نقد و بررسی فیلم Avengers: End Game
فیلم Avengers: End Game بیشتر پایان شخصیتها بود تا یک اثر قهرمانی تمام عیار با اکشنهای فوق العاده، با اینکه این فیلم هدف درستی را انتخاب کرد ولی باز هم یک شاهکار ابرقهرمانی نبود.
فیلمهای ابرقهرمانی به حدی هیجان انگیز و پرطرفدار هستند که گیشه را به راحتی تسخیر کنند، ولی برای اینکه تمام توجه را به خود جلب کنند باید یک شاهکار باشند شاهکاری که سینمادوستان برای قسمتهای بعدی آن دست و پا بشکنند و تمام سایتهای خبری برای پوشش خبری این فیلمها تمام وقت کار کنند.
نقد فیلم انتقام جویان در بررسی یک فیلم 3 ساعته با اکشنهای پر فراز ونشیب خلاصه نمیشود، بلکه باید با یک روند درست از ابتدا تا انتهای این مجموعه را بررسی کرد تا به یک جمع بندی درست از این فیلم رسید، زیرا در این فیلم تغییراتی زیادی در بازههای زمانی مشخص ایجاد میشود واین روند به شکل زیبایی برنامهریزی شده و دارای هدفهای مشخص است که در ادامه به آن میپردازیم.
مارول 22 اثر سینمایی را به وجود آورد و با برنامه درست آنها را به جلو هدایت کرد. حالا زمان محصول این درخت 12 ساله تنومند رسیده که بسیار بال و پر دارد ولی باید برای به ثمر نشستن این درخت تمام اجزا با یکدیگر هماهنگ باشند و یک مسیر را طی کنند تا این فیلم به یک شاهکار ختم شود، یعنی میوه این درخت که نامش را پایان بازی میگذاریم. این فیلم باید تمام شخصیتها را شامل شود و برای هر کدام یک پایان مشخص تعیین کند، که شاید این پایان رستگاری یا مرگ باشد. ولی این فیلم در کل به یک شاهکار تبدیل نشد و با پایانی کاملا معمولی و قابل انتظار بیشتر یک فینال یک طرفه را به نمایش گذاشت تا پایان یک مجموعه فوق العاده ابر قهرمانی که همه انتظار آن را میکشیدند.
صحبت در مورد یک اثر تمام عیار است نه یک فیلم قهرمانانه ساده که باز هم باید در آن شاهد پیروزی خیر بر شر باشیم. ژانر تخیلی را دوست دارم حالا با هر محتوایی، زیرا باعث میشود حد ومرزی برای سینما نبینم و همیشه یک بسته فیلم غیر قابل حدس و پر از چیزهای جدید برایم وجود داشته باشد که تجربه آن برای هر آدمی دور از ذهن است. مثلا اگر به فضای خارج از جو نروم ولی بازهم فیلمی مانند در میان ستارگان با جزئیات شگفت انگیز تجربه آن را به من میدهد، شاید سفر در زمان به صورت تئوری قابل انجام نباشد ولی باز هم انیمه Stein Gate مشکلات و چگونگی سفر در زمان را برای من به تصویر کشیده است. اگر عاشق قهرمانان هستید و ژانر علمی-تخیلی را دوست دارید و با هر بار استفاده از قدرت قهرمان محبوب خود مجذوب آثارش میشوید هرچند شاید نیروهای آنها تکراری شده باشد، ولی بازهم علاقه شما را درصدی کم نمیکند و همین دلیلی است که دوست داران این ژانر به محتوا زیاد توجهای نمیکنند و معمولا با روتین بودن داستان مشکلی ندارند.
اگه شما هم به طرز وحشتناکی دوست دارید در هر نبردی پیروزی قهرمان مورد علاقه خودتون رو ببینید تبریک میگم شما هم مثل من یک دیوانه آثار کامیک بوکی هستید که در مقطع خوبی از تاریخ زندگی میکنید، ما در برهه زمانی هستیم که بازار این قهرمانان بسیار داغ است و با شروع کار شبکه دیزنی پلاس داغتر هم خواهد شد. جالب تر اینکه تنوع در انتخاب قهرمانان برای ساخت آثار سینمایی نیز شکل جدید به خود گرفته است و دیگر شاهد گروه خاصی از آنها نیستیم.
فیلم سینمایی «انتقامجویان: پایان بازی» Avengers: End Game برای پایان دادن ساخته شده بود و سازندگان بهترین نام را برای آخرین فیلم این مجموعه جذاب انتخاب کردند. پایان یک مجموعه قهرمانی که با بازی مرگ و زندگی آمیخته شده است. فیلم پایان بازی به سراغ شخصیتها میرود و آنها با گذشته خود و مسیری که انتخاب کردهاند رو به رو میکند ولی اینبار سبک خود را تغییر میدهد و سعی دارد بعد از تراژدی قسمت قبلی و مرگ نیمی از مردم جهان این راه را ادامه دهد و تاثیرات آن را تا حد زیادی به نمایش بگذارد تا بیننده را برای یک پایان متفاوت ولی کامل از اوایل فیلم آماده کرده باشد. پایانی که شاید مشکل داشته باشد ولی از نظر محتوا کامل است و نمیتوان به آن ایراد چندانی گرفت.
سازندگان فیلم به جمع بندی فکر میکردند جمع بندی برای 21 فیلمی که پیرامون شخصیتهای مختلف این مجموعه تا به حال ساخته شده است و حالا باید در یک اپیزود 3 ساعته همه را به ثمره برساند و برای همه آنها یک پایان به نمایش بگذارد. پایانی که نه تنها باید با داستان فیلم هماهنگ شده باشد و سوالات در مورد هر شخصیت را پاسخ گو باشد بلکه باید سرانجام بعضی از این شخصیتها باشد و برای اتمام داستان یک شخصیت قهرمانی باید بعضی مسائل روشن شود تا خطایی رخ ندهد و همه با پایان این مجموعه مشکلی نداشته باشند. پایانی که شاید تلخ باشد ولی در هر صورت باید برای شروع فاز چهارم این کمپانی اتفاق میافتاد و نکته مهم این است که آینده فیلمهای ابر قهرمانی این کمپانی چگونه روایت میشود هر چند که حدس آن زیاد هم سخت نیست.
مجموعه Avengers آنقدری گسترده بود که سازندگان قسمت آخر فیلم را تا 5 ساعت هم میتوانستند بدون مشکل ادامه دهند ولی این فیلم به هدفی که خواست رسید و آن پیوستگی بود که بین شخصیتها ایجاد شده بود و این روند را مدیون فیلمنامه بود که با وجود تغییر مکرر خط داستانی بین شخصیتهای قهرمانی به هیچ وجه بیننده را خسته نمیکرد. انتقام جویان سناریوی خود را بیشتر به درام نزدیک کرد ولی تانوس را دوباره شخصیتی مخوفی به نمایش نگذاشت و باز هم با کم اهمیت کردن این کاراکتر به یکی از بهترین شخصیتهای منفی تاریخ سینما ظلم کرد و او را تا حد زیادی از داستان دور کرد و وقت خود را بیشتر به شخصیتهایی مانند راکت اختصاص داده بود که با شوخیها او و دیگر کاراکترها این جای خالی را پر کند ولی سوال اصلی اینجاست که بود و نبود شخصیت راکت اصلا در روند داستان تاثیری ایجاد میکند ومیتواند ما را به دیدن فیلم مصر تر کند جواب سوال واضح است نه ولی باز هم روی این شخصیت و مکالمههایش تمرکز بیشتری وجود دارد نسبت به شخصیت تانوس که شکست آن نسبتا غیر ممکن به نطر میرسد.
