نقد فیلم مردن در آب مطهر – این باتلاق است نه آب مطهر
مردن در آب مطهر فیلم آخر برادران محمودی است. دو کارگردان افغان که کار خود را با «چند متر مکعب عشق» آغاز کردند و بعد از آن فیلمهایی مانند «رفتن» و «شکستن همزمان بیست استخوان» را ساختند. همچنین در این مدت کوتاه که از آغاز کارشان میگذرد، سه سریال هم برای صدا و سیما تهیه کردند که آخرین آنها «برادرجان» در ماه مبارک رمضان امسال پخش شد.
بهنظر میرسد سریال ساختن تاثیر زیادی روی شکل کار برادران گذاشته و سینما را از یادشان برده است. این فیلم آخر مردن در آب مطهر بیشتر به یک سریال نازل و کمکیفیت صدا و سیما شبیه است نه یک فیلم سینمایی.
هنر بی هنر
فیلم اول آنها «چند متر مکعب عشق» هرچند پر از ایراد بود، اما حداقل میتوانست فضاسازی کند و چند نکته ویژه در پرداخت عاشقانه و شکل ساخت فیلم داشت. خصوصا اینکه دو برادر افغان در ایران درباره افغانهای مهاجر و وضع معیشتی بد آنها فیلم میساختند هم جالب توجه بهنظر میرسید. اما مردن در آب مطهر جای امیدواری درباره ادامه روند کاری دو برادر نمیگذارد.
نماهای فیلم عموما کلوزآپ، نماهای نزدیک هستند. شاید در تمام طول فیلم کمتر از ده پلان لانگ شات ببینیم و این اولین ویژگی سریالی و نقطه ضعف بزرگ فیلم است که بهتماشاگر احساس خفقان را تزریق میکند. علاوه بر این شکل نماها و مدل تقطیعشان هم سریالی است. بدون اینکه حتی کوچکترین نکته خلاقانهای داشته باشد.
برادران محمودی تنها براساس ارزانترین و دمدستیترین الگوی ممکن دست به ساخت فیلمی درباره مهاجرت غیرقانونی افغانها به اروپا زدهاند. این میزان از بینکته بودن فیلم واقعا عجیب است . در طول تماشای آن باید همش از خود بپرسیم که چطور چنین فیلمی به بخش مسابقه جشنواره راه پیدا کرده است. برادران محمودی که در سالهای اخیر با عجله و هیجان، پشت هم فیلم و سریال میسازند، سینما و هنر را دقیقا فدای چه کردهاند؟ احساسات ناسیونالیستی خود؟ پول زیادی که از هر پروژه گیرشان خواهد آمد؟ اعتبار(این یکی مطمئنا نمیتواند باشد، مردن در آب مطهر برای یک فیلمساز حکم بیآبرویی را دارد.) هرچه که هست آنها کمیت را مفت و ارزان به کیفیت و قوه خلاقه سینما فروختهاند.
فیلمنامه سرگردان است و بین موقعیتهای مختلفی مانند سختیهای مهاجرت، تعصبهای ناموسی، عشق و عاشقی و فقر معلق میماند از یکی به دیگری پرت میشود. فیلم تکه پاره است و خنثی بودن عجیب قهرمان هم این کلاف را سردرگمتر میکند.
قهرمان بیقهرمان
پسری که مردن در آب مطهر با او از داخل جای بار یک اتوبوس قاچاق شروع میشود و در ابتدا یک عاشقانه جمع و جور میان او و یکی از همسفران میبینیم. دقیقا معلوم نیست اما انگار تازه باهم آشنا شدهاند. رابطهشان اما هرچه فیلم جلوتر میرود متناقضتر میشود. واکنشهای پسر طوری است که انگار هم با دختر تازه آشنا شده هم گویی سالهاست او را میشناسد. بعد که پسر بهتهران میرسد موضوع اصلی یکباره تغییر میکند و میشود فقر، موقعیت بد یک مهاجر در ایران، از دست دادن هویت فردی در پروسه مهاجرت غیرقانونی (تغییر دین یا تمایلات جنسی) و…در لابهلای همه این مفاهیم که در شعاریترین شکل ممکن در فیلم حضور دارند، عشق اولیه فراموش میشود. سپس ناگهان از آسمان داستان تعصبهای ناموسی و قتلهای ناموسی بهمیان میآید. سپس فیلمنامهنویسان یادشان میافتد که یک عشقی در اول کار وجود داشته و دوباره آنرا برمیگردانند به داستان و بعد دوباره مهاجرت و…
در سیر تمام اتفاقات قهرمان فیلم مردن در آب مطهر خنثیترین آدم ماجرا است و اصلا به جز بخش پایانی که قضیه جنایی میشود، بود و نبودش در فیلم فرقی ندارد! همه کارها را بقیه انجام میدهند، فداکاریها را بقیه میکنند و قهرمان فقط نگاه میکند و دنبال سر رفیقش راه میافتد!
منطق بی منطق
پایان فیلم هم با منطق روایی باقی فیلم هیچ تناسبی ندارد و بهشکلی باورنکردنی احمقانه است. این مهاجر غیرقانونی میرود سراغ پلیس! در صحنه پایانی مردن در آب مطهر تمام آدمهای درگیر داستان جلوی پلیس حاضر میشوند و باز یکسری شعار بهخورد تماشاگر میدهند که هیچ تاثیری در گرهگشایی نهایی ندارد. قهرمان با رفتن پیش پلیس، پای خیلی از آدمهای نزدیک و موثر در هموار شدن راه مهاجرت غیرقانونیشان را وسط میکشد و آنها از کار بیکار میکند. عملی خودخواهانه که دقیقا نمود ابعاد سوپر ناسیونالیستی فیلم است.
اما مردن در آب مطهر هرچند ناسیونالیستی است اما نمیتوان به آن گفت نژادپرستانه. چراکه اصلا جامعه آماری فیلم و افرادی که از جامعه ایران نشان میدهد بسیار محدود است و اصلا بحث آدم خوب و بد در هر فیلمی پیش از هرچیز به شخصیتپردازی مربوط میشود. اگر قاچاقچیها و افراد درگیر در فیلم آدمهای بدی هستند بهخاطر ماهیت کاراکترشان است نه ایرانی بودنشان!
ضمن اینکه ایرانیها حداقل در مواجهه با مهاجران افغان، نشان دادهاند که اتفاقا چقدر نژاد پرست هستند. کافیست در زندگی روزمره به آدمها در خیابان و برخورد تحقیرآمیز زننده آنها با افغانها دقیق شویم تا ببینیم حتی اگر فیلمی ساخته شود که ایرانیان را نژادپرست نشان دهد، چندان هم بیراه نرفته است. اما تنها وجهه نژادپرستانه مردن در آب مطهر میتواند زیرنویس کردن بخشی از دیالوگهای افغانها باشد که الته فهمیدنشان اصلا سخت نیست و زیرنویس انگار طعنهای تحقیرآمیز به همین بیخبری و ندانستنهای ایرانیان در مواجهه با همسایگان همزبان افغانشان است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
نوشته نقد فیلم مردن در آب مطهر – این باتلاق است نه آب مطهر اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.