بررسی فیلم «چهار انگشت»: حداقل خندهدار باش
«چهار انگشت» هم یک فیلم کمدی بیخاصیت دیگر است، شبیه به اکثر کمدیهایی که در سالهای اخیر رنگ پرده را به خود دیدهاند. فیلمی محصول یک سری اصول و فرمول مشخص و کلیشهای برای دستیابی به آمار فروشی قابلتوجه که هر ملاک و معیار دیگری را براندازی میکند. این وسوسه خوب فروختن، شده بلای جان سینمای بیبضاعت ایران.
همچنین بخوانید:
بررسی فیلم «رحمان ۱۴۰۰»: سینمای دوزوکلک و شوخیهای رکیک جنسی
سینمایی که فیلمهایش یا اجتماعی، جدی و سیاههنمایانهاند و باید با استفاده از بدبختی مردم و سوپراستارهای میلیاردی گیشه را به دست آورند یا کمدیهایی که هرکدام در نوع خود و به شکلی سخیف هستند که بازهم با ستارههای مخصوص ژانر و البته فرمولهای مشخص، میلیاردی میفروشند. «چهار انگشت» هم از این دسته دوم خارج نیست و ذیل آن معنا پیدا میکند.
دیگر استفاده از لوکیشنهای خارج از کشور یک ایده خلاقانه و متفاوت نیست که ناگهان گل کند و تماشاگر زیادی را به سالن سینما بکشاند، اتفاقی که مثلاً برای «من سالوادور نیستم» افتاد. کافیست نگاهی به تولیدات کمدی پرفروش سینمای ایران در دو، سه سال گذشته بیندازید تا ببینید که الآن لوکیشن خارج از کشور بدل به یک اصل مرسوم برای فروش بیشتر شده، بدون اینکه فیلمسازان و صاحبان اثر بهاندازه سرسوزنی به این فکر کنند که خب فقط لوکیشن جدید و پوششهای آزادانهتر برای ساخت فیلمی خوب که موردپسند تماشاگر هم واقع شود و به شعورش احترام بگذارد کافی نیست. فیلم خوب؟ پسند تماشاگر؟ احترام به شعور مخاطب؟ بیشتر به یک شوخی میماند! در این سینمای ضعیف که هرروز بیشازپیش به ابتذال میل میکند، فقط پول و بازگشت سرمایه است که اهمیت دارد.
به تعبیر صاحبان اثر، تماشاگر که هرچه را به خوردش دهند میبیند چون گزینههای چندان بیشتر و هیجانانگیزتری برای پر کردن یک بعدازظهر کسلکننده ندارد. نتیجه این تفکر میشود آثاری مانند «من سالوادور نیستم»، «تگزاس» و «سلام بمبئی»، فیلمهایی با جذابیت توریستی که از لوکیشنش میگیرد و جز این و چند سوپراستار و چند شوخی بیمزه که عموماً هم سکسیستی و جنسی هستند هیچچیز دیگری در چنته ندارند.
حالا گویا یک موج جدید راه افتاده که حمید پنداشته مهره اصلی آن است: بردن فیلمها به تایلند. جایی که حتی اسمش هم برای جامعه غرق در محدودیتهای فردی و اجتماعی و عمومی که با انبوه گیر و گرفتها و عقدههای جنسی بزرگ شدهاند، یادآور هوریان بهشتی است.
حالا در آپگرید جدید فروش برحسب لوکیشن، تایلند امتیازی دارد که آمریکای لاتین و اروپا ندارند و آن پاتایا و چیزی است که ملت همیشه در صحنه از آن میدانند: ماساژورهای جذاب و زنان لوند و فاحشههای زیبا! (البته که این تنها تعبیر غلطی است که در ایران بهواسطه بستر اجتماعی و شرایط فرهنگی جاافتاده است) پس همین نام تایلند اولین برگ برنده برای فروش بالای فیلم است. جالب اینجاست که پنداشته در دو فیلمی که تهیه کرده یعنی «خانم یایا» به کارگردانی عبدالرضا کاهانی و همین «چهار انگشت» که هردو هم در تایلند میگذرند، نقطه تأکیدش برای خلق کمدی تنها و تنها و تنها بر توریسم جنسی این کشور است. چشمه خلاقیت و مسئولیتپذیری برای ساخت یک فیلم خوب آنقدر خشک و بیاهمیت شده که حتی به خود زحمت ندادهاند در کنار این اولین ایدهای که به ذهنشان رسیده، کمی بیشتر فکر کنند شاید تم جالبتری پیدا کردند!
حامد محمدی فرزند منوچهر محمدی تهیهکننده و سرمایهگذار قدیمی بهعنوان کارگردان در «چهار انگشت» حضور دارد. (پسر کو ندارد نشان از پدر!) او پیشازاین فیلم «اکسیدان» را با ترکیب بازیگرانی مشابه ساخته بود. فیلمی که با مسیحیت شوخی میکرد و همجنسگرایی سوژه خندهاش بود. همانطور که در «اکسیدان» هم با یکسری شوخی قدیمی و سطح چندمی درباره مسائل اعتقادی و خط قرمزی (که همان مسیحیت و همجنسگرایی بودند) روبهرو بودیم، در «چهار انگشت» هم همان داستان ادامه دارد! با این تفاوت که حالا مسیحیت شده نماینده سیستم و یک مذهبی افراطی و همجنسگرایی شده بازی با سوژه جدی و دردناک کارگری جنسی.
«چهار انگشت» اما هم از «خانم یایا» بیکیفیتتر است و بدتر ساخته شده و هم از «اکسیدان» بیمزهتر است و دستش از همان ابتدا برای مخاطب باز و رو! شوخیهای مذهبی شبیه به چهار انگشت فاصله شرعی یا نگاه نکردن به زن بیحجاب و استفاده از ادبیات شبهه آمیزی که میتوان از آن برداشتهای جنسی کرد، آخر مال سالها پیش و زمان «مارمولک» و «اخراجیها» بوده است، برای چه سازندگان باید پیش خودشان فکر کنند هنوز هم جواب میدهد و جذب مخاطب میکند؟
«چهار انگشت» حتی در رقابت با آثار سخیفی شبیه به خودش هم شکست میخورد. در هجوم آثاری مانند «هزارپا» یا «رحمان ۱۴۰۰» که پر از شوخیهای رکیک جنسی است، دیگر کسی به این صحنههای دمده شده «چهار انگشت» حتی نمیخندد و خب در اینجا این سؤال به ذهن میرسد که وقتی حتی از عهده خنداندن هم برنمیآید، پس دقیقاً به چه دردی میخورد؟
پاسخ من را میخواهید؟! هیچ! وقت تلف کردن است صرفاً حتی برای مخاطب عام و خالی نبودن عریضه در عصر جمعه!
فیلمی که نه داستان جذاب و گیرایی دارد و نه اصلاً همین داستان دستبهعصایش بویی از منطق و باورپذیری برده، نه بازیهای جذاب دارد (امیر جعفری افتضاح است و جواد عزتی یکی از بدترین نقشهایش را بازی کرده)، نه موضوعش بهروز و هیجانانگیز است و نه توانسته از لوکیشن جدید و تایلند استفاده درستی ببرد، فقط یک پول هنگفت را بر باد داده است و در گیشه هم نتوانسته موفق باشد. (حقیقتاً اینکه همچین فیلمی مطابق با معیارهای فروش، در گیشه شکست بخورد از شکستن رکورد پرفروشترین فیلم هم حتی سختتر است!)
«چهار انگشت» بیش از هر چیز یک فیلم رو اعصاب است. از مونا فرجاد لوسش با آن «حاج آقا حاج آقا» کردنهای لوده که خیال میکند لوندترش کردهاند تا روی منبر رفتنهای باسمه و کلیشهای جعفری و افراطگراییهایش تا جنس زرنگی و پیچاندنهای عزتی تا گره داستانی نخ نمایانه و تعقیب و جستوجوی بی سروتهاش (در چند مرحله مختلف، آدمها شماره و آدرس زن را به جعفری میدهند و این اتفاق بارها شبیه به یک تیک تکرار میشود.) تا صحنههای بیربط معبد تا پایان مزخرف و تایلندیهایی که فقط قهرمانان فیلم را مثل میمون بر و بر نگاه میکنند، انگار موجوداتی عجیبالخلقه دیدهاند. «چهار انگشت» مطمئناً میتواند نامزد بدترین فیلم سال باشد. کار فیلمهای دیگر در رقابت بر سر عنوان «بدترین فیلم ۹۸» با «چهار انگشت» بسیار سخت خواهد بود حتی سختتر از ساختن یک کمدی تا این حد بیمزه و بیدروپیکر.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.