نقد فیلم روز صفر – ماموریت برای وطنم!
خطر لو رفتن داستان
روز صفر آیا فیلم اثرگذاری است؟ دست زدن طولانی مدت تماشاگران سالن شماره یک سینمای مگامال نشان میداد که بله، هست. اثر گذاشته. تماشاگران بیشتر از هر فیلم دیگری برای روز صفر دست زدند، هرچند حضور یکی از دو بازیگر اصلی در سالن و یکی از دو فیلمنامهنویس اصلی بین بینندگان هم عاملی برای این استقبال به شمار میآمد. این سوال از این جهت مهم است که روز صفر و فیلمهایی از این دست که در چندسال اخیر درباره عملیات موفق امنیتی در تاریخ چهل سالهی کشور و با هزینهی بسیار ساخته میشوند، هدفی جز اثرگذاری روی ذهن تماشاگر ندارند. اما هرکدام از این پروژههای مفصّل، یک استراتژی مجزا برای این هدف اثرگذاری انتخاب کردهاند.
همچنین بخوانید:
نقد فیلم روز صفر – نمره اخلاق و سینما صفر
سال گذشته فیلم «شبی که ماه کامل شد» نرگس آبیار هم درباره موضوع عبدالمالک ریگی بود (دو فیلم عظیم درباره یک موضوع در دوسال پیاپی) آبیار در این فیلم که برنده سیمرغ هم شد، به موضوع از دریچه یک داستان خانوادگی و از طریق برادر عبدالمالک نزدیک میشد. فیلم یک سکانس اکشن مفصل هم داشت (که در فیلم امسال سعید ملکان، مفصلتر هم شده) اما اثرگذاری آن از طریق احساسات تماشاگر بود و دیدن زنی که زندگیاش به خاطر آرمانهای این مرد و برادرانش پرپر شده. «ماجرای نیمروز» درباره عملیات علیه موسی خیابانی یک تریلر سیاسی گروهمحور است و همین امسال «لباس شخصی» درباره دستگیری سران حزب توده یک تریلر سیاسی قهرمانمحور، در حد سریال «گاندو» درباره دستگیری جیسون رضاییان، یک تریلر جاسوسی با سویههای تندوتیز سیاسی. سعید ملکان در روز صفر سراغ یک اکشن همهجانبه رفته. با مضامین میهنپرستانه و سیاسی . فیلمی به سبک و سیاق رمبو!
قهرمان «روز صفر» (با بازی امیر جدیدی) بیعیب و نقص است. عیبی در او راه ندارد. نقصی در او نیست. مثل یک روبات کامل است. مثل سیاوش، اسمی که خودش را با آن معرفی میکند، میرود وسط آتش و سالم برمیگردد. هم در هوش و رودست زدن رقیب ندارد (دلال اطلاعات باسابقهی آلمانی را ضربه فنی میکند، آن هم سه بار)، هم در تیراندازی روی دستش نیامده هم در اجرای عملیات در جایی که تا حالا آن را ندیده بوده (وسط بازار کراچی بین صدها پاکستانی که اهل همان محل هستند، مچ همه را میخواباند). شخصیت سیاوش و کارش به عنوان یک مامور امنیتی شما را یاد کدام آیکون معروف در فرهنگ پاپ سینما میاندازد؟ باند، جیمز باند، مامور مخصوص سرویس جاسوسی ملکهی بریتانیا؟ رمبو با عضلات برجسته و ورم کرده و صورت زخمی و بدن خیس عرقش در دل جنگلهای ویتنام؟ بله. ترکیبی است از هر دو. آن هم در مسئولان سینمایی که دایما از بدیهای هالیوود و رمبو و تهاجم فرهنگی میگویند. حالا مشخص شده اتفاقاً از بس رمبو را دوست داشتهاند تمام مدت به آن فحش میدادهاند. (آدم یاد فیلمهای کالجی میافتد که پسر دبیرستانی درست عاشق همان دختری است که پیش بقیه دارد دستش میندازد و مسخرهاش میکند!)
