صحنه اختتامیه حاضر نشدید، جایزهتان را قبول نکردید، نامهای فرستادید که از قول شما خوانده شود، و در میان همه اینها، اولین فیلمتان را یتیم کردید.
آقای غنی زاده، نامه شما حرفهایی میزد، اما ما واژههای دیگری میان این خطوط خواندیم. با این کارتان خواستید به چه چیزی اعتراض کنید؟ اینکه فیلمتان بهاندازه کافی تحسین نشده است؟ کار شما چه فرقی با ابراهیم حاتمی کیا و صحبتهایش در اختتامیه جشنواره قبل داشت؟ اما چرا، شما و ابراهیم حاتمی کیا یک فرق اساسی دارید. حاتمی کیا، مردانه روی سن ایستاد و حرفهایش را زد، پشت واژههای زیبا و مؤدبانه پنهان نشد. ابراهیم حاتمی کیا، موردانتقاد قرار گرفت، با او شوخی شد، اما حداقل مردانه نارضایتیاش را اعلام کرد. شما چطور؟
آقای غنی زاده، «مسخرهباز» را شایسته جایزه نگاه نو نمیدانید، اما جایزه هنر و تجربه را میپذیرید؛ از اینکه شمارا یک فیلم اولی خطاب کردند ناراحت شدید یا جایزه هنر و تجربه را دوست دارید چون با پز روشنفکریتان جور درمیآید؟
آقای غنی زاده، شما دقیقاً یک روشنفکرنما هستید. این ملت سالهاست که از امثال شما ضربه خورده است. این ملت، سالهاست که در غیاب روشنفکران واقعی با آدمهایی طرف است که فقط اداواطوار روشنفکری را خوب بلد هستند. آنهایی که همیشه مصداق یک بام و دوهوا بودهاند.
آقای غنی زاده، نمیتوانستید نامهتان را خودتان قرائت کنید؟ فرستادن یک تبعه افغان در شب اختتامیه جشنواره فجر، چه پیغام نهفتهای داشت؟ اعتراض مدنی دارید؟ تازه یادتان افتاده است؟ شما که صحنه تئاتر را در اختیاردارید، مخاطب چند هزارنفری دارید، واقعاً جای بهتر و زمان بهتری برای این اعتراضتان نداشتید؟ کاش حداقل قبلاً هم حرکتی، حرفی، اعتراضی از خود بروز داده بودید که میتوانستیم باور کنیم این اقدام شما، هدف والایی دارد. بد نیست سری به فضای مجازی بزنید و ببینید چه خاطراتی از رفتار شما با مهاجران افغان تعریف میکنند. آقای غنی زاده کاش حداقل به مراسم نمیآمدید. کاش آنطور که گفتید معادلات جشنواره را میپذیرفتید. آمدید و پا روی پا انداختید و احتمالاً زمانی که فرستادهتان نامه شمارا میخواند در دل از متفاوت بودنتان لذت بردید. حس کردید مارلون براندوی سینمای ایران هستید، صدای اعتراض هنر، ناجی سینما؛ اما مارلون براندو تکلیفش را با اسکار یکسره مشخص کرد. نگفت این را میخواهم آن را نه. مارلون براندو وقتی اسکار را قبول نکرد، برای خودش مارلون براندو بود، نه یک فیلم اولی که زحمتش، کارش و ایدهاش را دیدهاند و حالا او ناز میکند. آقای غنی زاده، شما مارلون براندو نیستید، شما روشنفکر هم نیستید. شما فقط به همه آنهایی که امشب اخبار جشنواره را دنبال میکردند بیاحترامی کردید.
کمی غرورتان را کنار بگذارید و از اسب زرین خود پایین بیایید. قبول نکردن جایزه، در شب اختتامیه، چه معنی جز بیاحترامی به همه عوامل فیلمتان دارد؟ شما نهتنها به تمام همکارانتان بیاحترامی کردید، که به همه آنهایی که طی ده روز گذشته فیلمتان را دیدند، اخبارش را دنبال کردند و راجع به آن بحث کردند توهین کردید. به همه آنهایی که فیلمتان را دوست داشتند، به همه آنهایی که به کار شما انتقاد کردند، به سینما توهین کردید، بله شما به سینما توهین کردید. سینمایی که با بضاعت کم و قامت نحیفش به شما فرصتی برای درخشش داد، توهین کردید.
آقای غنی زاده، همه حرفهای شما، رفتارهای شما و نامه توهینآمیزتان یک نمایش بزرگ بود. اما اینجا صحنه تئاترتان نیست، ما هم مخاطب نمایشتان نیستیم.
راست میگویید آقای غنی زاده، حق با شماست. شما، بهعنوان یک هنرمند، هیچ ایده جدیدی به سینمای ایران تزریق نکردید. شما همان کوتهنظریها و خودبینیها را گسترش دادید و با نمایشتان تبدیل به یک مسخرهباز شدید. آری آقای غنی زاده، حق با شماست، شما هنوز برای سینمای ایران خیلی کوچک هستید.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.