ما شما را دوست نداریم آقای جوان
این روزها احتمالاً بدترین روزهای زندگی رامبد جوان است. جوان بااینکه همیشه مرکز شایعات و حاشیههای سینما و تلویزیون ایران بوده ، اما از این موضوع خیلی راضی نبوده است. جوان از زمانی که از سحر دولتشاهی جدا شد و بعدتر با نگار جواهریان ازدواج کرد، همه جور شایعه را تجربه کرد، اما همیشه اصرار داشت که حریم شخصی و فضای خصوصیاش را حفظ کند و از اظهارنظر و کنجکاوی طرفدارانش در مسائل شخصیاش گله داشت.
همچنین بخوانید:
نگار و رامبد: عدالت برای همه
البته حضور نگار جواهریان در آخرین قسمت فصل قبلی «خندوانه» و همه اشاراتی که جوان برای فروش فیلمش «نگار» در این برنامه داشت و بعدتر اعلام خبر بارداری همسرش و کنارهگیری از اجرا به این دلیل، شاید چندان با اصرار جوان مبنی بر حفظ زندگی شخصیاش از چشمان کنجکاو همخوانی نداشته باشد.
بههرحال، کابوس جوان با انتشار یک عکس به حقیقت پیوست. جوان و همسرش، جواهریان، که این روزها در کانادا در انتظار تولد اولین فرزندشان هستند، در یک روز معمولی در حال گشتوگذار در شهر، سوژه دوربین یک هموطن شدند و خیلی زود با انتشار این عکس در فضای مجازی، رامبد جوان، نگار جواهریان، فرزند هنوز متولد نشده وزندگی آنها شد موج تازه برای اینستاگرام بازها تا با اظهارنظر و قضاوتهای شخصی جو را داغ نگهدارند تا موج بعدی برسد. درست زمانی که به نظر میرسید کمکم این موج هم فرو خواهد نشست، اظهارنظر امیرمهدی ژوله در یک پست اینستاگرامی و حمایت او از جوان، مثل هیزم زیر آتش دوباره موج جدیدی به راه انداخت.
ماجرای رامبد جوان، نه عجیب است و نه اتفاقی جدید. جوان، اولین قربانی انتشار عکسهای خصوصیاش و ورود طرفداران به حریم شخصیاش نیست، مدتزمان زیادی نمیگذرد که آزاده نامداری هم قربانی چنین کنجکاوی شد. انتشار عکس شخصی نامداری در خارج از کشور، واکنشهای زیادی داشت و بحثهای سیاسی و فرهنگی مختلفی را باز کرد.
کنجکاوی طرفداران نسبت به جزئیات زندگی شخصی هنرمندان هم امری جدید یا منحصر به ایران نیست. در سینمای هالیوود هم مخاطبان نسبت به آنچه هنرمندان و بازیگران را بیشتر شبیه خودشان میکنند کنجکاوند، دوست دارند بدانند آنها کجا زندگی میکنند، با چه کسی ازدواج میکنند و از چه کسی جدا میشوند، شخصیتشان در زندگی شخصیشان چقدر به شمایل روی پرده و تصویری که بیننده از آنها دارد شبیه است یا از آن متفاوت است.
اما در همانجا هم خبرنگارانی که زندگی شخصی هنرمندان و بازیگران را تعقیب میکنند هم، شغل شریف و محبوبی ندارند و خیلی وقتها هم با دخالت بیشازاندازه و انتشار خبرهای کذب حاشیههای بیشتری میآفرینند.
زمانی که آزاده نامداری تیتر خبرهای فضای مجازی شد، موضوعی که همه را به قضاوت واداشت، تفاوت واضح و آشکار تبلیغات شغلی او با سبک زندگی بود که برای خودش برگزیده است. نامداری به دورویی و ریا متهم شد، چراکه در مصاحبههایش، خود را خوششانس و خوشبخت نامیده بود چون پوشش چادر را برگزیده بود، اما تصاویر او در خارج از کشور حقیقت دیگری را نشان میداد. ماجرای رامبد جوان فرق میکند.
اینکه جوان در برنامههایش میگوید «ما شمارا دوست داریم، مردم ایران» هیچ تناقضی بااینکه انتخاب کند فرزندش خارج از کشور به دنیا بیاید ندارد. رسالت شغلی جوان برای خودش تعریفشده است، او یک مجری است، یک هنرمند است و میتواند مردمش را دوست داشته باشد، اما اینکه در شرایطی که اکنون شاهدش هستیم انتخاب کند، آینده متفاوتی به فرزندش بدهد، رسالت پدری اوست، یک انتخاب شخصی است که هزاران نفر دیگر مانند او از آن بهرهمند هستند.