الگوی روایی فیلم روز صفر داستان دزد و پلیس است و یک اکشنِ هردم فزاینده، تا رسیدن به نقطه اوج. ولی قهرمانش شخصیتپردازی ندارد. درباره این مامور (که او را اول در آلمان و بعد در پاکستان و افغانستان و سرانجام تهران و بندرعباس میبینیم) هیچ نمیدانیم. درباره احساسات او هم. با بازی سرد امیر جدیدی این مساله مضاعف شده است. البته که امیر جدیدی انتخاب خوبی برای این استراتژی است. صدای خشدار و لهجه تهرونی کمی لاتی او، به همراه فیزیک بدنی و قد بلند و تراشیدگیاش میتواند او را مناسب برای ساختن این شمایل روباتگونه کند. نام او به جای سیاوش میتوانست اسفندیار هم باشد. چون ظاهرا رویین تن است و تیر به او کارگر نیست. در تیررس چندین جنگجوی جندالله از تپهای با موتور پایین میآید و هرچه به سمت او رگبار میبندند تیرها به چپ و راست موتور میخورد و به او نمیخورد. ولی خود او در ماشین در حال حرکت راننده ماشینهای بغلی را مثل آب خوردن با تیر میزند. به چندین زبان مسلط است و علاوه بر آلمانی، اردو را هم خیلی خوب صحبت میکند. یکی از مشکلات اصلی فیلم عدم صداقت است. انگار پروژه به کسانی سپرده شده که به اهداف کار ایمان چندانی ندارند اما نیروهای فنی قابلی هستند و آنها یک نمونه مامور امنیتی ساختهاند که هیچ شباهتی به آدمهای انقلابی و ارزشی ندارد و کمحرف و خشن است و تنها به آرمانهای ملی فکر میکند و بس.
نقطهدیگر این درام عبدالمالک ریگی است که این بار نقش او را ساعد سهیلی بازی کرده. فیلم اصلا با او شروع میشود و دهها نفر از پیروان او که دارند اسلحه و مواد منفجره را داخل چوب و کتاب و عروسک و غیره جاسازی میکنند تا از مرز پاکستان وارد بلوچستان کنند. او هم مثل قهرمان داستان در زرنگی و تیراندازی ما را یاد قهرمانهای فیلمهای هندی میاندازد. آیا واقعا در توان و نفرات و استعداد پنهانکاری و آمادگی ضدجاسوسی این گروه اغراق نشده؟ گذشته از همه اینها به نظر میرسد ساعد سهیلی که صورتی جوانتر از سن واقعیاش دارد چندان برای باورپذیر کردن این نقش مناسب نیست. به خصوص که پیش از او یکبار دیگر بازیگری با شباهتی بیشتر به نسخهی اصل، این نقش را بازی کرده است. ترکیب حرف زدن به زبان بلوچی با زبان فارسی نه آنقدر انتخابی رئالیستی است، نه آنقدر نمایشی که به فیلمی با مشخصات روز صفر بخورد. هرچند باعث شده تماشاگر با حد قابل قبولی بفهمد مالک دارد چه میگوید.
تکلیف خیلی چیزها در پایان مشخص نشده. تکلیف عملیات تروریستی در چندین و چند شهر کشور چه میشود؟ با این میزان از اغراق در روایت و اکشنها، آیا باید بپذیریم که درست همان شب قرار بوده بزرگترین عملیات تروریستی تاریخ کشور اجرا شود و با دستگیری مالک همه مواد منفجره و جلیقهها را رها کردهاند؟ آیا در دادن این اطلاعات صداقت رعایت شده است؟ تماشاگر عام، ممکن است از دیدن این فیلم حسی از سرخوشی به مانند آنچه بعد از دیدن اکشنهای هالیوودی تجربه میکند، دست بدهد؛ اما آیا اطلاعاتی که از چنین فیلمی گرفته را باور میکند؟
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
نوشته نقد فیلم روز صفر – ماموریت برای وطنم! اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.