درباره علی معلم و جشن حافظ ؛ جای خالی آن مرد
نوزدهمین جشن سینمایی حافظ شب گذشته درحالی در برج میلاد برگزار شد که برای چندمین سال متوالی خبری از بانی اصلی آن یعنی علی معلم فقید نبود. مردی از تبار رسانه و سینما که سالها سعی کرد در سینمای سوبسیدی ایران کار مستقل کند و فارغ از جناحبندیها و مافیا و قدرتطلبیها مستقلا به خود سینما بپردازد.
بگذارید پیش از پرداختن به جشن حافظ امسال کمی اسلوب کاری علی معلم را باهم مرور کنیم. مهمترین نکته درباره علی معلم که او را از باقی افراد سینمایی و رسانهای جدا میکرد، استقلال منحصربهفردش بود که از دو منبع مختلف نشات میگرفت.
همچنین بخوانید:
یادداشتی دوپاره درباره ناصر تقوایی فیلمسازی یکه و محبوب
در وهله اول او یکی از اولین نشریات مستقل سینمایی را راهانداخته بود که تماما با پول و سرمایه شخصی و خانوادگی میچرخید و اداره میشد و به همین دلیل هرگز نه به شخص یا سازمانی باج میداد و برای خوشامد کسی، مطلب یا خبر کار میکرد. هرچند همزمان با مجله دنیای تصویر، نشریات خصوصی دیگری هم فعالیت میکردند که مهمترینشان مجله فیلم بود، اما آنچه باز دنیای تصویر را ویژه میکرد و البته دومین مورد استقلال فکری شخص معلم و مجلهاش هم بود تسلط او بر تاریخ سینما خصوصا سینمای آمریکا بود.
علی معلم قبل از هرچیز یک خوره فیلم بود و همین شخصیت او را در عوالم سینما اینچنین جذاب میکرد. (تفاوت مجله دنیای تصویر و فیلم در همین خوره سینما بودن اولی و روشنفکری و نخبهگرایی مجله فیلم بود.) او احاطه خوبی به تاریخ سینمای آمریکا داشت و فیلمهای آمریکایی مهم بسیاری دیده که نتیجهاش تربیت سطح بالای سلیقه سینمایی او بود، همین سلیقه ویژه او در مواجهه با فیلمهای مختلف بود که علی معلم را تبدیل به یک فرد خاص در سینمای ایران میکرد.
علی معلم که بعدتر وارد عرصه تهیهکنندگی هم شد، جشن سینمایی حافظ را هم با همین اساس بهراه انداخت. او همیشه بر خصوصی بودن جشن حافظ تاکید داشت و در آن سالهای اولیه اصلا ایده راه انداختنش از آنجا آمد که ببنیاد سینمایی فارابی و جشنواره فجر سلیقه سینمایی ایران را قبضه کرده بودند و به هیچ اثری جز آنچه مورد پند و نظرش خودشان بود بها نمیدادند.
بعدتر و با گذشت زمان بیشتر مشخص خواهد شد که جشن حافظ در درآوردن قدرت از چنگال یک اورگان واحد در سینمای ایران چه نقش بهسزایی داشته و خود علی معلم چه به عنوان یک فعال رسانهای مستقل و چه در جایگاه یک تهیهکننده خصوصی چه تاثیر بهسزایی در به رسمیت شناختن سینمای خصوصی و غیردولتی در ایران داشته است.
جشن سینمایی حافظ دوره به دوره بزرگتر و جدیتر شد. هم سینمای ایران و عواملش آن را جدی گرفتند و هم موقعیت خود علی معلم به عنوان بانی جشن حافط بر اعتبار آن افزود. علی معلم این مرد بااصالت و همزمان نوگرا که به تفکرات جدید و جوانترها بهای زیادی میداد (از بهرام بهرامیان تا امیر قادری) تا وارد گود شوند، (آنهم در زمانهای که همه از خطر از دست نرفتن جایگاه خود همه راههای ورود و عرضه تفکرات و محصولات جدید را میبندند) اما حواسش به ارزشهای قدیمی و جاافتاده هم بود.
احتمالا حتی اگر مخاطب او یا مجلهاش هم نبوده باشید، بهیاد دارید که در برنامه هفت با اجرای فریدون جیرانی و در جواب تیتر بیآبروی مجله ۲۴ در آن روزها که خطاب به کیمیایی، بعد از ساخت یکی از بهترین فیلمهای بعد از انقلابش یعنی «جرم» پرسیده بود: «آیا کیمیایی فیلمساز مهمی است؟» چطور واکنش نشان داد؛ درحالیکه در دوربین به منزله همه چشمهای تماشاگران و سردبیر وقت مجله ۲۴ یعنی معززینیا خیره شد (که دقیقا روی دیگر معلم بود و از همان ابتدا با سوبسید و تکیه بر روابط خانوادگی ویژه خود با شهید آوینی به نان و نوایی رسیده و سردبیر ۲۴ شده بود) با آن قاطعیت و صراحت کلامش گفت: «بله! معلومه که فیلمساز مهمی است.»
علی معلم مرد دوران پیچیدگیهای تاریخ معاصر ایران بود که میتوانست با این پیچیدگیها در عرصه اجتماعی و هنری سینما گلاویز شود و از پسشان بربیاید. بدون اینکه بخواهد به کسی باج بدهد یا دم کسی را ببیند یا برای بالا کشیدن خود، پا روی شانههای دیگری بگذارد. او مرد انصاف و عمل بود.
