بررسی فیلم متری شیش و نیم – از تبار پایینشهر و بنبستهای باریک
خطر لو رفتن داستان
«ابد و یک روز» را فراموش کنید. سعید روستایی با «متری شیش و نیم» ۶٫۵ Per Meter وجههی دیگری از خود را نشان داده است که غیرقابل پیشبینی مینمود. فیلمسازی که فیلم قبلی و اولش یک ملودرام تمام عیار ایرانی با مقادیر زیادی آه و ناله و ضجه بود، فیلمسازی که در فیلم اول از احساسات تماشاگر سواستفاده میکرد و منطقش را میکشت تا با فیلم همراه شود حالا فیلمی ساخته که به دور از این فریبکاریها هدفش خود سینما بوده و بس. نه به خوشامد تماشاگر فکر کرده نه اینکه چطور احساس ترحم او را برانگیزد و نه اینکه بخواهد میخ ناامیدی از جامعه ایران و زوال و بدبختی را در ذهن تماشاگر بکوبد.
همچنین بخوانید:
بررسی فیلم «متری شیش و نیم»: موفقیت اتفاقی نیست
بررسی فیلم «متری شش و نیم»: صنعتِ مواد مخدر
درحالیکه «ابد و یک روز» فیلمی جریان ساز بود در “ستایش فقر و بدبختی” و یکی از نقاط عطف “گدا گرافی” در سینمای ایران، روستایی در «متری شیش و نیم» سعی کرده قبل از هرچیز یک درام ماجراجویانه و سینمایی خلق کند که در ساختارش بسیار مرهون از تاریخ سینما است. ضمن اینکه ایدههای پیشروانه خودش را هم دارد. درحالیکه «ابد و یک روز» موج پرداختن به قشر فقیر و بیبضاعتی را در سینمای ایران جانی دوباره بخشید و پشتبندش کلی فیلم “گداگرافیک” تولید شد که همه به نوعی متاثر از کارکرد اجتماعی و فرامتنی فیلم روستایی بودند، او خودش پیش از هرکس دیگری از آن شکل فیلمسازی فاصله گرفته هرچند که دغدغهها همان دغدغههای سابق و احتمالا همیشگی او هستند.
پسری که خود از پایین شهر بلند و در خیابانهای ته تهران بزرگ شده حالا بهجای آنکه بخواهد با نگاهی ترحم برانگیز داستانهای طبقهاش را تعریف کند، سرش را بالا گرفته و یک قهرمان و ضد قهرمان درست و درمان و همدلیبرانگیز خلق کرده است، ضد قهرمانی که حتی در آخرین لحظات زندگیاش و پای چوبه اعدام هم سرش را بالا گرفته، بدون اینکه به دنبال آن باشد که دل کسی برایش بسوزد و مفتخر به مسیر هیجانانگیزی که طی کرده تا به نقطه موعود رسیده است.
بعد از تماشای دو فیلم از روستایی حالا میتوان کمی قاطعانهتر اذعان کرد که روستایی از چیزی فیلم میسازد که بهخوبی آنرا میشناسد و این خصلتی واقعگرایانه به فیلمهای او میبخشد ضمن اینکه قهرمانانی سمپاتیک را خلق میکند. بعد از تجربه «ابد و یک روز» که عموما در لوکیشنهایی داخلی میگذشت و تعداد معدودی کاراکتر داشت، «متری شیش و نیم» اما یک بیگ پروداکشن اساسی است پر از لوکیشنهای متعدد و با سیاهی لشکرهای پرتعداد و البته واقعی!
جسارت روستایی برای رفتن سراغ چنین پروژه سنگینی ستودنی است، ضمن اینکه به یک آزمون کیفی برای خود فیلمساز میماند که نه تنها از آن سربلند بیرون آمده که حتی توانسته روی دست کیفیت کارگردانی معمول سینمای ایران هم بلند شود. در نیمه ابتدایی فیلم با یک درام پلیسی و تعلیق و گریزهای آتشینی مواجهیم که نفس را در سینه حبس میکند و به تماشاگر اجازه نمیدهد حتی برای یک لحظه هم از پرده سینما چشم بردارد. کمتر فیلم پلیسی را در سینمای ایران سراغ دارم که به چنین کیفیتی از هیجان و تعقیب و گریز دست یافته باشد و این نتیجه شم فیلمسازی و هوش کارگردانی روستایی است که بهخوبی میداند با چه طراحی و میزانسنهایی میتواند تعلیق را در خود روایت و ساختار فیلم بسازد بدون اینکه دست به دامن جنگولک بازی یا استفاده از موسیقی تعلیقآمیز شود. (کاری که مثلا «سرخ پوست» میکند.) نیمه اول «متری شیش و نیم» کارگردانی درجه یکی دارد که در عین اینکه بسیار بیانگرانه است اما خودنمایانه نیست و اضافهکاری بیخودی ندارد.
درست از کار درآمدن پلانهایی با تعداد زیادی هنرور در فضاهای باز بسته و هدایت درست صحنهها بدون اینکه از تمرکز خارج شود یا تصنعی از آب دربیاید مهمترین نکته درباره «متری شیش و نیم» است. این را هم اضافه کنید که این سیاهی لشکرهای چند صدنفری بازیگر نیستند، معتادان واقعی هستند. حتی فکر کردن به فیلم ساختن با چندصد معتاد خمار و بیحوصله هم سخت است چه برسد به این اجرای تمیزی که سعید روستایی به دست داده است. «متری شیش و نیم» بیش از هرچیز به خاطر کیفیت کارگردانی سعید روستایی است که مهم و خاص مینماید.
اما پیشرفت اصلی روستایی نسبت به فیلم اول در بینش جامعه شناختی او و نحوه برانگیختن تماشاگر است، در برخوردش با سوژهها و کاراکترهایش است. همانطور که در ابتدای یادداشت اشاره کردم اینجا دیگر خبری از آن سعی مسموم برای برانگیختن ترحم تماشاگر به کاراکترها وجود ندارد.
روستایی در نیمه اول فیلم که نمایش هوش فیلمسازی اوست تا میتوانسته از اصول و اسلوب ملودرامهای اغراقآمیز و اشک درار ایرانی فاصله گرفته و فضایی خشن و جانکاه را در پس لنز دوربین ساخته است که ترحم و دلسوزی و نگاههای سادهانگارانه به طبقه کارگر و بیبضاعت در آن جایی ندارد.
این قضیه در نیمه دوم «متری شیش و نیم» کمی تقلیل مییابد. ورود به فضاهای زندان و بازداشتگاه با خرده پیرنگهایی مثل اختلاف نظر صمد و همکارش یا پدر و پسری که دستگیر شدهاند باعث میشود فیلم کمی به سمت ملودرامها خیز بگیرد و باز بزند به در و دیوار “گدا گرافی” هرچند که حجمش در قیاس با «ابد و یک روز» هیچ محسوب میشود، اما درون چنین فیلم باکیفیتی حتی بیشتر هم توی ذوق میزند. صحنه ملاقات خانواده با ناصر برای آخرین بار و پشت بندش سکانس مجازات هم جز همین ملودرامبازیهای بیخود و بیجهت فیلم هستند که تنها نیمه دوم فیلم را از ریتم انداخته و بیش از حد طولانیاش کردهاند.
سکانس پایانی فیلم هم بیش از اندازه محافظهکارانه است. با این وجود یک ایده جالب توجه دارد: در گذار از نیمه اول به نیمه دوم، قهرمان فیلم سوییچ میشود. تماشاگر که از ابتدا در کنار پلیس و قانون بوده و با آنها همراه شده ناگهان خود را در کنار خلافکار اصلی و سمپات او مییابد. حالا که در لابهلای جلسات بازجویی و دادگاه و برخوردهای او در بازداشتگاه او را شناخته دیگر حس بد سابق را به او ندارد و پای درد و دلش مینشیند. «متری شیش و نیم» برخلاف رسم کهن سینمای ایران از قانون به مجرم میرسد و قهرمان از چارچوب قانونیش صورتی مجرمانه و ضد قانون بهخود میگیرد. این ایده البته در فیلمنامه روایت بسیار هوشمندانهتر است تا آنچه که در اجرای نهایی با آن مواجهیم. اجرایش کمی خامدستانه بهنطر میرسد و همین باعث میشود تا تماشاگر از لحظه ورود ضد قهرمان یعنی ناصر از فیلم فاصله بگیرد.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
نوشته بررسی فیلم متری شیش و نیم – از تبار پایینشهر و بنبستهای باریک اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.