نقد فیلم لباس شخصی – این قسمت: حزب توده
خطر لو رفتن داستان
این بار پروندهای دیگر از مجادلات ابتدای انقلاب اسلامی با گروههای مسلح و غیرمسلح موضوع فیلم قرار گرفته: پرونده دستگیری سران حزب توده و پایان نهایی کار این حزب.
اولین بار انتشار عکسی از لباس شخصی خبرساز شد. عکسی که با توجه به شباهت غریب چهره بازیگر با نورالدین کیانوری مشخص میکرد یکی از فیلمهای شرکتکننده در جشنواره فجر درباره این آخرین فرد حزب توده است و یکبار دیگر شاهد فیلمی درباره تاریخ انقلاب اسلامی خواهیم بود.
در همین دو روزی که جشنواره شروع شده با یک جستجوی ساده اینترنتی میتوان دید که عدهای لباس شخصی را «ماجرای نیمروز ۳» لقب دادهاند و عدهای دیگر آن را «دیدن این فیلم جرم است»ی دیگر خواندهاند. ظاهرا از همان ابتدا مشخص است که فیلمی جنجالی ساخته شده است. اما ابتدا مختصری درباره حزب توده و چیستی آن و شرح ساده و البته مختصر این پرونده: حزب توده مهرماه سال ۱۳۲۰ تاسیس شد. بعد از سقوط رضاشاه ناشی از اشغال ایران به دست متفقین، زندانیان سیاسی هم آزاد شدند.
تعدادی از زندانیان مارکسیست معروف به گروه پنجاهوسهنفر این حزب را تاسیس کردند در سال ۱۳۲۷ حزب توده غیرقانونی اعلام شد و وقایع منجر به کودتای ۲۸ مرداد حسابی حزب را بدنام کرد. بعدها کیانوری و سایر رهبران ریز و درشت حزب دستگیر شدند و حزب توده به کل متلاشی شد. لباس شخصی داستان این دستگیری است، البته باز هم از دریچه دید نیروهای امنیتی.
فیلم همان ابتدا «ماجرای نیمروز» را به یاد میآورد. شباهتها کم نیست.
داستان یک سال بعد از داستان ماجرای نیمروز میگذرد و باز با یک گروه اطلاعاتی مواجهیم. اینجا هم محور داستان ماموری است که تکرو و تند عمل میکند. اینجا هم رییسی داریم که نفوذ خاصی روی تیمش ندارد و بیشتر رییس مکتبی آنهاست تا فرمانده اطلاعاتی. یک فرمانده نامسلط و منفعل و یک زیردست فاعل و کنشگر. اینجا هم وقتی کار گره میخورد سراغ نیروی زبدهتری میروند که در جبهه حضور دارد و او را برمیگردانند. حتی اتاق تیم امنیتی همان اتاق تیم ماجرای نیمروز است و مشابه شماتیک تحت تعقیبهای همان فیلم روی دیوار است. با این فرق که کار به وضوح با تیم آماتوری پیش رفته. بازیگران برخلاف فیلم مورد مقایسه، هیچکدام شناختهشده نیستند. برای تماشاگر هم سمپاتیک نیستند (شاید فقط یاسر برای بعضی از تماشاگرها سمپاتیک باشد) شگرد فیلمبرداری آن فیلم هم مورد استفاده قرار نگرفته و دوربین پشت شاخ و برگ و کرکره و پرده و ماشینها مخفی نیست و همین مساله باعث شده بیشتر فضای بیرون بازسازی شود و حتما تولید پرخرجتری هم در پی داشته. حتی در یک صحنه خیابان انقلاب سال ۱۳۶۱ بازسازی شده است. که البته بازسازی چندان موفقی هم نیست و توی ذوق میزند.
با اینکه طراح صحنه و لباس فیلم (محمدرضا شجاعی) در فیلمهای مهدویان هم یا خودش یا دستیارانش وظیفه طراحی صحنه را به عهده داشتهاند اما جزئیات اینجا کمتر رعایت شده. چه از حیث شباهت چهره کسی مثل رحمان هاتفی با بازیگر و چه از جهت لباس سیاهیلشکرها در صحنه و یا آرایش مو و لباس بازیگرهای تیم امنیتی که بعضا شبیه قبل از انقلاب است، تا شبیه سالهای ثبات پیدا کردن انقلاب. عجیب است که شجاعی به این تغییر فاحش قیافهها در عرض آن چهارسال طوفانی (بین ۵۷ تا ۶۱) بیتوجه بوده است.
یاسر مامور امنیتی فیلم مامور پرونده حزب توده میشود و خیلی زیاد به این گروه بدبین است. تحلیلی دارد که سندی برای آن ندارد: حزب توده دارد جاسوسی میکند. و در ادامه فیلم دنبال سندی برای این تحلیل میگردد. بدون سند حمله میکند، دستگیر میکند و بدون هماهنگی با مافوق جلو میرود و در هر حرکت رو به جلو، سندی به دست میآورد که تندرویاش را تایید میکند. فیلم البته در یک ساعت دوم گرههای جدیدی رو میکند که آن را از سادگی یک ساعت اول دور کرده است.
لباس شخصی ایدئولوژیکتر از ماجرای نیمروز است. برخلاف آن فیلم، به نیروی «دشمن» نزدیک میشود، وارد بازجوییهای خشن میشود و آدمها مستقیماً رو به دوریبن عقایدشان را به زبان میآورند. هر حمله هوایی عراق و هر شکست در جنگ، حاکی از این است که باید هرچه زودتر خائن داخلی را کشف کرد و در یک کلام فیلم در بازگشت به تاریخ میگوید باید صریح و قاطع و فراقانونی عمل میشد که شد. نقطه اوج فیلم در آخرین دیالوگ آن است که زندانی تودهای به یاسر میگوید از این به بعد باید نفوذیها را نه بین نظامیها که بین مدیران و هنریها و… در یک کلام آنهایی که لباس شخصی پوشیدهاند جستجو کنید. یعنی لباسشخصیها (به معنی مصطلح کلمه در ادبیات سیاسی این سالها) علیه لباسشخصیها. به این ترتیب داستانی درباره سی و شش سال پیش و درباره یک حزب مارکسیستی کلاسیک که مدتهاست به تاریخ پیوسته، وصل میشود به زمان حاضر و به «نفوذ». رجوع به تاریخ، همیشه سیاسی است؛ این بار بیشتر از همیشه.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
نوشته نقد فیلم لباس شخصی – این قسمت: حزب توده اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.