اخبار کسب و کار

به مناسبت تولد کیانوش عیاری

کیانوش عیاری متولد اردیبهشت ۱۳۳۰ در اهواز است و کار خود را با ساخت فیلم‌های کوتاه هشت میلمتری در همان شهر آغاز کرد. در اهواز آن سال‌ها یک گروه فیلم‌سازی (سینمای آزاد اهواز) ارتزاق می‌کرد، شبیه به یک جنبش، که در حاشیه سینمای جریان اصلی و فیلم‌فارسی‌ها، آثار تجربی و هنری خود را می‌ساختند و در سینما دنبال چیز دیگری می‌گشتند.

همچنین بخوانید:
به بهانه تولد فریماه فرجامی: از یک ستاره تا یک شمایل درهم شکسته

این جریان‌های سینمای آزاد در بسیاری از شهرهای دیگر مانند مشهد هم شکل گرفته بودند اما به جرات می‌توان گفت مهم‌ترین کسی که از دل این جریان‌ها به سینمای حرفه‌ای راه پیدا کرد و همان مسیر تجربی را هم در پیش گرفت، کیانوش عیاری بود.
اولین فیلم او یک مستند نیمه بلند بود محصول سال ۱۳۵۸ که به احوالات جامعه نوپا و تازه جان‌گرفته ایران به فاصله چندماه پس از انقلاب اسلامی می‌پرداخت و «تازه نفس‌ها» نام داشت.

تازه‌نفس‌ها

فیلمی که بدون اینکه به‌دنبال قضاوت و دسته‌بندی و اینوری و آنوری کردن باشد تنها سعی می‌کرد شرایط و شکل زیست را شرح دهد. ضمن اینکه نکته اصلی درباره «تازه‌نفس‌ها» روحیه پیش‌گویانه آن در نسبت با آینده جامعه بود؛ درهم‌ریختگی‌ها و بی‌نظمی‌ها نه تنها ساکن نخواهد شد که درهم‌رفته‌تر و از هم‌گسیخته‌تر می‌شود.
عیاری اولین فیلم بلند داستانی خود «تنوره دیو» را در سال ۶۳ و در بحبوحه پا گرفتن سینمای انقلابی ساخت که راجع به مبارزه مردم و نمایش فساد دستگاه شاهنشاهی بود. فیلمی نمادین که سعی در نمایش استعاری قدرت و مبارزعلیه ستم و ستمگران داشت.
فیلم دوم عیاری که می‌توان آن‌را بهترین فیلمش و یکی از مهم‌ترین فیلم‌های سینمای ایران دانست، «شبح کژدم» نام داشت.

شبح کژدم

فیلمی درباره یک فیلم‌ساز که فیلم‌نامه‌ای به نام شبح کژدم دارد و در پی ساخت آن است اما هیچ تهیه‌کننده‌ای حاضر به سرمایه‌گذاری روی فیلمنامه او نیست. داستانی که انگار از جایی از واقعیت زندگی فیلم‌سازانه خود کارگردان نشات گرفته است. «شبح کژدم» یک جور حدیث نفس است و قصه آن نه در مقیاس سینمای ایران که اصلا در تاریخ سینما خاص و یونیک است: فیلم‌ساز که نمی‌تواند فیلمش را بسازد تصمیم می‌گیرد داستانش را در زندگی واقعی خود پیاده کند و به تبع آن حوادث و اتفاقات و انبوهی از مصائب دردناک را تجربه می‌کند.
کیانوش عیاری که در آن سال‌ها بسیار پرکار بود، فیلم بعدی خود را سال بعدش می‌سازد. «آن سوی آتش» یکی از ستایش‌شده‌ترین فیلم‌های او در نزد منتقدان است و البته یکی از بیش از حد تحویل‌گرفته‌شده‌ترین فیلم‌های فیلم‌ساز. دلیلش هم سبک «فیلم فاخر»گونه آن است.

آن سوی آتش

یک فیلم با مقیاسی عظیم و حرکات دوربین، طراحی صحنه و میزانسن‌های پیچیده و مبهوت‌کننده. در اینجا برخلاف رویکرد عیاری در آثار پیشین ، شم فیلم‌سازی او و مختصات یک فیلم عظیم مدام به رخ تماشاگر کشیده می‌شود و منتقدان هم اسیر همین ظاهر پر جلا و شکوه «آن سوی آتش» می‌شوند. در اینجا هم باز هم با فیلمی نمادین سروکار داریم که داستان عشق دو برادر به یک زن را تعریف می‌کند و به‌شکلی ورژن اسلامی‌شده فیلم «غزل» مسعود کیمیایی هم هست اما آن وجهه شرارت آمیز داستان بورخس که در فیلم کیمیایی هم حضوری جدی داشت در اینجا بسیار کمرنگ شده و همین باعث می‌شود مواضع انسانی فیلم دم‌دستی، کودکانه و خام جلوه کند هرچند که بسیار هم باشکوه باشد.

