اخبار کسب و کار

بررسی فیلم شاه کش – کشتن سینما و تماشاگر با یک تیر

سوال اصلی در مواجهه با فیلم‌ی مانند «شاه کش» و فیلم‌های این‌چنینی سینمای ایران خصوصا درسال‌های اخیر، این است که این فیلم‌ها اساسا برای چه و با چه هدفی ساخته می‌شوند؟!
آیا قرار است مخاطب را سرگرم کنند؟ آیا ساخته می‌شوند تا حر‌ف‌های مهم فلسفی و انسان‌شناسانه بزنند یا زبان نقد اجتماعی و فرهنگی نسبت به وضع موجود به خود بگیرند؟ آیا فیلم‌ها صرفا ساخته می‌شوند تا پولی بادآورده خرج شود و اثری به لیست آثار کارنامه عوامل خود اضافه کند و بدون هیچ بار و تاثیرگذاری شبیه به یک دورهمی معمولی به پایان برسد و از خاطره بلند مدت تماشاگر هم محو شود؟

همچنین بخوانید:
نقد فیلم سرکوب – خانه سیاه است

اگر نظر نگارنده را می‌خواهید درباره اکثر آثار گیشه‌ای و حتی جریان اصلی سینمای ایران، در این روزها، جواب آخر درست است هرچند حق مطلب را پیرامون دورهمی شدن مناسبات ساخت فیلم در سینمای ایران ادا نمی‌کند.
فیلم‌ها باری به هر جهت ساخته می‌شوند، بدون اینکه منطق زیباشناسی و دراماتیک خاص خود را متناسب با موضوعشان پیدا کنند و بدون آن‌که در قبال ذائقه و هوش تماشاگر خود، اندکی ذوق و حساسیت نشان دهند.

از فضل پدر تو را چه حاصل؟

«شاه کش» بی‌اغراق یکی از بدترین فیلم‌های این سال‌هاست که حتی در تعریف موقعیت اولیه و اصلی خود و جا انداختن طرح سه‌خطی و شاکله داستانش، موفق عمل نمی‌کند، ضمن اینکه به‌خاطر بد ساخته شدن و بی‌ربط بودن اجزای مختلف روایی، بصری و فرمیک به‌همدیگر تماما به یک فیلم بی‌معنی و هذیان‌گو تبدیل شده است. بگذارید کمی به عقب برگردیم و صاحبان اصلی اثر یعنی تهیه کننده و کارگردان، که برای ساخت «شاه کش» دور هم جمع شده‌اند را بررسی کنیم و به سابقه هرکدام نگاهی بیاندازیم. این کار به‌خوبی نشان می‌دهد که چطور از این همکاری یک محصول بی‌معنی و بی‌ربط به‌دست آمده است؛ تهیه‌کننده فیلم عباس نادران پسر الیاس نادران، نماینده ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی است.
به سختی می‌توان او را یک تهیه‌کننده واقعی یعنی آشنا به مناسبات هنری و اقتصادی سینمای ایران دانست. فیلم‌های قبلی نادران که عموما مستند، مستندهایی تبلیغاتی که به‌خوبی موقعیت او در سینمای ایران را برملا می‌کند؛ یکسری مستند معمولی و منفعل بدون آنکه حرف تازه‌ای بزنند.

شاه کش

اولین اشتباه نادران در مقام تهیه‌کننده اینست که در فیلم ورودیه خود به سینمای بلند حرفه‌ای با کارگردانی کار کرده که تجربه بسیار محدودی دارد و انتخابش برای چنین پروژه به‌ظاهر بزرگی، پر ریسک تلقی می‌شود. هیچ نسبت منطقی در این همکاری شتابزده دیده نمی‌شود و ناهماهنگی‌ها در فیلم درست از همین ناهماهنگی در پشت دوربین سرچشمه می‌گیرد.
تجربه‌های پیشین وحید امیرخانی، کارگردان فیلم «شاه کش» هم به خودی خود چیزی در چنته برای ارائه ندارند. موفقیت فیلم قبلی یعنی «فی مدت المعلوم» نه به دلیل درخشش یا کار خاص و ویژه کارگردان که تنها به واسطه حضور چند عنصر بامزه در اثر بوده است و بس. آنچه در «فی مدت المعلوم» هم به وضوح دیده می‌شد، از هم گسستگی روایت و شلختگی و پراکندگی بیش از اندازه در فیلم است که در بخش‌های مختلف، عوامل سازنده سعی در به تعادل رساندن آن داشتند تا تماشاگر با اثری به‌هم پیوسته‌تر سر و کار داشته باشد.

مهناز افشار

اصلا فیلمنامه و سیر روایی کیلو چند؟

اما در «شاه کش» دیگر خبری از آن تلاش‌های بسیار برای سرراست کردن قصه نیست و همه‌چیز، معلق به حال خود رها شده است. به هرحال وصله پینه کردن فیلمی در ژانر کمدی بازاری، چندان در ذوق تماشاگر نمی‌زند چرا که نتظار بیشتری از فیلم ندارد اما در این‌جا عملا تماشاگر با یک هیچ توهین آمیز بزرگ روبه‌رواست و اصلا نمی‌داند که این داستان کیست و چطور است.
مردی وارد یک هتل ییلاقی در نزدیکی یک پیست اسکی می‌شود. اتمسفر هتل بسیار شیک و لاکچری است و آدم‌ها هم اکثرا اتوکشیده و موقر هستنند، جنازه‌ای در کوه پیدا شده و تماشاگر به مرور می‌فهمد که این جنازه متعلق به همسر مرد است و او برای تحویل گرفتن آن اینجاست. مردی ساکت و توخود که اتفاقا هادی حجازی‌فر خیلی بد نقشش را بازی می‌کند.
ناگهان در عملی که احتمالا فقط در جهان «آلیس در سرزمین عجایب» می‌تواند روی دهد، هیچ منطق دراماتیکی ندارد و بدون اینکه فیلمساز قايل به عقلانیت در سیر روایت خود باشد، مرد کسانی را که داخل هتل هستند، گروگان می‌گیرد. چرا؟ اصلا نه معلوم است و نه دلیل خاصی دارد. شبیه به هر عنصر ریز و درشت دیگر در فیلم این هم یک «بی‌معنی» دیگر است.

پیدا کنید پرتغال فروش را

شاه کش

تماشاگر «شاه کش» تمام مدت یک قصه بی‌معنی را نگاه می‌کند درحالیکه نه ارتباط وقایع به هم را می‌فهمد و نه سر از رابطه شخصیت‌ها با اتفاقات و با یکدیگر درمی‌آورد. او تنها میان آن‌ها سرگردان و حیران به دنبال سرنخ اصلی می‌گردد و البته پیدایش هم نمی‌کند.
وقتی رابطه‌ای میان شخصیت‌ها شکل نگیرد، داستانی هم وجود نخواهد داشت و در این صورت هرچقدر هم که پلان‌ها و تصاویر بصری ضبط شده زیبا و مرعوب‌کننده باشد و هرچقدر طراحی صحنه و لباس و موسیقی… درجه یک به‌نظر بیایند، هیچ کارکرد سینمایی و زیباشناسی پیدا نمی‌کند و به زبان راحت‌تر به هیچ دردی نمی‌خورد. خب تماشاگر اگر می‌خواست یکسری قاب زیبا و خوشگل ببیند به گالری عکس می‌رفت، سینما نمی‌آید!
بگذارید دوباره برگردیم به سوالی که در ابتدا مطرح کردیم. وقتی فیلمسازان جوان ایرانی توجه‌ای به حداقل‌های فیلمسازی ندارند و وقتی ابتدایی ترین قواعد داستانگویی را رعایت نمی‌کنند، خب چه اصراری به فیلم ساختن هست اصلا؟ این فیلم ها ساخته می‌شوند که کم‌تجربگی سینمایی خالقینش را به‌رخ بقیه بکشند یا به منافع اقتصادی و سیاسی ویژه و خاصی فرای سینما دست پیدا کنند، که سهم هرکسی نیست؟

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

نوشته بررسی فیلم شاه کش – کشتن سینما و تماشاگر با یک تیر اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا