اخبار کسب و کار

بررسی فیلم «یه‌وا»: اینجا حافظه ها بی تبسم است

آناهید آباد، بااینکه با «یه‌وا» برای اولین بار فیلم‌سازی را تجربه می‌کند، اما در سینمای ایران چهره‌ای شناخته‌شده است. آباد سال‌هاست که دستیار کارگردان است و با فیلم‌سازان مطرحی چون علیرضا داوود نژاد، همایون اسعدیان، کمال تبریزی و واروژ کریم مسیحی همکاری کرده است. همین تجربه هم هست که در «یه‌وا» به کمک او می‌آید تا فیلم‌نامه‌ای آشفته را که منطق دراماتیک و کشش ندارد و پر از حفره‌های داستانی است را در قامت یک فیلم سرپا نگه دارد. «یه‌وا» فیلم بدی نیست، اما عمده نکات برجسته‌اش را از فیلم‌سازش می‌گیرد نه قصه‌اش.

همچنین بخوانید:
در حاشیه‌ی توقیف «رحمان ۱۴۰۰»؛ هلو هم گاهی در گلو گیر می‌کند

روایت «یه‌وا» از جایی شروع می‌شود که زن جوانی به نام یه‌وا به روستایی کوچک در قره‌باغ وارد می‌شود. یه‌وا به اتهام قتل همسرش تحت پیگرد است و خانواده همسرش می‌خواهند دخترش را از او بگیرند، درنتیجه یه‌وا مجبور می‌شود به‌جایی بازگردد که خاطرات خوبی ازآنجا ندارد، اما آخرین جایی است که پلیس و خانواده همسرش ممکن است دنبال او بگردند. او در ابتدا به‌عنوان اقوام یکی از دوستانش و در قالب یک معلم وارد روستا می‌شود، اما حادثه‌ای، او را مجبور می‌کند پوسته‌اش را بشکند و به حرفه‌اش، پزشکی پناه ببرد و همین هم، هویت واقعی‌اش را برای اهالی روستا مسجل می‌سازد.

قصه «یه‌وا» نه قصه عجیب‌وغریبی است و نه آن‌قدر ناب است که انگشت‌به‌دهان بگذاردتان. در کنار قصه‌ای که به دام کلیشه افتاده است، ساختار فیلم‌نامه هم انسجام ندارد و خلأهای دراماتیک زیادی دارد، و مهم‌تر از همه، وقتی در پایان فیلم، حقیقت زندگی گذشته یه‌وا رو می‌شود و دلایل پنهان‌کاری‌هایش مشخص می‌شود، عدم منطقی در کل قصه تبلور می‌یابد که بیننده را قانع نمی‌کند.

با همه این‌ها، آباد، به‌خوبی از دل یک فیلم‌نامه بی چفت‌وبست، یک فیلم خوب بیرون می‌کشد، لحظه‌های نابی خلق می‌کند و بی کششی فیلم‌نامه را با یک ریتم خوب حفظ می‌کند تا بیننده تا پایان با فیلم همراه شود.

اولین نکته برجسته «یه‌وا»، نگاه بومی آباد به قصه‌ای است که می‌تواند در هر زمان و مکانی روایت شود. آباد قهرمان زن قصه‌اش را محکم و استوار، در میان روستایی که محل وقوع رویدادهاست هدایت می‌کند تا شمایل یک زن، یک مادر و یک عاشق را به تصویر درآورد. آباد، از تمام ظرفیت‌های لوکیشنی که در اختیار دارد استفاده می‌کند تا حال و هوای فیلمش را بسازد و در عین اینکه قصه‌ای زنانه را تعریف می‌کند، به قصه‌اش هویت می‌بخشد.