نگاهی کوتاه به شخصیت مرد آهنی
در میان بازیگران این مجموعه همیشه بازی رابرت داونی جونیور و کریس ایوانز بیشتر به چشمم میآید و تا حدودی باقی بازیگران را در رتبه بعدی قرار میدهم ولی در فیلم Avengers End Game با یک فاجعه و آن بازی کریس همسورث رو به رو شدم که نه تنها ناامیدم کرد بلکه استعداد این بازیگر استرالیایی در نقشهای متفاوت را نیز زیر سوال برد. تصورشم نمیکردم که این بازیگر از عهده این نقش برنیاید و با کمی خمیدگی و در عین حال کمی حالت مستی تا این حد بد کنار بیاید این بازی به حدی ضعیف بود که دوست داشتم شخصیت قهرمانی ثور را تا حد امکان نبینم شخصیتی که به استواری و چهره مصمم معروف بود ولی حالا با یک شکست کاملا خود را باخته است و باید به شکل جدیدی به نمایش در بیاید شخصیتی که همسورث به آن حتی نزدیک هم نشد و نشان داد اینجا بیشتر با یک مانکن طرف هستیم تا یک بازیگر تمام عیار هالیوودی .
شاید پایان فیلم با مرگ تونی استارک افسانهای بهترین حالتی بود که میشد برای این فیلم تصور کرد تا هم مانند یک اثر کاملا پایه در ژانر قهرمانی همه چیز به خوبی و خوشی به پایان نرسد وهم برای این شخصیت یک پایان خوب در نظر گرفته شده باشد. شخصیتی که با فیلم مستقل خود در سال 2008 به مسیر قهرمانی وارد شد. نه تنها تونی شخصیت خاکستری بود بلکه کار خود را با فروش اسلحه شروع کرد و بعد از گرگان گرفته شدن و حس بدبختیهای جنگ تصمیم گرفت که به یک قهرمان تبدیل شود و این روند را خیلی کند و خوب دنبال کرد تا حدی این روند با برنامه بود که اگر 10 مرد آهنی هم در انتهای فیلم ظاهر میشد به شخصه اصلا اعتراضی نمیکردم هرچند که وجود زنش به عنوان یک قهرمان تا حد زیادی روی مخ بود و اصلا این شخصیت برای من قابل تصور هم نبود و نکته خنده دارتر جنگیدن پا به پای همه بود که اصلا فیلم را به یک سیرک تبدیل کرد.
مرد آهنی در دنیای سینمایی مارول به سرعت مشهور شد و در 5 فیلم برنامه بلند مدت مارول حضور داشت به واسطه این 5 فیلم رابرت داونی جونیور برای ۳ سال پیاپی (۲۰۱۳، ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵) در صدر فهرست پردرآمدترین بازیگران جهان قرار گرفت هنرمندی که در مقطعی از زندگی به زندان افتاده بود و زندگی پر فراز و نشیبی را دنبال کرده بود وحالا بعد گذشت چند سال دیدن آثار سینمایی قهرمانی بدون چهره او کاملا آزار دهنده است.
به سراغ شخصیت تونی استارک در این فیلم میرویم اگر دقت کرده باشید در فیلم پایان بازی خیلی کم با نقاب تونی استارک رو به رو میشوید و بیشتر چهره واقعی او به نمایش در میآید و از ایتدای فیلم انگار دوره زندگی این فرد دوباره در حال مرور شدن است او بین دو راهی است که رفاه و آسایش در کنار خانواده را انتخاب کند یا برای برگرداندن نیمی از جمعیت جهان تلاش کند شاید این شخصیت کمی مغرور و خاکستری باشد ولی همیشه مسیر درست را انتخاب میکند موضوعی که همواره از آن دیدهایم. ملاقات تونی استارک با پدرش قطعا مسئلهای بود که برای تکمیل و پایان بندی این شخصیت لازم بود. تونی پدر خود را درست نمیشناخت و دوست داشت کمی با او صحبت کند. این سکانس از فیلم را به شخصه دوست داشتم و یک احساس عاطفی خاصی را به من القا کرد احساسی که یک پسر نسبت به پدرش دارد. این شخصیت به حدی دوست داشتنی بود که تبدیل شدن دختر تونی استارک به عنوان زن آهنی هم از سوی مارول شاید زیادی دور از ذهن نباشد.
شوخیهای انتقامجویان شکل عادی خود را حفظ کرده بود ولی محتوای خوبی را دنبال میکرد هرچند که به نظرم فیلم Avengerrs infinity war توی تم کمدی پنهان خود بهتر عمل کرده بود و شوخیهای فیزیکی و داستانی خوبی را در متن فیلم به کار برده بود که باید این شوخیهای دائمی در آثار جدید اکشن را به موفقیت آثاری همچون Dead pool ربط بدهیم که تم کمدی را در فیلمهای اکشن را جا انداخت و باعث شد که این آثار از خشکی غیر قابل تحمل جدا شوند و روند جدیدی را در دستور کار خود قرار دهند.
به سراغ کاپیتان آمریکا میرویم شخصیتی که با تمام فراز و نشیب ها با چهره کریس ایوانز در ذهنها خواهد ماند و یکی از بهترین شخصیتهای این فیلم به حساب میآید. شخصیتی که بیشتر از قهرمان آتشین چهار شگفت انگیز به چهره ایوانز نزدیک است و به خوبی یک پیرمرد با چهره جوان را به نمایش میگذارد که محافظت از کشورش و جهان را به همه چیز ترجیح میدهد. داستان پایان این شخصیت و اعلام بازنشستگی یکی از نکات مثبت این مجموعه بود. داشتن یک حسرت برای داشتن یک زندگی ساده و همیشه نگاه به گردنبندی که عکس فردی که دوست دارد را درون آن میبیند کاپیتان مارول را در ذهن ما همیشه به یک دو راهی ذهنی ختم میکند و یک حسرت کهنه را به نمایش میگذارد بین کاری که دوست داری انجام بدی و کاری که انجام آن درست است و این شخصیت کار درست را انتخاب کرده است. در مورد روند این شخصیت در فیلم Avengers End Game باید بگویم که چیز جدید را نمیشد به جز بلند کردن جکش افسانهای ثور که در چند سکانس از تقابل این دو فرد در قسمتهای قبلی به آن اشاره شده بود. قطعا مبارزه کاپیتان آمریکا با چکش ثور نکات مثبتی را داشته است و صحنههای اکشن خوبی را به وجود آورد ولی برق زدن با چکش ثور واقعا دیگه نمیتواند توجیح خاصی را به دنبال داشته باشد هر چند که در فیلمهای ابر قهرمانی معمولا هیجان به منطق ترجیح داده میشود.
نفر بعدی لیست شخصیتها ناتاشا با بازی اسکارلت جانسون است که مرگ دراماتیکی را رقم زد و درگیری بین او و کلینت براتون برای نجات جان دیگری یک تراژدی را به وجود آورد هر چند که کمی مصنوعی بود این تبادل احساسات، ولی باز هم ایده جذابی بود که در آخر با مرگ شخصیت ناتاشا همراه بود. اسکارلت جانسون مانند تمام شخصیتها در این قسمت فیلم بعد احساسی خاصی داشت و بیشتر با چهرهای نگران و همواره سرد داستان را دنبال میکرد. شاید این شخصیت قدرت خاصی نداشت و حتی مارول برای او یک فیلم مستقل هم نساخت ولی باز هم در سری انتقام جویان یکی از ارکان اصلی بود که فیلم را به جلو هل میداد و خلاء او همواره در درگیری ها حس میشد شاید هنوز هم قدرتهای فراطبیعی بیننده را کمی هیجان زده کند ولی مبارزات تن به تن و کاملا طبیعی را بینندگان فیلمهای سینمایی بیشتر ترجیح میدهند و الان در مقطعی هستیم که حتی فیلمهای علمی-تخیلی هم بیشتر به سمت واقعیت گرایش پیدا کردهاند.
موضوعی که از جذابیت و کمدی فیلم Avengers End Game کاسته بود آرام شدن شخصیت هالک بود که همه او را به دیوانه بازی و خرابکاری میشناختند و این یک ضعف بزرگ بود که در این قسمت حس میشد این کاراکتر تا حد زیادی جای پیشرفت داشت ولی در دوره زمانی بدی معرفی شد و نشد که از تمام پتانسیل آن استفاده شود شاید اگر این کاراکتر با یک فیلم مستقل دیگر و همراه با مقداری تم کمدی تلفیق میشد محبوبیت خود را دوباره به دست میآورد. ولی در مورد فیلم Avengers End Game تقصیر را نمیتوان به گردن سازندگان انداخت چون چند سال است که همه هالک را با عدم کنترل عصبانیت و از خود بی خود شدن میشناسند وحالا برای پایان دادن به کار این شخصیت باید این مشکل شود و این شخصیت بعد از چندین سال به آرامش برسد ولی آرامشی که مبارزات این قسمت از فیلم را تا حد زیادی ضعیف کرد.
دوست ندارم شورشو در بیارم ولی سازندگان این فیلم به شخصیتهای منفی داستان ظلم کردند جدا از سر دسته این شخصیت ها یعنی تانوس که تا حدی ابهت خود را داشت و با قلدری تمام در برابر شخصیتها ایستاده بود ولی ارتش تانوس و افراد پرقدرت که همراهش بودند اصلا حرفی برای گفتن نداشتند برای مثال یکی از افراد تانوس اشیاء را کنترل میکرد با این قدرت خارق العاده اصلا در درگیریها شرکت نداشت. کارکتری که به راحتی در گرفتن سنگها میتوانست کمک کند ولی اصلا لحظهای از فیلم برخلاف جنگ ابدیت به آنها پرداخته نشد و انگار اصلا در فیلم وجود خارجی نداشت.
همه برای دیدن یک جنگ خونین برای بقا آماده بودیم ولی اصلا سکانسهای این جنگ صلاحیت این همه تبلیغ را نداشت و چیز جدیدی را به نمایش نمیگذاشت تا برای دیدن یک مبازه تمام عیار بین چند قهرمان باز هم منتظر اثر بعدی این کمپانی بمانیم مبارزهای که همه انتظار آن را میکشیدند ولی این جنگ اصلا چیزی نبود که آن را شاهکار تلقی کرد و فقط یک صحنه حماسی با کاراکترهای مختلف مارول بود که برای پایان این داستان لازم بود نه یک لحظه بیادماندنی که در بین سکانسهای سینمایی تاریخ سینما جاودانه شود شاید اگر انقدر هم این جنگ مصنوعی نبود و کمی با خون آمیخته میشد و شخصیتهای بیشتری را حذف میکرد این فیلم به درجه بهتری میرسید و تعریف کردن از جزئیات مختلف آن با توجه به ایرادات برای یک منتقد راحت تر میشد.
در هر صورت باید قبول کنیم که کار این شخصیتها تمام شده است و وقتی این موضوع به طور واضح متوجه میشیم که به یکی از سکانسهای فیلم جنگ ابدیت یک فلش بک کوتاهی بزنیم زمانی که با یک بشکن نصف شخصیتهای فیلم حذف شدند، ولی این حذف شدن اهمیت چندانی برای بیننده ندارد و همه منتظر بودند ببینند که باقی برای جنگیدن با تانوس چه روالی را پیش میگیرند و پایان این جنگ چه میشود حالا بودن مرد عنکبوتی یا پلنگ سیاه چیزی را در این بین عوض نمیکند و فقط صحنه را شلوغ میکند و این یعنی از دست رفتن جذابیت بیشتر این شخصیتها که روزی برای فیلمهای آنها لحظه شماری میکردیم.
در این فیلم هم باز ایده همیشه جذاب سفر در زمان به کمک نویسندگان می آید ایدهای که بینندگان سینما را خسته نمیکند و برای یک خوره سینمای فانتزی همیشه حکم یک نعمت تمام نشدنی دارد که همواره با ایدههای جدید کامل تر میشود و بیننده را با تئوریهای جذاب خود همراه میکند. سفر در زمان در این فیلم نقطه عطفی بود که داستان را به چندین نقطه زمانی مختلفی هدایت کرد و توانست پیوستگی و خط داستانی هر شخصیت را به راحتی مشخص کند. این پیوستگی در مجموع بین دو قسمت انتهایی این مجموعه تقسیم شده است مثلا وقتی احتمالات دکتر استرنج را برای پیروزی به خاطر میآوریم قرار است که از بین 14,000,605 حالت ممکن فقط 1 حالت برای پیروزی وجود داشته باشد و این سوال باز در قسمت دوم از دکتر استرنج توسط مرد آهنی پرسیده میشود که پاسخ دکتر استرنج بسیار جالب است; اگر بگویم که چه اتفاقی میافتد جنگ را نمیبریم! یعنی دکتر استرنج اطلاع داشته که باید برای پیروزی در این جنگ ابتدا شکست بخورند وبرای همین سنگ زمان را به تانوس هدیه میدهد ولی نکته اینجاست که در حالت پیروزی شخصیت مرد آهنی هم باید بمیرد و این هوش فیلمنامه نویس را نشان میدهد که از یک پیشبینی ساده مسیر فیلم را جذاب تر میکند.
یک ایراد جدی به فیلم وارد است و آن شخصیت نبیولا است که زمانی که به گذشته میرود با گذشته خود درگیر میشود و به همین وسیله تانوس تمام جریان گذشته را متوجه میشود و میخواهد جلوی این اتفاق را بگیرد ولی سئوال اینجاست در بین این همه شخصیت چرا فقط نبیولا و بدون توجیح خاصی با گذشته خود درگیر میشود و حتی بعد از فشاری که به او وارد میشود نمیتواند به زمان خودش بازگردد. سئوال دیگر در مورد شخصیت گامورا مطرح میشود که وقتی یک قرار داد برای گرفتن سنگ ابدیت دائمی است چرا این شخصیت باز میگردد ولی شخصیتی مانند ناتاشا این توانایی را ندارد شاید بین بشکن زدن و بازگشت به گذشته تفاوتی بسیاری باشد و فقط جواب این پارادوکس ایجاد شده را باید از سازندگان این مجموعه پرسید.
در هر صورت فیلم Avengers پایانی کامل ولی با ایرادات فراوانی را داشت که با تخفیف این فیلم را تا حد زیادی در بین منتقدین خوب جلوه داد هر چند به شخصه معتقدم که این فیلم لیاقت این حجم فروش را نداشت و نباید رکورد آواتار جیمز کامرون با آن همه ایدههای نوآورانه و جلوههای ویژه را جا به جا می کرد ولی در کل زیبایی این فیلم در پایان بندی و به سرانجام رساندن هر شخصیت بود که با برنامه ریزی دقیق به انجام رسید.
خلاصه انتقام جویان آن فیلم فوق العاده ابر قهرمانی نبود که ما را میخکوب کند و تا سالهال در مورد آن صحبت کنیم کاری که آثاری همچون سهگانه بتمن نولان انجام داد و همه را به دیدن یک مجموعه فوق العاده جذاب دعوت کرد یا مجموعه ابتدایی مرد عنکبوتی که با هنرمایی توبی مگوایر همراه بود و این شخصیت را برای چندین سال در دل هواداران سینما جاودانه کرد.
به نظر شما Avengers: End Game تا چه حد موفق بود ؟؟؟؟؟
بیشتر بخوانید:
- نقد فصل دوم انیمه One Punch Man (مرد تک مشتی)
- نقد فصل سوم سریال Stranger Things
- نقد و بررسی فیلم ورود – [ جزء 10 فیلم برتر 2016 ]
- نقد فیلم Extremely Wicked Shockingly Evil and Vile: تد باندی قاتل خونسرد
- نقد و بررسی فیلم Alita Battle Angel
نوشته نقد و بررسی فیلم Avengers: End Game اولین بار در شهر زمان. پدیدار شد.