روز باشکوه

عیاری در دو فیلم بعدیش یعنی «روز باشکوه» و «دو نیمه سیب» سعی می‌کند تا وارد جریان اصلی سینما شود و فیلم‌ها را به ذائقه گیشه نزدیک‌تر کند. هر دو فیلم خصوصا «روز باشکوه» نشان می‌دهد که فیلم‌ساز در کار خود پشت دوربین چه مهارت و بینش دست اولی دارد اما به همان میزان هم نشان می‌دهند که با داستان و ایده دراماتیک اولیه این فیلم‌ها آن پیوند قلبی را ندارد و انگار دلش پیش داستانی که تعریف می‌کند نیست و آن را مال خودش نکرده و ضرورت ساخت فیلم است. «روز باشکوه» را صدا و سیما بارها نشان داده است. «دو نیمه سیب» اما فیلم خوبی نیست و در مقایسه با دو اقتباس دیگری که در سینمای ایران از آن داستان شده است، یعنی «شاید وقتی دیگر» بهرام بیضایی و «خواهران غریب» کیومرث پوراحمد، جایگاه پایین‌تری به‌دست می‌آورد. می‌توان آن‌را بدترین فیلم عیاری دانست.

آبادانی‌ها

«آبادانی‌ها» از معدود فیلم‌هایی که به احوالات جنگ‌زدگان مهاجر جنوبی در پایتخت می‌پردازد، از دیگر فیلم‌های مهم عیاری است. جنگ‌زدگانی که همگی در یک ساختمان زندگی می‌کنند و اساسی واقعی دارد.هرچند خود آن ساختمان، بعدتر خراب شد و اثری ازش باقی نماند اما عیاری با «آبادانی‌ها» سند تصویری آن‌ را در تاریخ به ثبت درآورد. در آن دوران و در فراخور شکل زیستی مهاجران، فیلم‌ساز با الهام گرفتن از فیلم در تاریخ ماندگار «دزد دوچرخه» دسیکا داستان مردی را روایت می‌کند که تاکسی‌اش را به مثابه همه دارایی‌اش در همان آغاز فیلم دزدیده می‌شود و به دنبال پیدا کردن ماشین در شهر می‌افتد…فیلم‌برداری سیاه و سفید و عالی زرین‌دست و مهارت و نبوغ بلامنازع عیاری در تکنیک و اکت فیلم‌سازی در «آبادانی‌ها» در تاریخ سینمای ایران ماندگار می‌شود.

شاخ گاو

«شاخ گاو» در اوایل دهه هفتاد تجربه‌ای در سینمای کودک بود. فیلمی هم «برای کودک» و هم «درباره کودک» که در مقابل فرهنگ باستانی ایران که همواره حق را در مقابل سهراب‌ها به رستم‌ها می‌دهد، می‌ایستاد و جانب کودکان را می‌گیرفت.
«بودن یا نبودن» یکی از بهترین فیلم‌های عیاری و سینمای ایران، شروع دوره جدید فیلم‌سازی عیاری است که در آن فیلم‌ساز، یاسوجیرو ازو وار، امکانات بیانگرانه، حرکات دوربین و تکنیک‌کاری‌ها را حذف می‌کند تا ایده‌ها خودشان را نشان دهند.

بیدار شو آرزو

«بیدار شو آرزو» فیلم ویژه دوره دوم که به مرزهای جدیدی در ساخت یک «تصویر واقعگرایانه و درعین حال باشکوه» می‌رسید و در مقابل نگاه توریستی و با فاصله کیارستمی فقید در «زندگی و دیگر هیچ» به عمق فاجعه می‌زند و تصویری دهشتناک از زلزله می‌سازد.
«خانه پدری» فیلم معروف توقیف‌شده کیانوش عیاری احتمالا دهشتناک‌ترین فیلم دوره دوم است؛ با یک شروع سهمناک و آزاردهنده که به سببش تماشاگر ناگهان در گودال فاجعه سقوط می‌کند و حالا باید با سرنوشت تلخ «خانواده‌ پدری» دست و پنجه نرم کند.

خانه پدری

فیلمی شدیدا زن‌آزادخواهانه که بهتر است درباره‌اش «فعلا» صحبت نکنیم تا بر روی پرده سینما و در نزد تماشاگران متولد شود. «کاناپه» هم همانند «خانه پدری» توقیف می‌شود و رنگ پرده را نمی‌بیند.
آقای عیاری تولدتان مبارک. به احترام فیلم‌های توقیفی‌تان و همه فیلم‌های توقیفی (به جز «رحمان ۱۴۰۰») یک دقیقه سکوت می‌کنیم.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا