اخبار کسب و کار

کتاب آشپزی- کیا و کیو برعلیه بیگانگان

جریان هنر و تجربه، فضایی است برای نمایش فیلم‌هایی که در جریان اصلی جایی ندارند. موقعیتی که جوانان و فیلم‌سازان تجربه‌گرا، بتوانند آثارشان را عرضه کنند و در رقابت با فیلم‌های گیشه‌ای و پر از سوپراستار به حاشیه رانده نشوند. اما همین تأکید بر تجربه‌گرایی هم خود بلایی شده است برای جریان هنر و تجربه.
حقیقت این است که هرساله فیلم‌های ارزشمند و جذابی در این جریان به اکران درمی‌آیند. فیلم‌هایی که از تجربه به برداشتی هنری و مستقل می‌رسند. فیلم‌سازانی به جریان هنر و تجربه چشم دارند که می‌توانند در آینده، داعیه‌دار سینمای ایران باشند. همین امسال، نماینده سینمای ایران برای شرکت در مراسم اسکار، از میان فیلم‌های هنر و تجربه انتخاب شد. انتخابی که خیلی از سینما دوستان را برای اولین بار با روند پویای فیلم‌سازی هنر و تجربه آشنا کرد.

همچنین بخوانید:
صدای آهسته – مردی که نبود

در این میان اما، کم نیستند فیلم‌هایی که صرفاً تجربی هستند. تجربه‌هایی که در سطح اول سینمایی بودن گیرکرده‌اند، یا بهتر است بگوییم ادای سینما را درمی‌آورند. فیلم‌هایی که با ریتم کند، سکوت‌های طولانی و بی‌معنا و دوربین روی دست، حوصله بیننده را سر می‌برند، از قصه‌گویی یکسره غافل می‌شوند و فقط اداواطوار فیلم‌های روشنفکری را به خورد مخاطب می‌دهند. فیلم‌هایی که نه جریانی ایجاد می‌کنند، نه دست آوردی شخصی برای فیلم‌ساز دارند و نه تأثیری در سینمای ایران ایجاد می‌کنند.
«کتاب آشپزی»، اولین ساخته بلند سیاوش افشار، فیلمی است که در میان این دو جریان قرار می‌گیرد. «کتاب آشپزی» بیش از آنکه در مقوله سینما جای بگیرد، یک تجربه محض است. تجربه‌ای که در شکل همان تصویر ذهنی فیلم‌ساز باقی‌مانده است و به تصویر عینی تبدیل نشده است.
افشار در «کتاب آشپزی» قصه‌ای متفاوت را تعریف می‌کند. شیوه روایتش هم خاص و منحصربه‌فرد است. او از همان سکانس‌های ابتدایی بر تفاوت فیلمش با جریان اصلی سینما تأکید می‌کند. به نظر هم می‌رسد که او به‌هیچ‌وجه سعی ندارد فیلمی معمول و در قالب کلیشه‌های مرسوم بسازد. اما اینکه چقدر توانسته فیلم غیرمعمولش را به اثری قابل‌تأمل و مهم تبدیل کند، جای بحث دارد.

همه‌چیز از کشیدن دندان عقل شروع می‌شود

«کتاب آشپزی» قصه‌اش را با کاراکتری به اسم کیومرث که همه او را کیو صدا می‌زنند، آغاز می‌کند. دندان عقل کیو درد می‌کند و او نزد دوست دندان‌پزشکش می‌رود. دوستی که مطب را تعطیل کرده و با ابزار محدودی در خانه دندان عقل کیو را می‌کشد. همین سکانس، نشان می‌دهد که افشار شیوه متفاوتی برای روایتش انتخاب کرده است.او از همین ابتدا هم سعی می‌کند بارقه‌هایی از فانتزی را وارد روایت کند. شیوه دندان کشیدن، با انبر و به شکلی قدیمی و چپاندن گاز استریل دردهان کیو که از درد بازمانده است، حال و هوای شوخ‌وشنگ کار را به بیننده القا می‌کند.
کیو که قبلاً آشپز بوده و حالا راننده آژانس است، در ادامه با مسافری عجیب همراه می‌شود. مسافری که از شانگهای عازم آرژانتین بوده، اما به دلایلی نامعلوم هواپیمایش در تهران نشسته است. مسافری به نام کیا که نه‌تنها اسمش شبیه کیو است که ازلحاظ اخلاقی هم به‌راحتی با کیو همراه می‌شود. از اینجای کار به بعد، افشار تأکیدش را روی بعد فانتزی قصه میگذارد. سروکله فضایی‌ها در تهران پیدا می‌شوند و تئوری‌های بیگانگان مطرح می‌شود.
شیوه روایت «کتاب آشپزی» مبتنی بر دیالوگ است. افشار بیش از آنکه از فضاسازی برای تلقین حال و هوای قصه‌اش استفاده کند یا به پرورش کاراکتر بپردازد، با دیالوگ کارش را پیش می‌برد. دیالوگ‌هایی که بین کیو و کیا ردوبدل می‌شود و بعدتر در خانه دوست کیا ادامه پیدا می‌کند. آنجایی هم که افشار به سراغ تکنیک‌های دراماتیک می‌رود، از پرورش قصه‌اش بازمی‌ماند و ایده‌اش عقیم می‌شود.

ناتوان از برقراری ارتباط با بیننده

بیننده برای برقراری ارتباط با «کتاب آشپزی» به دلیل لحن نیمه کمدی فیلم مشکلی ندارد، اما در نگه‌داشتن این ارتباط به‌شدت مشکل پیدا می‌کند. دیالوگ‌هایی که بین مصرف مواد توسط کاراکترها اتفاق می‌افتد، بیش‌ازاندازه طولانی می‌شود و نمی‌تواند بیننده را با خود همراه کند. استفاده افشار از ابزار و عناصر سینمایی هم که در اختیار دارد، درست از آب درنمی‌آید و بیننده از تعقیب قصه عجیب‌وغریبی که شاهدش هست بازمی‌ماند.
افشار در هیچ مرحله‌ای سعی نمی‌کند که منطقی در قصه‌اش بتند. این عدم ناسازگاری منطق جهان داستانی «کتاب آشپزی»، فیلم‌ساز را به فضای فانتزی مدنظرش نزدیک می‌کند. اما منطق همان جهان داستانی که در ذهن فیلم‌ساز هم بوده است در روایت فیلم جاری نیست. انگار همه اتفاقات پشت‌هم می‌افتند تا کاراکترهای اصلی را به فینال برسانند. حوادثی که علتی دراماتیک ندارند و جبری هستند. در سایه این عدم منطق هم هست که فانتزی «کتاب آشپزی» رنگ می‌بازد و به برداشتی آشفته از یک قصه فانتزی تبدیل می‌شود.
درواقع فیلم‌ساز آن‌قدر تمرکزش بر تأکید روی تفاوت فیلمش است که از پرورش درام و قصه به‌طور کامل بازمی‌ماند. بیننده احساس می‌کند شاهد اتفاقاتی رندوم است که می‌توانند به هم ارتباطی هم نداشته باشند. رها کردن کاراکترها در نیمه‌راه و رفتن به سراغ دیگری هم در این راه، نه‌تنها به افشار کمکی نمی‌کند که بیش‌ازپیش بیننده را پس میزند.

پایانی گنگ

فینال نهایی «کتاب آشپزی» با حذف یک رویداد مهم همراه است. مراسم قربانی که کیا در آن شرکت کرده است، حذف می‌شود و تنها نشانه‌ای که از آن به بیننده داده می‌شود، تماس تلفنی او با کیو است. بعدازاین، کیو به خانه ناشر مرموز می‌رود. این سکانس، شاید بهترین سکانس «کتاب آشپزی» باشد. نشانه‌گذاری‌های افشار در طول فیلم به کارش می‌آید و فضای فانتزی موردنظرش را برای بیننده زنده می‌کند.
اما این سکانس، برای جمع‌کردن روایتی که افشار بسط داده است کافی نیست. این سکانس در عین هوشمندانه پرداخت شدن، نمی‌تواند خرده روایت و داستانک‌های فیلم را پایان ببخشد وعدم وجود یک فانتزی در فیلم که بر مبنای منطق فانتزی ایجادشده باشد، بیننده را با سؤال‌های بی‌جواب بی‌شماری تنها میگذارد. درنهایت، بیننده «کتاب آشپزی» سالن را با این سؤال ترک می‌کند که ” دقیقاً چه شد؟” اما به نظر می‌رسد که این دقیقاً واکنشی است که افشار به دنبالش بوده است. انگار گیج کردن بیننده برای افشار جذابیت بیشتری داشته تا قصه‌گویی و پرداخت داستانی.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

نوشته کتاب آشپزی- کیا و کیو برعلیه بیگانگان اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا