شناخت عباس کیارستمی و آثارش
فیلمها الهامبخش بسیاری از احساسات هستند، اما لیست فیلمهای ساخته شده در تاریخ میتواند کمی دلهرهآور باشد. برای هر طرفدار که به یک بازیگر، کارگردان یا ژانر سینمایی علاقمند است، گاهی این موضوع که کدام آثار آنها را برای شروع انتخاب کند، کمی سخت میشود. گاهی یک پیشنهاد درست تنها چیزی است که مسیر درستی را برای تازهکارها و همچنین پیشکسوتها مشخص میکند.
در این مقاله به آثار ژرف اندیشانهٔ عباس کیارستمی نگاهی میاندازیم.
چرا کار سختی در پیش داریم؟
پیش از مرگ نابهنگام کیارستمی در سال ۲۰۱۶، او جزو بزرگترین فیلمسازهای معاصر بهحساب میآمد. آکیرا کوروساوا و ژان-لوک گدار از اولین تحسینکنندگان آثار کیارستمی بودند و کمی بعد تحسینهایی از جانب مارتین اسکورسیزی، میشائل هانکه، ورنر هرتسوک و بسیاری دیگر شنیده شد. با وجود دریافت جایزههای متعدد، کیارستمی و آثارش تنها برای دوستداران سینما شناختهشده بود. کارهای او بسیار عجیب و نامتعارف، بسیار تجربی و بسیار متفاوت از فضایی بود که نگاه مخاطبان عادی را به خود جلب کند.
همچنین بخوانید:
تا به حال فیلمی از کیارستمی ندیده اید؟ این مطلب را بخوانید!
این بدین معنی نیست که فیلمهای او غیرقابل درک یا مبهم هستند. قطعا، بیشتر آثار او شخصیتهای شناختپذیر «معمولی» (که معمولا توسط نابازیگرها ایفا میشدند) در فضای شناختپذیر «معمولی» در خود داشت. خط داستان فیلمها ساده و قابل فهم هستند. با این حال ممکن است نیاز باشد حداقل ۲ یا ۳ فیلم از آثار کیارستمی را تماشا کرد تا به درک بهتری از خط فکری او رسید.
برخی با سرعت و لحن فیلمهای کیارستمی مشکل دارند. اگر به فیلمهای هالیوودی و دیگر سینماهای عوامگرایانه که سرعتی تند در ارائهٔ داستان و شخصیتها دارند عادت دارید، به زمان بیشتری برای برقراری ارتباط با فیلمهای کمدیالوگتر، شگفتآور و رویکرد ژرفاندیشانهٔ آثار کیارستمی نیاز خواهید داشت. با این وجود، برخی فیلمهای ایرانی برای طرفداران سینمای هنری نیز کمی عجیب و سنگین است.
کیارستمی نویسنده و کارگردانی است که یک شاعر و عکاس برجسته نیز بهحساب میآید. به همین دلیل، زاویه نگاه او بسیار متفاوت است. او به چیزها با صبر فراوان و زاویهٔ متفاوتی مینگرد و سوالهای متفاوتی دربارهٔ دنیا و وجود خودش مطرح میکند. به علاوه، او خودش سینمادوست نیست: او هیچ علاقهای به فیلم به عنوان یک صنعت سرگرمی نداشت و هیچوقت فیلمی برای مخاطبان عام و با قصد تسخیر گیشه نساخت. چیزی که محرک او برای ساخت فیلمهایش بود، خود زندگی به اضافهٔ ایدههای بیشماری که مدام در ذهن کنجکاو و خلاق او شکل میگرفت بودند.
خب، مشخصهٔ فیلمهای کیارستمی چیست؟ اکثر فیلمهای او دربارهٔ تک شخصیتهایی است که به سادگی به دنبال درک بهتری از کار دنیا و پیدا کردن جایگاهشان در آن و روشی منطقی برای مذاکره و تعامل با دیگران و انجام کار درست هستند. جای تعجبی ندارد که بسیاری از آثار اولیه او دربارهٔ کودکان است.
اغلب فیلمهای او شامل یک جستجو یا سفر جغرافیایی، احساسی، رفتاری یا معنوی میشود. و برخی فیلمها جزئیات خاصی را مبهم یا غیر قابل توضیح باقی میگذارند؛ کیارستمی دوست داشت فیلمبینها با آثار او تعاملی خلاقانه داشته باشند، بنابراین روایت داستان را به روشهای مختلف ناقص رها میکرد. چیزی که حذف شده یا نمایش داده نمیشود میتواند به اندازهٔ چیزهایی که دیدهشده آشکار باشد.
این کار مزیتهای خودش را دارد. هرچند در اولین بار تماشای فیلمها به معنی داستان پی میبریم، اما با تماشای دوبارهٔ آنها به مفهومی عمیقتر و رساتر و حتی مرموزتر میرسیم. برای مثال احتمالا «کپی برابر اصل» با داشتن ستارهای چون ژولیت بینوش یکی از «تجاریترین» آثار اوست، اما با داستان یک زوج روبرو هستیم که در سفری به ایتالیا به پرسشهایی دربارهٔ رابطه و فلسفه میرسند. «طعم گیلاس» که برندهٔ نخل طلای کن شد با صحنهای برجسته پایان مییابد و عوامل فیلم و شخصیت اصلی داستان که به درک تازهای از زندگی رسیده را با نگاهی جدید میبینیم.
بهترین گزینه برای شروع – سه گانه کوکر
از آن جا که فیلمهای کیارستمی به مرور زمان رشد کردهاند، احتمالا بهترین شیوهٔ تماشا کردن فیلمها به ترتیب ساخت آنهاست. بیشک، اولین فیلم او «نان و کوچه» یک داستان کوتاه دلپذیر دربارهٔ پسر کوچک و سگی پرسروصدا، و «مسافر» اولین فیلم مهم او که دربارهٔ پسربچهای که حاضر است برای تماشای مسابقه فوتبال در تهران هر کاری انجام دهد، مسیر آسان و دوستداشتنی را برای تماشای آثار او فراهم میکند.
اما برای رسیدن به درک بیشتر تواناییهای عباس کیارستمی (ترکیبی بسیار خاص از سادگی روایت، پیچیدگی موضوعی غنی و عمق احساسات)، تماشای سهگانهای که زمانی «سهگانه کوکر» نامیده میشد، گزینه مناسبی خواهد بود.
اولین فیلم، «خانه دوست کجاست» داستان پسربچهای است که به اشتباه دفتر دوستش را به خانه آورده و حالا ناچار است مشقهای او را نیز بنویسد. در این فیلم شاهد نگاهی بیاحساس اما بسیار تأثیرگذار هستیم که حسی از شوخطبعی و گوشهٔ کوچکی از واقعگرایی ساختاری (neorealism) با خود دارد.
در ادامه، «زندگی و دیگر هیچ» با تمرکز بر فیلمساز و پسرش که به منطقه فیلمبرداری فیلم اول سفر کردهاند تا از زنده ماندن دو پسربچه فیلم قبل بر اثر زلزله مرگبار رودبار مطمئن شوند، زاویه دید متفاوتی دارد.
و بالاخره، در «زیر درختان زیتون» باز هم زاویه دید تغییر میکند و حالا فیلمسازی را میبینیم که فیلم قبلی را ضبط میکرده و به دنبال ساخت فیلم جدید است. داستان آن کمی مضحک است اما از نظر احساسی بیننده را درگیر میکند. باز هم، تصویر کلی از زندگی در روستای کوکر توسعه یافته، مزین و پرمایه شده است و حالا میتوانیم آن را از دیدگاههای مختلف در نظر بگیریم.
تجربهٔ تماشای این سه فیلم به ترتیب زمان ساخت آنها بسیار فرحبخش است. اما اگر زمان زیادی ندارید، احتمالا فیلم عجیب «کلوزآپ» گزینه مناسبی باشد. داستان فیلم دربارهٔ مردی است که به محسن مخملباف فیلمساز شباهت زیادی دارد و خود را جای او معرفی میکند و قرار است از خانوادهای فیلم بسازد که خود باعث بروز ماجراهایی میشود.
هرچند این مورد عجیب و پیچیده است، و اگرچه کیارستمی تصاویر مختلفی از دادگاه، موقعیتهای بازسازیشده و مصاحبههای رو به دوربین را برای رسیدن به ارتباط داستان از دیدگاههای مختلف استفاده کرده، نتیجهٔ کار بسیار منطقی و آموزنده است. ما متوجه میشویم که فرد متهم در واقع یک انسان نجیب است، یک قربانی که احتمالا نه تنها از جامعه، بلکه از خود سینما نیز آسیب دیده است.
فیلم بعدی چه باشد؟
زمانی که به قافیهبندی و بازگوییهای آشکارکننده، پایان باز، شوخیهای ملایم و سخنان ضدونقیض کیارستمی عادت کردید، میتوانید قدم به قدم جلوتر رفته و فیلمی خود-بازتابنده چون «باد ما را خواهد برد» و «۱۰» را که با روشی کاملا تجربی و با امکانات کم اما بسیار جالب ساخته شده را تماشا کنید. در فیلم «۱۰» نگاهی دلسوزانه و شجاعانه به زن جوان مطلقه ایرانی وجود دارد که در مجموع در ماشینش با ۱۰ نفر به گفتگو میپردازد.
ممکن است این فیلم کمی خفقانآور و خستهکننده بهنظر برسد، اما اصلا اینطور نیست. ماشین مکانی است که هم فضایی عمومی و هم خصوصی برای مردم دارد تا از عقایدشان صحبت کنند. این فیلم که ساختاری مستندگونه دارد، تفاوتهای جنسیتی و نسلی در تهران معاصر را به تصویر کشیده است.
کدام فیلم ها را برای شروع تماشا نکنیم؟
بهتر است با فیلم «پنج» یا «شیرین» و یا فیلمی با بودجهٔ ساخت بالا مثل «کپی برابر اصل» (که در توسکانی فیلمبرداری شده) و یا «مثل یک عاشق» (که در توکیو ساخته شده) به کشف دنیای کیارستمی نپردازید. این فیلمها هیچ مشکلی ندارند، اما برای درک کامل سبک فیلمسازی کیارستمی، بهتر است سه یا چهار فیلم پیش از این فیلمها را دیده باشید.
از همین رو، در مستندهایی قدیمی مثل «همشهری» یا «مشق شب» استفادهٔ دقیق کیارستمی از تکرار کردنهای آگاهیبخش، تماشای این فیلمها را کمی چالشبرانگیز میکند.
اما زمانی که به سبک فیلمهای او عادت کردید، هر فیلمی را میتوانید تماشا کنید. بیشک عباس کیارستمی یکی از بزرگان سینمای مدرن بود. اگر هنوز نسبت به این مسأله شک دارید، فیلمهای کوتاه اول او مثل «دو راهحل برای یک مسأله» و «به ترتیب یا بدون ترتیب» را تماشا کنید. این فیلمها نشان از این دارد که پیش از شناخته شدن آثار کیارستمی در غرب، او فیلمهایی ساخته که تقریبا شبیه هیچ فیلم دیگری نیست.
این مقاله برگرفته از نوشتهٔ جئوف آندرو در سایت bfi.org.uk است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.