نقد فیلم سیزده – نحس نفرت انگیز
خطر لو رفتن داستان
هومن سیدی از همان کارهای اولش، سنگ بنای سینمایی متفاوت را گذاشت. جهانبینی او همیشه در آثارش منعکس است. سعی نمیکند که پیرو جریان اصلی باشد و اتفاقاً جریان سازی هم میکند. سیدی را باید فیلمسازی فرمگرا نامید، اما او جز معدود فیلمسازانی است که از فرم به شکلی دراماتیک استفاده میکند. سیدی میتواند فرم و ساختار را در خدمت روایت درآورد و با تصویرسازی قصهگویی کند.
سیدی بهراحتی میتواند با مخاطبش ارتباط برقرار کند و همیشه دست روی سوژههای جذاب میگذارد. سوژههایی که شاید در نگاه اول، چندان موردتوجه نباشند. اما سیدی با زاویه نگاه منحصربهفرد و رویکرد جامعهشناختیاش، از دل همین موضوعهای نهچندان جذاب، درامهای نفسگیر درمیآورد. «سیزده» ۱۳ هم کاملاً و یکسره در جهان داستانی و دنیای سینمایی سیدی جای میگیرد.
قصه بلوغ
«سیزده» دومین فیلم بلند هومن سیدی پس از «آفریقا» است. «سیزده» برای فیلمسازی چون هومن سیدی که اساساً اهل ریسک است، هم اثری جسورانه محسوب میشود. این فیلم را در جریان ملاحظه گر و محتاط سینمای ایران بگذارید، مشخص میشود که طرح موضوعات فیلم تا چه حد شجاعت میطلبد.
«سیزده» روایت پسری به نام بمانی است. بمانی سیزدهساله است. نه دوازدهساله است که کودک محسوب شود و نه چهاردهساله است که نوجوان باشد. او درست در آغاز دوران تینایجری است. زمانی که قرار است از دنیای کودکی به دنیای نوجوانی وارد شود. دقیقاً زمانی که قرار است شخصیتش شکل بگیرد و به هویت مستقلی برای خودش دست یابد. در همین روزها هم هست که پدر و مادر او باهم اختلاف دارند. دائماً به دعوا مشغول هستند و توجهی به او ندارند. قهر مادر، مشغله پدر و ترس بمانی از قلدر مدرسه، او را به جوانانی بزرگتر از خودش نزدیک میکند. گروهی که بمانی چیز زیادی از آنها نمیداند، اما آنها هم نمیخواهند چیزی در مورد او بدانند.
فرم در خدمت روایت
«سیزده» با سکانسی عجیب شروع میشود. بمانی در وان پر از آب خوابیده است. سرش را به زیرآب میبرد و ناگهان در اقیانوسی بیانتها شناور میشود. سیدی با این سکانس، دنیای ناشناختهای که بمانی در معرض ورود به آن قرار دارد را نشان میدهد. در ادامه بمانی از حمام خارج میشود و به سمت اتاقش میرود. در همین حین، پدر و مادرش مشغول دعوا هستند. سیدی صدا را از این سکانس حذف کرده است تا به بمانی و تنهایی او در این میان اشاره کند. همچنین گذر بمانی از میان این دعوا بدون توجه به اتفاقات دور و برش، نشان میدهد که این دعواها در پسزمینه زندگی او جاری است. انگار او به این فضا عادت کرده است.
درعینحال، در بیشتر سکانسها، بمانی ساکت است. او دیالوگ چندانی ندارد، اما با چشمان کنجکاوش همهچیز را میبیند، حتی اگر بیننده او را نبیند. این هم تکنیک دیگری است که سیدی در طول فیلم و برای ترسیم دنیای بمانی به کار میگیرد. وقتی پدر و مادرش با او حرف میزنند، بمانی پشتش به دوربین است. سیدی از این طریق نشان میدهد که او برای پدر و مادرش، و شاید همه بزرگترها چقدر موجود ناشناختهای است. هیچکس در دنیای بمانی، سعی نمیکند او را بشناسد. بمانی در دنیایی از بیتفاوتی زندگی میکند، دنیایی از بیتفاوتی و سکوت.
بازیهای تصویری سیدی در تمام فیلم «سیزده» گسترش مییابد. وقتی در ابتدای فیلم بمانی به مدرسه میرود با قلدری روبرو میشود که او را اذیت میکند، نگاه دو پسربچه در هم قفل میشود. سکانس بعدی، پسر قلدر در دفتر مدیر نشسته و با لبخندی زیرکانه بمانی را نگاه میکند. درحالیکه ناظم مدرسه موهایش را از ته میتراشد. در پایان فیلم هم، بمانی بعد از پشت سر گذاشتن همه اتفاقاتی که برایش پیشآمده موهایش را میتراشد. این بار، او مستقیم به بیننده نگاه میکند. انگار که او را به چالش میکشد و به دنبال بمانی بعدی است.
نمایش خشم و تنهایی یک نوجوان
اما آنچه «سیزده» قصد دارد بگوید ورای این تصویرسازیهاست. سیدی در فیلمش، نوجوانی را به تصویر میکشد که عاجزانه به دنبال محبت و پذیرش است. بمانی از هم سن و سالانش متفاوت نیست. شرایطش است که او را به سمتی متفاوت میبرد. وقتی پدری که سعی میکند تمام فیلم با منطق همه مشکلات را حل کند، کنترلش را از دست میدهد و در اتاق بمانی را با مشت سوراخ میکند، بیننده خشم را میبیند.
خشمی که زیرپوست کاراکترهای بزرگسال جاری است. خشمی که در بمانی جاری است و او را وادار میکند برای محافظت از خودش یک چاقوی بزرگ آشپزخانه را به مدرسه ببرد.
سوی دیگر این ماجرا، تنهایی بمانی است. تنهایی که با دوستان مدرسه و خانواده پر نمیشود. با صدای بلند موسیقی و «کریمر علیه کریمر» دیدن پر میشود. غیبت مادر و اصرار او برای گروکشی عاطفی از بمانی، او را با خلأ بزرگی مواجه میکند. بمانی شبها از پنجره اتاقش زن همسایه را دید میزند و در اولین برخورد جذب سامی میشود. زنی که نه شبیه مادرهاست نه معشوقهها. اما میتواند برای سامی هردو باشد. از سامی حمایت میکند و برایش اوقات خوشی ایجاد میکند. سامی با همه شکستهای خودش، فضایی به بمانی میدهد تا خشم و تنهاییاش را تخلیه کند. میخواهد از سوپرمارکت چیپس بدزدد یا روی ماشینهای شهرک خط بکشد. بمانی در کنار سامی و دوستانش دیگر غیرعادی نیست. بمانی در کنار افرادی است که مثل خود او سرشار از خشم و تنهایی هستند.
وابستگی بمانی به سامی، در غیاب پدر و مادرش بیشتر میشود. آنقدر که با آرش، پسری که انگار سامی را دوست دارد، وارد رقابت شود. چیزی شبیه یک عقده ادیپ شکل میگیرد، اما مریضتر و بدخیمتر. وقتی هم که این عقده سرباز میکند، مثل یک بمب منفجر میشود و همه را میسوزاند و خاکستر میکند. وقتی بمانی توسط سامی رانده میشود، با جنونی مالیخولیایی به سراغ فرهاد سیاه میرود و سامی را تحویل او میدهد.
همه زندگی بمانی، تقلایی است برای دیده شدن، جدی گرفته شدن، دوست داشته شدن. حتی وقتی پیش فرهاد میرود هم به عواقب کارش فکر نمیکند، چراکه او اساساً در سنی نیست که به آینده فکر کند. او فقط میخواهد سامی را اذیت کند و تخلیه شود.
روایتی جسورانه و گویا
سیدی در «سیزده» نشان میدهد که دنیای نوجوانی چه دنیای آشفتهای است. همه میگویند سنین نوجوانی حساس است، اما هیچکس جرئت ندارد از واقعیت چالشهای این سنین سخن بگوید. جامعه ایرانی با ملاحظات فرهنگیاش، همیشه آنچه باید به نوجوانان بگوید را زیر فرش مخفی کرده است. حالا در «سیزده» نمایش تمامعیاری از همه بحرانهای این سن میبینیم. بحرانی که زشت و منحوس است و میتواند زندگی یک نوجوان، آینده و شخصیتش را تغییر دهد، به میل خود فرم دهد و رهایش کند.
هومن سیدی که خودش هم بازیگر خوبی است، در «سیزده» نشان میدهد که میتواند بهترین بازی را از بازیگرانش بگیرد. او بازیگرانش را تا جایی که میتوانند به جلو هل میدهد. از امیر جدیدی و نوید محمدزاده بگیرید که آن روزها چهرهای شناختهشده در سینما نبودند تا نوجوان فیلم.
یسنا میر طهماسب، برگ برنده «سیزده» است. نوجوانی که آنقدر خوب بازی میکند که باورتان میشود زندگیاش را برایتان بازی میکنید. وقتی فرهاد را به مخفیگاه سامی میآورد و لبخندی جنونآمیز بر لب دارد، وقتی در راهروها میدود و در همسایهها را با لگد میزند، همه خشمی که کاراکتر بمانی را ساخته است، به نمایش میگذارد. وقتی هم که با نگاهی خالی از هر احساسی در مقابل پدر و مادرش مینشیند، بیننده به پسرکی نگاه میکند که زندگی را پشت سر گذاشته است.
سیدی در «سیزده» نشان میدهد که فیلمساز توانایی است. تصویر را میشناسد و میداند چگونه فرم را در خدمت روایتش درآورد. در بازی گرفتن از بازیگرانش استاد است. مهمتر از همه آنقدر جسور است که آنچه دیگران جرئت نمایشش را ندارند با جزئیاتی دردناک به تصویر بکشد.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
نوشته نقد فیلم سیزده – نحس نفرت انگیز اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.