نگار و رامبد: عدالت برای همه
احتمالا همهتان درباره حواشی اینروزهای رامبد جوان و نگار جواهریان شنیدهاید و آن عکس معروف را دیدهاید. این یادداشت زوایای مختلف این اتفاق را در چند لانگ شات بررسی میکند. چه کسانی که حالا آنها را وطن فروش میدانند و چه دیگرانی که معتقدند در حریم خصوصی زندگی سلبریتیها نباید دخالت کرد، مجال بروز نظرات مخالف و نقطه فوکوسهای متفاوت را به یکدیگر نمیدهند و این همه چیز را بیشتر اسیر «قطبیسازیها» میکند. این یادداشت سعی دارد به جنبههای مختلف این «استوری» که نتیجه تناقضات بیشمار جامعه در سالهای اخیر است، نگاهی اجمالی بیاندازد. حالا قضاوت با خودتان.
همچنین بخوانید:
درباب حواشی مهناز افشار: نژادپرستی ممنوع!
۱.
یکی از مهمترین چیزهایی که دعوا بر سر آن است، حریم خصوصی افراد یا اگر دقیقتر شویم «حریم خصوصی سلبریتیها» است. اساسا «حریم خصوصی» در فرهنگ ایرانی تعریفی متفاوت با مترادف غربی خود دارد. زیست جمعی ایرانیان همواره باعث شده تا مشکلات و خوشیها هم جمعیتر شود و در مقایسه با نمونه لیبرال خود، فردگرایی اهمیت کمتری پیدا کند. چه در صورت بیرونی و معماری سنتی، خانههایی با حیاط مرکزی که یک یا چند خانواده در آن زندگی میکردند و حیاط و بعضا مطبخ و حمام عمومی داشتند، چه در بعد درونی ماجرا و اخلاقیات گرم و همدلانه این ملت باهم دیگر، «روحیه همراهی و زیست جمعی» همواره تا دوران سازندگی (که ایران پذیرای مدرنیته و خانههای کوچک و تنگش بشود و در دوره گذار بیفتد) وجود داشته است. نتیجه این روحیه دیرینه، که در نسلهای جدید کمرنگتر شده، در ترکیب با مناسبات زیست مدرن، رسانه و تکنولوژی دخالتهای بیشمار را نتیجه میدهد و باعث میشود «حریم شخصی» به آن تعریف غربی فردگرایانهاش تبدیل به چیز ناقصیالخلقهای شود: یک عکس را سریع دست به دست میگردانیم و دربارهاش صحبت میکنیم. اگر افراد داخل عکس ستاره و سلبریتیهایی در ابعاد جوان و جواهریان هم نبودند، باز عکس میچرخید و همه دربارهاش حرف میزدند، کما اینکه درباره نوه امام خمینی یا مرجان آل آقا هم زدند.
«حریم شخصی» مطمئنا حق هر فردی است. اینکه یک نفر در کشوری که حجاب در آن «بیقانونی» تلقی نمیشود، بیحجاب باشد به کسی ارتباطی پیدا نمیکند، همانطور که هیچ مسئله شخصی دیگری. به هرحال روزی «سرک نکشیدن» در امور شخصی یکدیگر را یاد خواهیم گرفت.
۲.
اما قضیه حریم شخصی درباره سلبریتیها و افراد مشهور کاملا متفاوت است. یک سلبریتی، وقتی تبدیل به یک فرد مشهور میشود، قبول کرده و خوب میداند دیگر بخش عمدهای از زندگی شخصیش برای خودش نخواهد بود و آنرا با فنها و طرفدارانش یا به عبارت بهتر با «عامه» به اشتراک خواهد گذاشت. این اصلا خصلت و زیربنای شهرت است؛ یک داد و ستد میان سلبریتی و مردم که از خودش، لباسی که میپوشد، تفریحاتی که دارد (و عامه ندارد و رویایش را میبافد) و باقی مسائل زندگیش خرج کند و بهجایش توجه و تحسین و نگاههای ستایش آمیز عامه را بخرد. عامه هم در این معادله تصاویر و ماتریال لازم برای بافتن «رویاهای آمریکایی»اش را بهدست میآورد تا بیشتر خیالپردازی کند و پی «زندگی موفق» بدود. پس تعریف «حریم شخصی» در رابطه با سلبریتیها تغییر میکند. همهجای دنیا هم بههمین شکل است و در خود هالیوود بیشتر از هرجای دیگری. رسانه برای در دست گرفتن افکار عمومی به «گاسیپ» یا غیبت احتیاج دارد و آن را از این معامله میان سلبریتی و طرفدار بهدست میآورد.
رامبد جوان و نگار جواهریان به عنوان دو سلبریتی بسیار محبوب و پرطرفدار، قبل از هرکسی قبول کردهاند که برای شهرت از زندگی شخصیشان مایه بگذارند. کمااینکه شایعات درباره نحوه آشنایی و ازدواجشان و بعد هم جداییشان کم نبود.
۳.
درباره رامبد جوان قضیه کمی پیچیدهتر است. او به مدت پنج سال متوالی یکی از پربینندهترین برنامههای صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را میچرخانده و این متضمن پذیرش کلی قاعده و قانون سفت و سخت است. ضمن اینکه برنامه «خندوانه» یکی از پربینندهترین برنامههای تلویزیون است. وقتی رامبد جوان در این برنامه همسرش را بهعنوان مهمان دعوت میکند، وقتی در آنتن برنامه زنده درباره پدر شدنش حرف میزند یعنی این دیگر یک قضیه شخصی نیست. او آنرا با چندین میلیون نفر از قشر عامه درمیان گذاشته است و بعد هم خبرش در شبکههای اجتماعی بازنشر شده و همه خبردار شدهاند. قبل از هرکس این خود جوان و جواهریان بودهاند که قضیه بچهدار شدنشان را از «زندگی شخصی» به ساحت «عمومی» کشاندهاند. به هرحال حرمت امامزاده را متولیش نگه میدارد.
۴.
اما «خندوانه» نه تنها یکی از پربینندهترین برنامههای تلویزیون است که همواره و تقریبا در هر قسمت تاکید میکند که هدفش شاد کردن مردم ایران است و هرچند دقیقه یکبار میگوید «مردم ایران دوستتون داریم». این یعنی «خندوانه» کارکردی کاملا ملیگرایانه دارد. نه تنها وطنپرستانه است و مدام از سرافرازی و بالندگی ملت ایران میگوید که ادعا میکند همه هم و غمش شاد کردن مردم ایران است.
رامبد جوان به عنوان مجری یکی از ملیگرایانهترین و وطنپرستانهترین برنامههای سالهای اخیر پربینندهترین رسانه ملی ایران، مسئولیتهای مضاعفی بر گردن خود دارد. از لحظهای که قبول کرده با چنین برنامهای پا به صدا و سیما بگذارد میدانسته قرار است در معرض نگاه عموم قرار بگیرد و الگوی طبقه متوسط و عامه باشد. پس در قبال تک تک حرفهایی در برنامهاش میزده، مسئول است و خیلی جدی هم مسئول است.
حالا برخلاف حواشی نامربوطی که درباره عکس به آن میپردازند (نظیر حجاب که فقط به تفکر شخصی هر فرد مربوط میشود و بابتش هم به هیچکس جز خدا نباید پاسخگو باشد)، مسئله حاملگی و زایمان فرزند این زوج در کانادا نه حریم شخصی است و نه زندگی خصوصی. موردی که تا روی آنتن تلویزیون ملی آمده است، چطور ممکن است که یک مسئله شخصی باشد؟
۵.
شاید اگر هرکدام از ما چنین فرصت و سرمایهای در اختیار داشتیم و فکر میکردیم که فرزندمان با پاسپورت ایرانی و اینکه «رسما» ایرانی باشد، خوشبخت نخواهد شد، کار مشابهی میکردیم. (کاری به نفس خود عمل نداریم که درست است یا غلط چون یک «مسئله شخصی» است.) اما کسی که قرار است حس وطنپرستی عموم طبقه متوسط که بیننده برنامهاش هستند را برانگیزد و مدام از عزت «ایرانی بودن» قصه میبافد و در عین حال خودش قبل از هرکس قضیه بچهدار شدنش را در همان برنامه، اعلام میکند و ناگزیر به کارکرد ملیگرایانه آن پیوند میزند، نمیتواند برای دفاع از خود پای «حریم شخصی» را وسط بکشد. خودش مسئولیت نداشتن آن را مدتها پیش قبول کرده. او با ترجیح اینکه فرزندش رسما یک کانادایی باشد، به همه تماشاگرانش که مدام برای آنها از ایران و ایرانی حرف میزده، پشت کرده است.
۶.
این وسط یک سری کاسه داغتر از آش هم پیدا شدهاند، همانهایی که فکر میکنند از همه بیشتر میفهمند و البته بلوغ سیاسی و اجتماعیشان، همکیفیت محصولات کمدی «بازاری»شان است. کسانی مانند امیرمهدی ژوله که در این خیانت فرهنگی از خود جوان و جواهریان پیشتر هم میروند و در دفاع از عمل غیرقابل دفاع رفیقشان، نوک پیکان را بهسمت همان «عامه» که همهچیز را از صدقهسری آنها دارند میچرخانند تا حواسها از اصل قضیه و امر جدی پرت شود.
امثال ژوله در این موقعیتها دستبه دامن واژههایی چون «مردم افسرده و گریه بلد» میشوند و عموم مردمی را که انتقاد کردهاند روانپریش و دیوانه خطاب میکنند تا با تحقیر و شکستن عزت نفس همه تماشاگران «خندوانه» و طرفداران این زوج، سوپاپ اطمینان استبداد افکار عمومی و کنترل ذهن طبقه متوسط بهوسیله رسانه باشند. امثال امیر مهدی ژوله، افیون تودهها هستند.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.