در همین جشن حافظ هرچند در دورههای مختلف، گاهی فیلمی یا کارگردانی را زیاد تحویل گرفت یا جوایز را تا حدی سلیقهای تقسیم کرد (مثلا «آل» فیلمی که خودش تهیهکنندهاش بود در یک دوره جوایز زیادی را گرفت.) اما هرگز جشن حافظ را ابزاری برای بالابردن موقعیت و جایگاه خود نکرد و هرکس جایزهای را از سر چاپلوسی و یا خوشامد و بهرهکشی به کسی نداد. حتی انتخابهای اشتباه هم به همان سلیقه تربیت شده سینمایی خاص خود معلم مربوط میشد نه باندبازی و اینها…
اما بعد از مرگ ناگهانی و تلخ علی معلم، که واقعا سینمای ایران را سوت و کورتر از قبل کرد، جشن حافظ سال به سال دارد ضعیفتر میشود و دمدستیتر.
هرچند نحوه برگزاری مراسم که مدیریتش در همه این سالها همواره توسط همسر علی معلم یعنی آذر معماریان انجام میشد و به نحو احسن هم به اجرا درمیآمد (همانطور که مدیریت اجرایی مجله دنیای تصویر در تمامی این سالها) کماکان مانند قبل آبرومندانه است اما کارکرد و استقلال جشن حافظ به میزان زیادی از دست رفته است.
مرگ نابهنگام علی معلم البته تاثیری بسیار فراتر از اینها دارد. حضور آدمی با قدرت و صراحت او برای سینمای بیدر و پیکر ایران لازم بود و به راحتی میتوان بررسی کرد و دید که چطور بعد از مرگ معلم، تعادل و توازن جایگاه سلبریتی در سینمای ایران از دست رفت و طی چندسال تبدیل به این شلم شولبای فعلی شد!
جشن حافظ هم وقتی مغز متفکرش را از دست داد، دیگر انگار چیزی از آن باقی نماند. به کاندیداهای این دوره نگاه کنید و به جوایزی که اهدا شد. انگار همه دوستان و آشنایان یا آدمهای مهم حال حاضر سینمای ایران را کاندید کردهاند که یک وقت ناراحت نشوند یا با جشن حافظ و مجله قهر نکنند؛ سیزده نامزد در بخش بهترین بازیگر مرد یا دوازده نامزد در بخش بهترین بازیگر زن برای هالیوودش هم زیاد است، برای سینمای ایران که به یک شوخی بیمزه میماند.
و بعد در بین کاندیداها مثلا پریناز ایزدیار برای تنها یک سکانس بسیار معمولی و گریه و زاری غیرخاصش کاندید شده یا ماهور الوند برای «هت تریک» که اصلا از نظر صلاحیت، یک کاندیداتوری باورنکردنی است.
جوایز هم درنهایت طوری تقسیم شد که انگار به رفقا و آشناهایشان آنرا یادگاری اهدا کردند. «بانوی عمارت» ضعیف که تنها تقلید ضعیفی از «شهرزاد» بود، جوایز بخش تلویزیونی را درو کرد و در میان همه کاندیداهای زن تلویزیونی در نهایت نازنین بیاتی معلوم نیست روی چه حسابی برای «گلشیفته» جایزه را از آن خود کرد.
خلاصه که آنچه بعد از علی معلم، از جشن حافظ رخت بر بسته، بینش سینمایی و هوشی همپای مناسبات اجتماعی روز است که پیش از این، جشن حافظ را هیجانانگیز میکرد. بزرگترین مشکل در انتقال وراثتی قدرت و تصمیمگیری بعد از علی معلم است.
همهچیز بعد از او به پسرش واگذار شده که حتی سرسوزنی از بینش و دانش سینمایی پدر را به ارث نبرده و بیشتر از اینکه، حالا بیهیچ تلاش و سختی و دانشی همهکاره میراث علی معلم شده است، ذوقزده است، همانطور که تحویل گرفتن بیش از حد «متری شیش و نیم» در جشن امسال نشان از همین ذوقزدگی تینایجری دارد.
پسر علی معلم خودش بهخوبی نشان داده که سینما برایش بیشتر از گرفتن سلفی با سلبریتیها و بازیگران در مهمترین جشنوارههای خارجی، جایگاهی ندارد و عدم انتشار حتی یک یادداشت درست و درمان سینمایی هم جایگاه او بهعنوان یک فعال رسانهای سینمایی بهوضوح نشان میدهد.
اگر علی معلم انقدر ناغافل و ناگهانی به کام مرگ درکشیده نمیشد، همانطور که در سینما با صراحتش همیشه نقش یک شورشی بااصل و اصالت را بازی میکرد در رابطه با میراث فرهنگی بعد از خودش و نظم قدیم انحصار وراثت هم میشورید و بقایای امپراطوری مستقلش در سینما و رسانه را بهدست یک آدم اینکاره که جایگاهی همسان خودش داشت میسپرد. او هرگز اجازه نمیداد که رابطه و آقازادگی (در اینجا سینمایی) چنین بیکفایتی و سقوط یک امپراطوری را نتیجه دهد. کاش خودش بود و جمعش میکرد…
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
نوشته درباره علی معلم و جشن حافظ ؛ جای خالی آن مرد اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.