جوان مانند یک پزشک، یک مهندس و یک سیاستمدار، درآمدی دارد که مشخص است، بابت آن مالیات میپردازد و گرچه این درآمد را مدیون توجه مردم است، اما بابت آن خدماتی ارائه کرده است. اساساً میزان درآمد هنرمندان، چه کم و چه زیاد را مردم مشخص میکنند. اینکه نوید محمد زاده درآمد بیشتری از بهزاد فراهانی دارد، به این معنا نیست که کار فراهانی ضعیف است، معنایش این است که مردم ترجیح میدهند محمد زاده را روی پرده سینما ببینند. درنتیجه جوان هم اگر درآمد قابلتوجهی دارد، حتماً توانسته با قسمتی از مخاطبان سینما و تلویزیون ایران ارتباط خوبی برقرار کند که تبدیل به چهرهای پولساز شده است، همانطور که یک پزشک درآمدش را مدیون شهرتش است.
پس چرا از هیچ پزشک و مهندسی نمیپرسیم که چرا درآمدش را خارج از ایران خرج میکند، چرا به سیاستمدارانی که فرزندانشان در خارج از کشور جولان میدهند گیر نمیدهیم؟ چون رامبد جوان چهرهای است که در خیابانهای یک مملکت غریب میشناسیم، یا چون میگوید مردم ایران را دوست دارد، به خودمان اجازه میدهیم وارد حریم شخصیاش شویم؟
در عکسی که از رامبد جوان منتشرشده، او و همسرش صرفاً در حال قدم زدن در خیابان هستند، اما ما مرزها را میشکنیم، وارد فضای شخصی یک انسان میشویم، او را قضاوت میکنیم و اگر با خودمان صادق باشیم به خاطر چیزهایی که نداریم و او دارد سرزنشش میکنیم. واقعاً بد نیست با خودمان صادق باشیم، اگر ما امکانات جوان را داشتیم، یا انتخاب مشابهی انجام نمیدادیم؟ مگر غیرازاین است که همینالان خیلیهایمان همین انتخاب را انجام میدهیم؟ پس به چه دلیل جوان را محکوم میکنیم؟ به این دلیل که او امکاناتی دارد که ما نداریم؟
شکی نیست که اکثریت مردم ایران، در شرایطی به سر میبرند که نهتنها امکاناتی مثل رامبد جوان و همسرش ندارند، که حتی زندگی جوان برایشان رویا است، اما باور کنیم که رامبد جوان مسئول این ناکامی ما نیست. علت ناکامیها و نداشتنهایمان جوان و همکارانش نیستند، علتش جای دیگری است. اگر توزیع ثروت و فرصت عادلانه نیست، اگر فکر میکنیم که جوان هنرمند قابلی نیست که چنین امکاناتی در اختیار داشته باشد، بهتر است پاسخ پرسشهایمان را جای دیگری پیدا کنیم.
وقتی فیلم جوان با همه کموکاستیهایش فروش میلیاردی میکند، یعنی ما، بهعنوان مخاطبان، انتخاب کردهایم که چشممان را بر همه نواقص فیلمش ببندیم و فقط چندساعتی بخندیم و دوباره به همان دلایلی برمیگردیم که ناکامیها و نداریهایمان از آن نشاءت میگیرد.
رامبد جوان و همه هنرمندانی که انتخاب کردهاند فرزندشان را خارج از ایران به دنیا بیاورند، درست مثل ما در همین جامعه و در همین نابرابریها زندگی کردهاند و حالا از فرصتی که در اختیاردارند استفاده میکنند، همانگونه که اگر ما هم میتوانستیم چنین کاری میکردیم و اگر کسی بازخواستمان میکرد برآشفته میشدیم و از اهمیت حریم شخصیمان سخن میگفتیم.
چند سال پیش، درست در روزهایی که شایعه ازدواج جوان و جواهریان سر زبانها بود، این دو را در اورژانس یک بیمارستان دیدم، جواهریان حال خوشی نداشت و زیر سرم بود و جوان در حال انجام کارهای اداری. مردم حاضر در اورژانس، بیمار خود را فراموش کرده و به سراغ جوان میرفتند تا با او همصحبت شوند، از تلخی لحنش دلخور میشدند و خیلیهایشان با وقاحت تمام، پرده دور تخت جواهریان را کنار میزدند تا نگاه نزدیکتری بیندازند. ماجرا الآن هم همین است.
ما داریم پردههای زندگی شخصی دو هنرمند را میدریم و بهراحتی قضاوتشان میکنیم و اگر آنها تلخی و تندی کنند، میگوییم اینها مردمی نیستند و قدر مردمی که معروفشان کردهاند را نمیدانند. کافی است فقط یکلحظه خود را جای آنها بگذاریم، فرض کنیم در شرایط پراسترس بیمارستان هستیم و کسی برای بیمارمان و آرامشش ارزشی قائل نیست، فرض کنیم حتی نمیتوانیم با خیال راحت نگران عزیزمان باشیم و بعد قضاوت کنیم. باور کنیم، آدمها هرچقدر هم معروف، حقدارند فضای شخصی خود را داشته باشند، انتخابهای شخصی خودشان را انجام بدهند و هنرمند بودن به معنای از بین رفتن مرز میان فضای کاری وزندگی خصوصی نیست.
باورکنیم که باید بین رسالت هنری و شغلی و انتخابهای شخصی تفاوت قائل شد و به جای جوان، دنبال م.خ ها و ب.ز ها بگردیم.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.