برف – احوالات یک خانواده نه چندان خوشبخت
خطر لو رفتن داستان
«برف» Snow سومین فیلم مهدی رحمانی است. او که این روزها «کارت پرواز» را در جریان هنر و تجربه اکران دارد، با سبک و نگاه ویژهاش، شناخته میشود. رحمانی را باید از پیروان سبک رئالیسم اجتماعی دانست. اما نگاه منحصربهفرد و شخصی رحمانی به همین سبک، او را از فیلمسازان دیگری چون اصغر فرهادی متمایز میسازد.
همچنین بخوانید:
آشنایی با لیلا – جایی برای دوست
«برف» در رده فیلمهای واقعگرایی است که با نیمنگاهی به مسائل اجتماعی، خانواده ایرانی را بهعنوان مرکز قصه و روایت به چالش میکشد. رحمانی در «برف» یک خانواده تیپی کال ایرانی را به تصویر درمیآورد. خانوادهای که همه اعضای آن میتوانند بازتابی از جامعه باشند.
یک روایت واقعگرایانه
مهدی رحمانی در «برف» به سراغ یک ملودرام خانوادگی و آپارتمانی میرود. فیلم شرححال یک روز از زندگی خانوادهای سنتی و آبرومند است که در حال تدارک برای مراسم خواستگاری تنها دخترشان، سارا، هستند. در این میان، مشکلات مالی پسر بزرگ خانواده شرایط بغرنجی را به وجود آورده است و بازگشت پسر کوچکتر، امید، همهچیز را پیچیدهتر میکند.
قصه «برف» با ورود پسر کوچکتر خانواده در روز خواستگاری شروع میشود. پسری که بعد از مدتی از سربازی بازگشته و در جریان اتفاقات و حوادث پیشآمده نیست. او جای بیننده را میگیرد و بهجای او از رازهای خانواده گرهگشایی میکند. فیلمنامه با انتخاب زاویه دید کاراکتر امید (محمدرضا غفاری) برای نمایش اتفاقات، او را بهجای ناظر بیطرفی میگذارد که در میانه یک بحران وارد خانواده شده است. بیننده با نگاه کردن از زاویه دید امید به اتفاقات و مسائل، خود را در میان خانواده احساس میکند و تجربه دست اولی از ارتباط با اثر به دست میآورد.
رحمانی، بااینکه یک ملودرام خانوادگی شهری را به تصویر میکشد، اما در دام یک روایت اخلاقی که پیرامون دروغها و رازها میگذرد نمیافتد. او بهجای آنکه قصهاش را حول پنهانکاری و عواقب دروغها شکل دهد، در هر مرحله، حقایق را همانگونه که هستند آشکار میکند. بیننده در همراهی با امید، هیچگاه بهپیش بینی آنچه ممکن است حقیقت داشته باشد نمیپردازد. او بعد از هر گرهافکنی که در فیلمنامه میبینیم، با حقیقت روبرو میشود. حقیقت یک زندگی عادی. ازاینجهت، «برف» به رویکرد رئالیسمی که در تمام فیلم در پیش دارد جامه عمل میپوشاند.
پرداخت جزئیات در فیلمنامه
روایت «برف» آگاهانه فرازوفرودی ندارد.«برف» فیلم جزئیات است. جزئیاتی از زندگی روزمره که بدون هیچ کم و کاستی، تاروپود روایت را میسازند.جزئیاتی که در ظاهر کاراکترها، محیط زندگیشان و روابطشان جاری است. پرداخت دقیق و ظریف رحمانی از این جزئیات، به بیننده کمک میکند برداشتی واقعی از روزمرگی زندگی شخصیتهای روایت داشته باشد. برداشتی که بیش از آنکه او را غافلگیر کند یا تحت تأثیر قرار دهد، او را وادار به هم ذات پنداری میکند.
رحمانی قصهاش را در خانهای قدیمی و بزرگ، روایت میکند. او از این طریق بر اصالت خانواده تأکید میکند و پیشزمینهای از گذشته این خانواده به بیننده عرضه میکند. این خانه در طول قصه به مهمترین عنصر دراماتیک روایت «برف» تبدیل میشود. خانهای که همه اعضا را باوجود اختلافهایشان به هم پیوند میدهد و درعینحال، خبر مصادره آن، همه را از هم دورتر میکند.
ماجرای خواستگاری و تلاش خانواده برای حفظ آبرو، در کنار ترس از دست دادن خانهای که هویت تمام اعضا را تعریف میکند پیرنگ روایت است.
رحمانی بهجای آنکه با نمایشی از گریه و زاری و تلاش خانواده برای حفظ کردن خانه بیننده را احساساتی کند، راه دیگری در پیش میگیرد. او روزی را به بیننده نشان میدهد که برای این خانواده از اهمیت بالایی برخوردار است، روزی که همه اعضای خانواده برای حفظ آبرو میجنگند.
درواقع، رحمانی قصهاش را با ما به ازایی روایی تعریف میکند. در تمام این روز پدر خانواده غایب است. تلاشهای پسر بزرگتر برای آنکه پدر به مراسم خواستگاری برسد بینتیجه میماند. خانهای که در رهن بانک است، باید مصادره شود. آنچه بیننده میبیند، خانوادهای است که با همه این نابسامانیها کنار آمده است، اما آن را نپذیرفته است. خانوادهای که بنیان آن آرامآرام از هم میپاشد، اما در ظاهر، همه به فکر میوه و شیرینی و آبروداری هستند.
در سکانسی اوایل فیلم «برف»، وقتی هایده، مادر خانواده (رویا تیموریان) در سالن رودرروی همکارش دروغ میگوید و خم به ابرو نمیآورد، امید وارد اتاقش میشود. اتاق او برخلاف بقیه خانه، آشفته و درهم است. کارتنهای اسبابکشی، وسایلی که برای جابهجایی آمادهشدهاند، همه در کنار هم تلنبار شدهاند.
این آشفتگی درونی که انگار از دید مخفیشده است، همان نابسامانی شرایط است که زیر شور و شوق آمدن خواستگار گمشده است.
از جهتی دیگر، رحمانی با همان جزئیاتی که از آن سخن گفتیم، روابط بیارزش شده این خانواده را به تصویر درمیآورد. دلیل سارا(آناهیتا افشار) برای جدایی از همسر اولش، برخوردهایی که گذشته افراد را آشکار میکند، تلاش مادر و دختر برای جلب رضایت خانواده خواستگار و بعد پشت سر آنها حرف زدن، دوستی بهظاهر مستحکم سارا و خاطره (مینا ساداتی) و حقیقت پشت این دوستی، همه و همه از بیارزش شدن ارزشهایی میگوید که قرار بوده این افراد را به خانواده تبدیل کند. در این شرایط، وقتی هرکدام از آدمهای این خانه، با تبری به جان رابطه خانوادگیاش افتاده است، دیگر نهتنها از دست دادن خانه اهمیتی ندارد که نمادی میشود از هویت گمشده خانواده. حال اگر رفتوآمد آدمهای مختلف به این خانه را هم در نظر بگیریم، آنوقت این خانواده بازتابی کوچک از یک جامعه بزرگتر خواهد بود.
فرمی دراماتیک برای به تصویر درآوردن فیلمنامه
از سوی دیگر، تمام لوکیشن «برف» همان خانه است. رحمانی آنقدر به فیلمبردارش آزادی عمل میدهد که بیننده بههیچوجه احساس نمیکند در این خانه حبس شده است.
حرکت دوربین و نماهایی که امین جعفری، فیلمبردار کار میگیرد، نهتنها بیننده را از پرسه زدن میان دیوارها کلافه نمیکند که او را یکسره به میان این خانه و این روز پراسترس میبرد. همچنین استفاده از دوربین روی دست و تصاویر لرزان، به رحمانی کمک میکند تا فضا و روابط پرتنش این خانواده را به تصویر بکشد.
رحمانی از تدوین هم به شیوهای دراماتیک و خلاقانه استفاده میکند. ترتیب چینش سکانسها و ضرباهنگی که به سکانس نهایی ختم میشود، برگ برنده اصلی «برف» است. رحمانی همانطور که در تمام روایتش، قواعد مرسوم سینمای واقعگرا را رعایت کرده، اما به تله سینمای فرهادی نیفتاده است، در سکانس آخر هم بهجای یک پایان باز، فیلم را با پایانی متفاوت میبندد.
رحمانی وارد جزئیات طاقتفرسای یک مراسم خواستگاری نمیشود. او آمدن مهمانها را نشان میدهد و بعد افراد خانواده را نشان میدهد که بعد از رفتن مهمانها، هرکدام در گوشهای از خانه خوابیدهاند. وقتی هرکدام از اعضای خانواده با همان لباسهای مهمانیشان، در گوشهای جدا از هم خوابیدهاند و امید بهعنوان تنها عضو خانواده که سعی میکند شرایط را بهبود ببخشد و اتفاقاً نامش کاملاً آگاهانه انتخابشده است، همهچیز را رها میکند و نیمههای شب میرود، بیننده خوب میداند که به نجات این خانواده امیدی نیست. امید با رفتنش، سکان را به بیننده میسپارد و این اوست که بعد از پایان قصه باید این خانواده نهچندان خوشبخت را به سرانجام برساند.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
نوشته برف – احوالات یک خانواده نه چندان خوشبخت اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.