از بهترین تا بدترین فیلم بونگ جون هو، برندهی نخل طلای کن
دیجیکالا مگ – منبع جامع اخبار و مقالات تخصصی در حوزهی تکنولوژی، بازیهای کامپیوتری، فرهنگ و هنر، سلامت و زیبایی و سبک زندگی
وقتی کارگردانی به هر دلیلی نامش بر سر زبانها میافتد سایتهای سینمایی سریع به کارنامهاش رجوع میکنند و به فیلمهایش امتیاز میدهند. امسال یک کارگردان کرهای به نام «بونگ جون هو» (Bong Joon-ho) برنده معتبرترین جایزه در مهمترین جشنواره سینمایی شد. او توانست نخل طلای کن بهترین فیلم را از هفتاد و دومین جشنواره فیلم کن دریافت کند و تبدیل به اولین کارگردان از سینمای کره بشود که به این جایزه دست پیدا میکند. برای سینمای کره افتخار بزرگی است. شاید همه انتظار داشتند کیم کی دوک یا پارک چان ووک، کارگردانان باسابقه کرهای، زودتر این افتخار را برای سینمای کره به ارمغان بیاورند، اما یکی از فیلمهای بونگ جون هو زودتر موفق به کسب این افتخار شد.
فیلم پارازیت یا انگل دومین فیلم اوست که در بخش مسابقه جشنواره کن حضور پیدا میکرد و او را برنده اولین جایزه از کن کرد چون این فیلم قله همه چیزهایی است که فیلمهایش به آن شناخته میشوند: تلفیقی از ژانرهای مختلف که داستانهای اجتماعی پر از پیچشهای پیرنگ را روایت میکند که حس شوخطبعی سیاهی هم دارند. حرکت دوربین سنجیده که مشخصا برای آن فکر زیادی شده است. کاراکترهای عجیب و غیرعادی که توسط گروه بازیگران بااعتماد به نفس به تصویر کشیده میشوند. انتقاد تند و تیز از وضعیت نوع بشر و انسانیت و تغییر جهت مداوم با لحنی یکپارچه.
بونگ جون هو متولد سپتامبر ۱۹۶۹ در کره جنوبی فیلمنامهنویس وکارگردان است. دو فیلم او یکی «میزبان» (The Host) محصول ۲۰۰۶ و دیگری «برفشکن» (snowpiercer) محصول ۲۰۱۳ هر دو موفق شدند تبدیل به پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینمای کره جنوبی شوند. سال ۲۰۱۷ در سایت متاکریتیک بونگ جون هو رتبه سیزدهم را میان ۲۵ کارگردانی آورد که جزو بهترین کارگردانان قرن بیست و یکم از سوی منتقدان معرفی شدند. فیلمهای او با موضوعات عجیب غیرمترقبه، طنز سیاه و تغییر ناگهانی حال و هوا دست و پنجه نرم میکنند.
او در خانوادهای روشنفکر بزرگ شد. پدربزرگش نویسندهای برجسته بود و پدرش طراح گرافیک. برادرش استاد ادبیات انگلیسی و خودش هم از دوران راهنمایی عاشق سینما شد و تصمیم گرفت که فیلمساز شود. به آکادمی هنر فیلمسازی کره جنوبی رفت و از آنجا فارغالتحصیل شد و بعد از ساخت چند فیلم ۱۶ میلیمتری دانشجویی فیلمسازی را به صورت حرفهای شروع کرد. این فهرست فیلمهای اوست که به ترتیب از بهترینشان مرتب شدهاند.
۱. انگل / Parasite
بونگ جون هو در بهترین فیلمش تا امروز یعنی «انگل» به شکوفایی کامل میرسد. هیچکس متعجب نخواهد شد اگر این فیلم در ادامه سال جوایز بیشتر و بیشتری از آن خودش کند. احتمالش زیاد است که حتی نامزد جایزهی اسکار بهترین فیلم خارجی زبان هم بشود. چون این فیلم مجموعهای از همه چیزهایی است که سینمای بونگ را تشکیل میدهند و به طرز شگفتآمیزی اشارهای دارد مبنی بر این که در سالهای آینده ممکن است شاهد فیلمهای نفسگیرتری از او باشیم و الان فقط دارد خودش را گرم میکند.
بعد از ساخت دو فیلم که تولید مشترک آمریکا-کره بودند، بونگ به کشور مادریاش بازگشت و برای اولینبار بعد از سال ۲۰۰۹ یک فیلم را به صورت کامل در آنجا ساخت. به علاوه این اولین فیلم اوست که در ژانر علمی-تخیلی جا نمیگیرد. بونگ از این فرصت با رغبت تمام استفاده کرده.
«انگل» داستان یک خانواده سطح پایین تنبل، بیانگیزه و حسود را روایت میکند که در یک آپارتمان آشفته زندگی میکنند. پدر راننده بیکار است و دو فرزند هم دارند. یکی از پسرها که چهار بار در آزمون ورودی دانشگاه شکست خورده به لطف دوستش که میخواهد به خارج از کشور برود جایگزین او میشود تا به دختر یک خانواده ثروتمند آموزش زبان بدهد. او برای خواهرش هم در همان خانه مجلل کاری پیدا میکند و درنهایت خانواده تلاش میکنند که مسیر سابق زندگیشان را دستکاری کنند. اما اتفاق غیرمترقبهای در راه است.
فیلم کلاس درسی برای کمدیهای نوجوانانه میتواند باشد تا این که یک کشف شوکه کننده در نیمه راه فیلم آشکار میشود. این پیچش داستانی حالا دیگر تبدیل به کلیشه شده است. حداقل در سینمای آمریکا که در سالهای اخیر چنین حالتی دارد. اما به دلیل گروه بازیگران فوقالعادهی بونگ جون هو و تواناییهای داستانگویی سطح بالای او که حالا حدود ۲۰ سال است در حال گسترش و توسعه آنهاست «انگل» بالاتر از فیلمهای این چنینی قرار میگیرد.
شبیه برادران کوئن که همه جهانبینیشان را در فیلم «بالاد باستر اسکراگز» به نمایش گذاشتند، بونگ جون هو هم همه جزییات سینمایش را در «انگل» به نمایش میگذارد و حتی فیلم تبدیل به آنتیتز و نقطه مقابل فیلم «برفشکن» میشود و بیانیهای را کامل میکند که بونگ جون هو چند سالی است روی پرده سینما نمایشاش میدهد: انسانیت به گند کشیده شده است. مهم نیست که یک نفر چقدر پول درمیآورد، طبقه اجتماعی هر کسی چیست، هیچکس از این فلسفه بونگ در امان نمیماند و او در فیلم «انگل» با تمام شجاعتش تئوریاش را ابراز میکند.
البته فیلم هنوز پخش جهانی نشده است. درنتیجه باید صبر کنید تا وارد سینماتکهای شهرتان شود.
۲. میزبان / The Host
بونگ جون هو در کارنامه کاریاش فیلمهای متعدد و متنوعی دارد. هم فیلمی ساخته که در آن از حیوانات سوءاستفاده شده و هم فیلمی دارد که درباره حقوق حیوانات است. تریلر جنایی اسرارآمیز، کمدی تراژدی ترسناک خانوادگی و یک فیلم علمی-تخیلی که در قطار اتفاق میافتد. در نتیجه جای تعجب نیست که یکبار هم فیلمی ترسناک با حضور موجودات عجیب و غریب ساخته است.
«میزبان» از آن فیلمهایی است که اصطلاحا به آنها creature feature میگویند. از دستهی فیلمهایی مثل «گودزیلا» که موجودات عجیب و غریب در آنها تهدید محسوب میشوند. فیلم البته فراتر از اینها میرود. این مهمترین فیلم بونگ است که در آن ژانرها با یکدیگر تلفیق شدهاند. اگر بخواهیم دقیقتر باشیم باید بگوییم که این یک کمدی درباره خانوادهای ناکارآمد است که تبدیل به یک فیلم هیولایی-ترسناک-علمی-تخیلی-سیاسی-اجتماعی شده است.
درست مثل بیشتر هیولاها در فیلمهای هیولایی این جا هم آنها نمادی از چیزی هستند که قرار است پیامی را در قالب فیلم به مخاطب عرضه کند. فیلم از اتفاقات واقعی رودخانه هان سئول اقتباس شده که با بطریهای آب آلوده شده و هیولایی از آنها تغذیه کرده و شروع به حمله به مردم میکند. خانواده یکی از قربانیان دوستداشتنی هر کاری از دستشان برمیآید انجام میدهند که او را از چنگال هیولا نجات بدهند.
هیولای فیلم «میزبان» در حقیقت استعارهای از ناتوانی دولت و اهمال ارتش است.
امتیاز فیلم در سایت متاکریتیک ۸۵ از ۱۰۰ است و منتقدان دربارهاش گفتهاند فیلم او یکی از تفکر برانگیزترین فیلمهای هیولایی است که پلی زده میان «آروارهها» و «گودزیلا». فیلمی که واقعا ترسناک و واقعا بامزه و گاهی اوقات هر دوی آنها با هم است.
۳. مادر / Mother
بعد از ساخت فیلم «میزبان» با بودجهی کلان که در گیشه سینماها شکست خورد، بونگ جون هو انتخاب عاقلانهای انجام داد و تصمیم گرفت که فیلمی کوچکتر و شخصیتر بسازد. داستانی دربارهی مادری که از داخل زندان پسرش را که دچار مشکلات ذهنی است محافظت میکند. فیلم تبدیل به یکی از بهترین آثار بونگ جون هو شد. به نظر میرسد این ایده میتواند یک اثر هنری خیالانگیز باشد و طعمهای برای هیات اسکار تا فیلم را انتخاب کنند. مگر نه؟
خب اشتباه است. این بونگ جون هوست. در نتیجه رابطهی میان مادر و پسر مبهم و عجیب و غریب است و البته که فیلمنامه در پیچشهای داستانی هم رودست میزند. میگویند مادر بونگ بعد از دیدن این فیلم تقریبا ۷-۸ سال با او حرف نزد. احتمالا فکر میکرد که پسرش چه تصور غریبی درباره رابطهشان داشته که چنین فیلمی ساخته است.
فیلم به همین اندازه که عجیب و غریب و حاشیهدار بوده دراماتیک و بامزه و حتی مسحورکننده است. بازیها درخشان است. دوربین، زوایا و حرکت عجیب و غریبی دارد. ریتم تندی دارد و فیلمنامه سوالات زیادی را مطرح میکند: آیا شرایطی وجود دارد که در آن عشق بی قید و شرط مادرانه باید مشروط شود؟ اگر مادران تا این حد در وجودشان عشق دارند آیا ممکن است به همین اندازه هم احساسات شیطانی داشته باشند؟
۴. خاطرات یک قتل / Memories of Murder
بعد از ساختن اولین فیلمش، «سگهایی که پارس میکنند گاز نمیگیرند» فیلم «خاطرات یک قتل» را ساخت که طرفداران زیادی پیدا کرد. این فیلم ممکن است بهترین اثر بونگ جون هو نباشد اما محبوبترین آنهاست. یک تریلر جنایی اسرارآمیز که از اتفاقات واقعی الهام گرفته شده است و اشاره به اولین قتلهای سریالی در کره جنوبی دارد.
سال ۱۹۸۶ وقتی اولین قتلها در کره جنوبی اتفاق افتاد کسی هنوز نشنیده بود که یک گروه دو نفره کارآگاه برای پیدا کردن سرنخ و بازجویی درباره این قتلها مامور شدهاند. فیلم در حقیقت شرح کار این سه نفر است. این که چقدر اطلاعات و دانش کمی داشتند. تجربهشان کم بود. چطور از قدرتشان سوءاستفاده میکردند. و در نتیجه اعتبارشان نتوانستند نتیجه چندانی هم از پروندهها بگیرند. بخش بزرگی از مانیفست سینمای کره جنوبی در این فیلم بونگ به تصویر کشیده شده است. این که چطور سیستمهای قانون و عدالت و سیستم کیفری را مورد نقد قرار میدهند.
کارآگاهان مستقیم از طرف رییسشان پشتیبانی میشدند و مشهور بودند که مظنونان را شکنجه میدهند. پیچیدگی این کاراکترها مدیون فیلمنامهای است که براساس یک نمایشنامه نوشته شده و توضیح میدهد که چطور بونگ مجبور شد از هنر فیلمبرداری برای گسترش داستانش استفاده کند. از لحاظ بصری درخشانترین فیلم بونگ نیست اما از دوربین خیلی خوب استفاده میکند.
امتیاز فیلم در متاکریتیک ۸۲ از ۱۰۰ است و فیلم رتبه ۱۹۱ را میان ۲۵۰ فیلم برتر سایت imdb هم دارد. منتقدان میگویند این فیلم پر از تعلیق و شگفتی است و البته از لحاظ روانشناختی فیلم بسیار قویای محسوب میشود.
۵. اوکجا / Okja
همه میتوانند هر چه دلشان میخواهد درباره تولیدات نتفلیکس بگویند اما گاهی پیش میآید که آنها فیلمی تولید میکنند که حتی کسانی که از آن متنفرند هم نمیتوانند از حرف زدن دربارهاش خودداری کنند. فیلم «اوکجا» ساخته بونگ جون هو از آن دسته فیلمهاست.