روایت فیلم در روستایی می‌گذرد که چند سال قبل درگیر جنگ بوده است و حالا هرازگاهی صدای انفجاری از دوردست‌ها به گوش می‌رسد، اهالی صدا را مربوط به معدن می‌دانند، اما در مسیر قصه، مشخص می‌شود که مین‌های باقی‌مانده از زمان جنگ است که گاه‌گاه تن و بدن ساکنین را می‌لرزاند. آباد با دستمایه قرار دادن این موضوع، روی واکنش کاراکترهایش تمرکز می‌کند و زمان انفجار ترس و اضطراب آن‌ها را به بیننده نشان می‌دهد، حتی فردی که می‌گوید این صدا، انفجار معدن است هم صورتش سرتاسر نگرانی و ترس است. با این نشانه‌گذاری‌های کوچک است که روستا و ساکنان آن، هویت انسانی می‌یابند و فضایی که برای پرداخت قصه فیلم لازم بوده عمل می‌آید. اهمیت این رویکرد، به بطن فیلم‌نامه و بن‌مایه‌های آن بازمی‌گردد؛ هویت.
یه‌وا، با همه دغدغه‌ها و رازهایی که حمل می‌کند، بیش از آنکه عاشقی دل‌شکسته، همسری قاتل یا مادری فداکار باشد، زنی است که هویتش را در میان میدان جنگ و اهالی روستایی که از ترس قضاوتشان ازآنجا فرار کرده است گم‌کرده و حالا بی‌آنکه بداند میان این ویرانه‌ها هویت گمشده‌اش را جستجو می‌کند. هم‌زمان شدن سفر ناگهانی یه‌وا به این روستا و روبرو شدن با آنا، دختری که پدر و مادرش را در جنگ ازدست‌داده و حالا در وضعیت مشابه یه‌وا وقتی اینجا را ترک می‌کرده قرار دارد، نشانه‌ای است از بازگشت یه‌وا به خودش و روبرو شدن با آنچه فراموش کرده است. همین‌طور، ورود یه‌وا و دخترش هم‌زمان می‌شود با آشنایی آن‌ها با پسرکی به نام دیوید که همه اهالی روستا از شیطنت و خلق‌وخوی عاصی‌اش می‌گویند. وقتی دیوید دریکی از شب‌گردی‌هایش با دختر یه‌وا روی مین می‌رود، این موقعیت تبدیل به بزنگاهی می‌شود که یه‌وا را وادار می‌سازد معلم بودن را کنار بگذارد و پزشک شود. یه‌وا ملتمسانه سعی می‌کند، دیوید را زنده نگه دارد و هر کاری از دستش برمی‌آید انجام می‌دهد و به‌هیچ‌وجه حاضر نیست مرگ او را بپذیرد. دیوید برای یه‌وا، همان آشوت است، پسری عصیانگر و متفاوت که سال‌ها قبل در زمان جنگ عاشقش بوده، اما با همه مهارت پزشکی‌اش نتوانسته نجاتش دهد، حتی فرصتش را هم نداشته است.
نکته دیگر، خلاقیت آباد در استفاده از نور است. اکثر سکانس‌های فیلم در روشنایی روز فیلم‌برداری شده‌اند، بااین‌حال، آباد، با استفاده اغراق‌آمیز از نور، حال و هوایی شبیه یک روز تابستانی زیبا در پلان‌هایش پدید می‌آورد که در تضاد کامل با سکانس‌های شب فیلم قرار دارد.

حس سکانس‌های روز، باوجوداینکه درگیری‌ها و تلاش‌های یه‌وا برای گرفتن مدارک و خارج شدن از کشور را نشان می‌دهند، فضایی قابل‌اعتماد را برای بیننده ترسیم می‌کنند، درحالی‌که سکانس‌های شب، باز در یک تاریکی اغراق‌آمیز، ترس و اضطراب را با خود دارد و آینده موهوم یه‌وا و همه ساکنان این روستای کوچک را به بیننده القا می‌کند.

حتی در سکانس عروسی، در میان رقص و پای‌کوبی و شادی اهالی روستا، بازهم بیننده حس می‌کند یک فاجعه در کمین است، و درست همان موقع است که مین منفجر می‌شود و دیوید کوچک را قربانی می‌کند. اولین سکانس فیلم هم در یک‌شب بارانی اتفاق می‌افتد، شبی که آغاز سفر یه‌وا به این روستاست، اما وقتی او به روستا می‌رسد، روشنایی روز و مهمان‌نوازی اهالی، او را از ترس و نگرانی که او را راهی این سفرکرده دور می‌کند، وقتی هم که یه‌وا برای اولین بار به ایستگاه پلیس می‌رود، شب است، ایستگاه پلیس هم در حالت نیمه تعطیل و نیمه‌تاریک قرار دارد و اینجا نور به‌عنوان یک عنصر مهم دراماتیک برای فضاسازی در خدمت آباد قرار می‌گیرد. سکانس بعدی، وقتی یه‌وا، داوطلبانه بار دیگر به ایستگاه پلیس می‌رود تا خودش را تسلیم کند و از فرار کردن دست بردارد، وقتی انگار خودش را پیداکرده است، یک صبح دل‌انگیز است. نور خورشید روی صورت دخترکش که خواب است افتاده و وقتی دخترک بیدار می‌شود و صبحانه می‌خورد، نور خورشید از پنجره‌های بزرگ اتاق چهره خندان یه‌وا و دخترش را روشن می‌کند.
در کل، «یه‌وا» حال و هوایی شبیه سینمای اروپای شرقی دارد که ناشی از همان نگاه بومی فیلم‌سازش است، در قصه گاهی به «همه می‌دانند» اصغر فرهادی تنه میزند (بازگشت یک زن به روستایی که گذشته‌ای تلخ از آن دارد، جشن عروسی روستایی که محل وقوع یک فاجعه می‌شود و رازهای پنهانی که آشکار می‌شوند)، در روایت منسجم نیست و گه گاه به قطعاتی ناجور که کنار هم چیده شده‌اند می‌ماند، اما یک تجربه فیلم‌سازی جسورانه و قابل‌قبول است و نشان می‌دهد که آباد بعدازاین همه‌سال تجربه‌اندوزی، درست درجایی است که باید باشد.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا