صدای آهسته – مردی که نبود
افشین هاشمی چند سالی است که در سینما و تلویزیون ایران بسیار فعال بوده است. حضور مستمرش در تئاتر بازیگری در چند فیلم در پایان، به کارگردانی منجر شد. اولین فیلم هاشمی، «خسته نباشید»، یک اثر مستقل و متفاوت بود. «گذر موقت» تجربه دیگر هاشمی درزمینهٔ کارگردانی بود. یک کمدی متفاوت که بیشتر از آنکه روی خنده گرفتن از بیننده تمرکز کند، در بسط قصه و کاراکترها تمرکز میکند. «خاله قورباغه» هم که اساساً در سینمای کودک جای میگیرد.
همچنین بخوانید:
بررسی فیلم صدای آهسته – سیاه مشق های یک فیلمساز
اما قبل از «گذر موقت» و بعد از اولین تجربه فیلمسازی، هاشمی به سراغ یک اثر کاملاً متفاوت در روایت و فرم رفت.
«صدای آهسته» بااینکه بهتازگی در جریان هنر و تجربه به اکران درآمده است، دومین فیلم هاشمی است و در سال نودوسه ساختهشده است. هاشمی بااینکه در «خسته نباشید» هم تا حد زیادی به تجربهگرایی روی میآورد، اما در «صدای آهسته» یکسره وارد این وادی میشود.
قصهگویی در سکوت
«صدای آهسته» از اولین پلانش به شیوهای عجیب و نامتداول به قصهگویی میپردازد. هیچ بازیگری در کادر او نیست، راوی با صدای رویا تیموریان، روایت را در قالب نثری شعرگونه آغاز میکند. بیننده از پلانهایی که هاشمی میگیرد متوجه اتفاقاتی که در خانه پیش رویش در حال رخ دادن است میشود. کسی در حال اسبابکشی است و دوستش یا فردی بسیار نزدیک به او سعی دارد با او ارتباط برقرار کند.
بعدازاین سکانس، بیننده بهجای کاراکتر اصلی قرار میگیرد. همراه او در تاکسی مینشیند و به پرحرفیهای راننده تاکسی گوش میدهد. ماشین در خیابانهای برفی نیویورک پیش میرود و راننده تاکسی (اشکان خطیبی)، از هر دری حرف میزند. از وطنش میگوید، از سرما میگوید و دراینبین از مسافرش، که انگار مخاطب است میپرسد او زن است یا مرد. همین اشاره کوچک بیننده را در مسیر روایت و چرایی اتفاقات «صدای آهسته» قرار میدهد. در این میان، پرحرفیهای راننده، سکوت سنگین مسافر را که شخصیت اول قصه هم هست را برجستهتر میکند.
این سکوت ادامه پیدا میکند. بیننده غالباً ماجراها را از دید شخصیت اول میبیند تا تجربه دست اولی از زندگی مردی که میخواهد زن باشد، به دست بیاورد. او ساعتها و روزها در مقابل مانیتور دوربین مداربسته مینشیند و آمدن و رفتن آدمها به زندگیاش را در سکوت تماشا میکند. در این سکانسها، و آنگونه که در تمام فیلم ادامه پیدا میکند، صدا عنصری مکمل است. عنصری که تصاویر را برای بیننده معنا میبخشد. راوی بهعلاوه صدای محیط، مهمترین عواملی هستند که در فیلم کنش ایجاد میکنند.
واردکردن مخاطب به دنیای شخصیت اصلی
عمده کنش «صدای آهسته» توسط دوست این مرد ایجاد میشود. او بارها و بارها به این منزل جدید میآید و با دوربین مداربسته سخن میگوید.بیننده هم بهجای شخصیت اول، مخاطب او قرار میگیرد. دوربین با نمایی نزدیک از صورت بازیگران، مخاطب را درست به میان اتفاقات جاری میبرد و او را در حس و حال کاراکترها شریک میکند. در این سکانسها، تنها نشانهای که از حضور بازیگر اصلی داریم، صدای نفس کشیدن او، دست کشیدن همراه با دلتنگیاش بر تصویر دوستش روی مانیتور و بازتاب نامشخص چهره اوست.
هاشمی از این طریق بر عدم ثبات هویتی شخصیت اصلی تأکید میکند. او در چند سکانس، زاویه دید را عوض میکند، دوربین راکمی عقب میکشد و شخصیت اصلی را وارد قاب میکند. اما این سکانسها هم تصویر مشخصی از او به بیننده نمیدهد.هاشمی، بازیگری را که بیننده هنوز نمیداند مرد است یا زن را بهگونهای به او نشان میدهد که بحران هویتیاش را پررنگ میکند. شخصیت اصلی در مقابل تصاویر زنان زیبای هالیوودی ژست میگیرد و تمرکز قاب روی زنانگی این بازیگران است. درعینحال، بازیگر اصلی در پسزمینه قاب در حال تلاش است تا به این زنانگی دست یابد.
از طرف دیگر، این تغییر زاویه دید، برای بیننده فاصلهای ایجاد میکند. اساساً استفاده از راوی، سکوتهای طولانی و نماهای نزدیک از چهره بازیگران، همه به این نیت کارگردانی شدهاند. بیننده که درست در مرکز زندگی شخصیت اصلی قرار دارد، گاهوبیگاه با تلنگرهای اینچنینی از چرخه حوادث خارج میشود و با نگاهی قضاوت گر به نظاره مینشیند.
قصهپردازی با تصویرسازی
در پایان فیلم هم این تغییر زاویه دید راداریم. ما با چشمان شخصیت اصلی از خانه او خارج میشویم و برای اولین بار، او را در شمایل یک زن میبینیم. از اینجای روایت، دیگر دوربین بهمثابه یک اثر سینمایی معمول، کاراکتر اصلی را تعقیب میکند. او از خیابان رد میشود، برای خرید میرود وزندگی عادی یک زن را تجربه میکند. «صدای آهسته» از این طریق، نشان میدهد که او به تصمیم قاطع رسیده است و انتخابش را کرده است.
این سکانس پایانی، تکمیلکننده سکانس قبلی است. وقتی پستچی نامههای شخصیت اصلی را بلندبلند میخواند، بیننده به ابتدای فیلم و جملاتی که راوی با آن روایت را آغاز کرده بود بازمیگردد. ما شخصیت اصلی را در حالی دیدهایم که تلاش میکرد حرف بزند، فریاد بزند و صدایی از گلویش خارج کند. وقتی او نامههایی را که قبلاً در دست پستچی دیدهایم را در صندوق پست میاندازد، بیننده تازه متوجه میشود که در تمام فیلم صدای شخصیت اصلی را میشنیده است. صدایی که ورای ظاهر مردانه او گمشده بود.
«صدای آهسته» تجربهای است که با تصویرسازی قصه میگوید. تصاویر قویترین عنصر دراماتیک «صدای آهسته» هستند. هر قاب و پلان، قسمتی از زندگی شخصیتی که تا انتها او را نمیبینیم را به تصویر میکشد. وقتی در پایان فیلم، این زن، آیینه جیبیاش را درمیآورد و خودش را در آن نگاه میکند، سیاهی که روی آیینه مثل سبیل روی صورتش مینشیند و لبخند رضایتش بعد از پاک کردن لکه و دیدن صورت زنانهاش در آن، بهترین مثال برای قصهگویی «صدای آهسته» با تصاویر است.
تجربهای میان تئاتر و سینما
«صدای آهسته» بر اساس یک نمایشنامه نوشتهشده است. هاشمی بهعنوان بازیگری که سابقه درخشانی در تئاتر دارد، در تمام فیلم سعی میکند اثری بیافریند که رابطهای میان تئاتر و سینما برقرار کند. نوع بازی بازیگران که همگی از بازیگران تئاتر نیویورک هستند، تأکید هاشمی برگرفتن نماهای نزدیک از صورت بازیگران، برای بیننده این تلقی را ایجاد میکند که در تئاتر نشسته است و مونولوگ بازیگران خطاب به اوست.
درنهایت، «صدای آهسته»، تجربهای جسورانه و جدید محسوب میشود. هاشمی ابایی ندارد تا تئاتر و نمایش را چاشنی فیلمش کند، اتفاقاً بر آن تأکید هم میکند. به اثری که از آن اقتباس کرده، وفادار میماند و شالوده آن را به تصویر درمیآورد. درعینحال، اسیر یک تئاتر فیلم شده نمیشود و قدم به دنیای سینمای محض میگذارد. دنیایی که تصاویر میتوانند طولانیترین و جذابترین قصهها را روایت کنند.
بااینحال،ریتم کند و بی افتوخیز فیلم، شیوه خاص هاشمی برای ورود به قصه و استفاده از زبان انگلیسی میتواند برای بیننده حوصله سر بر باشد یا ارتباط او با اثر را قطع کند. هاشمی در طی روایت، گاهی اسیر سانتیمانتالیسم میشود و قصهاش را با پیچیدگی غیرضروری به بیننده عرضه میکند. سکانسی هم که در اوایل فیلم با دوربین روی دست و گوشی موبایل فیلمبرداری میشود و مستأجر جدیدی که تصمیم میگیرد از اتفاقات فیلم بگیرد، هیچ سنخیت و تناسبی با بقیه فیلم ندارد.
«صدای آهسته»، مشخصاً فیلم مخاطب خاص است، اما همان مخاطب خاص هم نیاز به جزئیات بیشتری دارد تا در این روایت غرق شود و در پایان بااحساس رضایت کامل سینما را ترک کند. باوجود همه اینها، تجربهگرایی هاشمی در «صدای آهسته» آنقدر جذاب و جدید هست که مخاطب را به تماشایش وسوسه کند.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
نوشته صدای آهسته – مردی که نبود اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.