چیزی که آن را از بقیه فیلمهای تولید نتفلیکس مجزا میکند این است که این فیلم نه صددرصد آمریکایی است و نه صددرصد خارجی. نیمی از داستان فیلم در کره جنوبی رخ میدهد و بقیهاش در ایالات متحده آمریکا اتفاق میافتد. قهرمان فیلم هم یک دختر جوان اهل کره جنوبی است که به انگلیسی صحبت نمیکند.
«اوکجا» داستان دختر جوانی است که همه چیز را به خطر میاندازد تا اجاز ندهد یک کمپانی چند ملیتی قدرتمند بهترین دوستش، که هیولایی به نام اوکجاست را بدزدد.
«اوکجا» دقیقا همان فیلمی است که دیوید الریچ منتقد ایندیوایر توصیفش میکند: «برشی از فیلم ای.تی». به جای این که موجود بیگانهای از فضا بیاید و دولت آمریکا او را بگیرد، موجود عجیب و غریبی را داریم که یک شرکت آمریکایی با استفاده از مهندسی ژنتیک خلقاش کرده و حالا هم میخواهد او را در اختیار بگیرد.
تیلدا سویینتون و جیک جیلنهال نقشهای مکمل را دارند. فیلم آن حس شوخطبعی آسیاییاش را دارد حتی در صحنههایی که بازیگران غیرآسیایی حضور دارند و همین آن را تبدیل به تجربهای منحصر به فرد میکند.
«اوکجا» به درستی اشاره میکند برای این که طرفدار حقوق حیوانات باشید لزومی ندارد که گیاهخوار هم باشید!
۶. برفشکن / Snowpiercer
2013 سال عجیبی بود. سه فیلمساز کره جنوبی اولین فیلمهای انگلیسیزبانشان را در این سال ساختند. کیم جی وون «آخرین ایستاده» را با بازی آرنولد شوارتزنگر ساخت. پارک چان ووک «استوکر» را با میا واسیکوفسکا و نیکول کیدمن جلوی دوربین برد و بونگ جون هو «برفشکن» را با کریس ایوانز و جان هرت کارگردانی کرد.
بونگ جون هو در اولین فیلم انگلیسیزبانش توانست بخش زیادی از خلاقیتش را نمایش بدهد.
فیلم براساس یک نوول گرافیکی فرانسوی ساخته شد. قهرمان فیلم کریس ایوانز بود که انقلابی را در یک قطار به راه میاندازد. قطاری که بعد از این که بیشتر زندگیهای روی کرده زمین نابود شدهاند بازماندهها را دور زمین میچرخاند. این قطار با توجه به طبقات اجتماعی گوناگون به کلاسهای مختلف تقسیم شده است. فقیرها عقب قطار هستند و ثروتمندان جلوی آن نشستهاند. فقیرها برای این که به جلوی قطار برسند، یا شاید فقط به این دلیل که صدایشان شنیده شود، مجبورند از بخشهایی از قطار عبور کنند که شامل صنعت کشاورزی، سیستم آموزشی و غیره میشود.
باید گفت که اشارهها و کنایههای فیلم سنگین است که البته همین سنگینیشان باعث میشود که در نهایت به فیلم آسیب بزند. با این حال منتقدان آن قدر فیلم را دوست داشتهاند که امتیاز ۸۵ از ۱۰۰ را به آن بدهند.
۷. سگهایی که پارس میکنند گاز نمیگیرند / Barking Dogs Never Bite
این شروع صدای سینمایی بونگ جون هوست. اگر فیلم آخر این فهرست قرار گرفته به این معنا نیست که فیلم بدی است بلکه کارگردان هنوز در حال کشف و شهود و پیدا کردن مسیرش بوده است. فیلم داستان یک استاد کالج است که صدای سگ همسایه مزاحم اوست و تصمیم میگیرد در این رابطه حرکت جدی و مؤثری انجام بدهد.
سایههایی از همه آنچه در فیلمهای بعدی بونگ جون هو به چشم میخورند، اینجا دیده میشود. از تلفیق ژانرها تا سوژههایی که خندیدن به آنها سخت است و دوربینی که میداند چطور حرکت کند.
فیلم شبیه کار کوتاه یکی از دانشجویان فیلمسازی است که ۱۱۵ دقیقه کش آمده. هنوز آن شوخطبعی سیاه بونگ جون هو درست از کار درنیامده ولی میشود فهمید که فیلمساز بااستعدادی پشت دوربین است.
The post از بهترین تا بدترین فیلم بونگ جون هو، برندهی نخل طلای کن appeared first on دیجیکالا مگ.