اخبار کسب و کار

بررسی فیلم «آندرانیک»: شرافت دینی یا مصلحت انسانی

حسین مهکام که بیشتر به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس در سینمای ایران شناخته می‌شود، در دومین اثرش در مقام کارگردان،«آندرانیک»، تمام مشخصات سینمای تجربی و مستقل را به تصویر درمی‌آورد. مهکام، با جسارت، باورهای بنیادین دینی را در مقابل مفاهیم انسانی قرار می‌دهد و با دستمایه قرار دادن حوادث تاریخی، شخصیت‌ها و به طبع آن، بیننده را به چالش می‌کشد.

همچنین بخوانید:
بررسی فیلم «رضا»: عشق در روزهای تنهایی

روایت «آندرانیک»، در سال ۱۳۲۸،در شهر ارومیه اتفاق می‌افتد. کشیش آرمن پطروسیان (رضا بهبودی)، به همراه دخترش، سونیا (الهام کردا) و خادم کلیسا، یوریک، در یک کلیسای کوچک زندگی می‌کنند، تا اینکه ورود سروان شاهرخ تاش (سعید چنگیزیان)، این خانواده مسیحی را در تنگنایی اخلاقی قرار می‌دهد. سروان شاهرخ تاش، که سال‌ها قبل و در مبارزات جنگل، دوش‌به‌دوش پدر آرمن جنگیده است، اکنون به قوای دولتی پیوسته و با نقشه دستگیری یک شاعر آزادی‌خواه به نام آندرانیک که به‌تازگی به ایران واردشده، قصد دارد ستاره‌ها و مقام ازدست‌رفته‌اش را زنده کند.

سروان شاهرخ تاش مطمئن است که پدر آرمن، که بعد از مبارزات جنگل به کمک قربانیان کشتار ارامنه پیوسته و بعد از سال‌ها مبارزه در گوشه‌ای از ارومیه خلوت‌گزیده است، از آندرانیک خبر دارد و سعی دارد او را وادار به اقرار کند.

«آندرانیک» قصه ساده‌اش را به مدد دیالوگ‌های پینگ‌پنگی به‌پیش می‌راند و آنچه کل روایت را جان می‌دهد، تقابل دو رفیق و هم‌سنگر قدیمی است که اکنون در مقابل هم ایستاده‌اند. سروان شاهرخ تاش، سعی دارد از مخفیگاه آندرانیک مطلع شود و پدر آرمن، سعی دارد که ثابت کند از آندرانیک هیچ خبری ندارد، حال‌آنکه او به آندرانیک پناه داده و در حین گفتگوی آتشین این دو، آندرانیک در اتاق پدر مخفی‌شده است.

چالش شخصیت‌ها هم از همین‌جا شروع می‌شود، سروان به تنها چیزی که عرق دارد، درجه نظامی‌اش است، حال‌آنکه پدر آرمن، در تنگنای اخلاقیات و باورهای مذهبی‌اش، هم نمی‌تواند دروغ بگوید و هم نمی‌تواند آندرانیک را به‌راحتی تسلیم کند. درنتیجه، گفتگویی که میان این دو انجام می‌شود، شبیه یک بازی شطرنج است.

هر حرکت اشتباه ممکن است تاوان بزرگی داشته باشد و هرکدام با هوشمندی خود سعی می‌کند دیگری را از حاشیه امنیتش خارج کند و او را کیش‌ومات کند. این گفتگوهای داغ، پیرامون باورهای مذهبی، بین سروان و دیگر ساکنان خانه هم درمی‌گیرد، اما هیچ‌کدام ذکاوت کشیش را ندارند و درنتیجه راحت تا آستانه مغلوب شدن پیش می‌روند. درنهایت، وقتی سروان، مدرکی از حضور آندرانیک به دست می‌آورد که غیرقابل‌انکار است، کشیش مجبور می‌شود معامله یا مصالحه کند. کشیش از باارزش‌ترین دارایی‌اش، باورهایش و لباس مقدسی که بر تن دارد می‌گذرد تا جان آندرانیک را نجات دهد و در پایان، بیننده را بر سر یک دوراهی که سرشار از تردید است قرار می‌دهد؛ انتخاب بین ارزش‌های اخلاقی و ارجحیت دادن به مصلحت انسانی، یا پایبند ماندن به ارزش‌های دینی و باورهای مذهبی.

«آندرانیک»، همان‌طور که قبلاً اشاره کردیم، از یک جسارت ستودنی سر برمی‌آورد و قصه‌ای متفاوت به بیننده عرضه می‌کند که ذهن او را درگیر می‌کند و او را در مقام شخصیت اول فیلم، پدر آرمن، قرار می‌دهد و با پایان فیلم، از او می‌خواهد دست به انتخاب بزند و داور این بازی پیچیده و نفس‌گیری باشد که شاهدش بوده است. اما از حیث پرداخت، «آندرانیک» در موارد بسیاری خام و نسنجیده به نظر می‌رسد.
مهکام، در پرداخت قصه‌اش، به‌شدت به ادبیات و تئاتر روسیه وابسته است که این وابستگی ورای اشاراتی که در دیالوگ‌های میان سروان و سونیا انجام می‌گیرد، جریان دارد. مهکام، در فضاسازی کاملاً از این بستر ادبی و فرهنگی آرایه‌هایی را قرض می‌گیرد که می‌تواند به‌خودی‌خود جذاب باشد، اما مشکل این است که مهکام در طول فیلمش نمی‌تواند از سایه تئاتری که بر قصه حکم‌فرماست، رهایی یابد.

میزانسن به‌شدت تئاتری، پلان‌های طولانی و دوربین ساکن و دکوپاژی که بافاصله از سوژه چیده شده است (نقل‌قول فیلم‌ساز در یادداشتی که بر فیلم نوشته است)، بر این موضوع دامن میزند و نتیجه نهایی این است که «آندرانیک»، بیشتر شبیه یک تله‌تئاتر یا تئاتر فیلم شده است تا فیلمی سینمایی که فیلم‌سازش از ابعاد و عناصر سینمایی که در اختیار دارد به شکلی دراماتیک استفاده می‌کند. فضای تک لوکیشن و طراحی صحنه که عناصر مذهبی و نمادین مسیحیت در آن قالب است و نورپردازی که آگاهانه از همان بستر شعر و ادب روسیه می‌آید هم ازآنجاکه خلاقانه به کار گرفته نمی‌شود، کمکی به سینمایی‌تر شدن «آندرانیک» نمی‌کند.

به نظر می‌رسد که مهکام برای رهایی از این حس تئاتری محض، در تک سکانسی دوربینش را به حیاط کلیسا می‌برد، اما تدوین و منطق دراماتیک، هیچ توجیهی برای این سکانس ندارند و گنجاندن سکانس صحبت سروان و کشیش در حیاط کلیسا، درست در میان سکانسی که میز شام چیده شده، فقط انسجام اثر را از بین می‌برد و بیننده را با این سؤال تنها می‌گذارد که این گفتگو دقیقاً چه زمانی انجام‌شده است و اصلاً دلیل اینکه ناگهان بدون هیچ علامتی، سروان و پدر آرمن، سر از حیاط درمی‌آورند و بعد دوباره سر میز شام، از همان‌جایی که بودند کنش را ادامه می‌دهند، چه بوده است.

از سوی دیگر واضح است که مهکام تلاش کرده است، بن‌مایه اثرش را با عشقی آتشین و اسطوره‌ای بیامیزد؛ عشقی میان آندرانیک و سونیا که تاکنون یکدیگر را ملاقات نکرده‌اند و فقط از خلال شعرهای آندرانیک و پاسخ‌های سونیا پدید آمده است. اما تم تعقیب و گریز و پلیسی روایت درنهایت بر تم عاشقانه آن می‌چربد. همچنین، آندرانیک، به‌عنوان کاراکتری کلیدی که بیننده هیچ‌گاه او را نمی‌بیند، آن‌قدر خوب پرداخت‌نشده است که این عشق را بارورپذیر کند و همین خامی کاراکتر آندرانیک که چیزی جز اسمی برای بیننده نیست، مخاطب را نسبت به سرنوشت او که گره دراماتیک اصلی روایت است، بی‌تفاوت نگه می‌دارد و هم ذات پنداری کسب نمی‌کند.
با همه این‌ها، «آندرانیک» به لطف بازی خوب بازیگرانش، می‌تواند با بیننده ارتباط برقرار کند.

بازی‌های شخصیت‌های اصلی که همه از بازیگران مطرح تئاتر هستند، گرچه شمه‌ای از اغراق نمایشی در خود دارد، اما آن‌قدر باصلابت و باورپذیر است که افت‌وخیز اندک درام، فقط با بازی بازیگران به بیننده القا می‌شود و شاید تنها چیزی که مخاطب را تا انتها، نسبت به سرنوشت کاراکترها مشتاق نگه می‌دارد، همین توانایی بازیگرها و شیمی خوبشان است که در تقابل باهم به بار می‌نشیند.
درنهایت، «آندرانیک»، تجربه بکر و نابی است که با همه ناپختگی‌اش، نشان از تفکر و جهان‌بینی عمیقی دارد که در بطن روایتش جاری است و توجه و دقت مهکام در پرداختن به جزئیات ستودنی است. «آندرانیک» که در ابتدا برای تئاتر نوشته‌شده بوده است، مسلماً درصحنه تئاتر، بیشتر کارایی داشته تا پرده نقره‌ای و مهم‌ترین ایراد فیلم هم، همین سایه سنگین فضای تئاتر بر روایت سینمایی فیلم است.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا