خانه پدری – مثل کبک سرمان را کرده ایم زیر برف
خطر لو رفتن داستان
تاریخ سینمای ایران فراز و نشیب کم نداشته است. فیلم عجیب و سرنوشتهای عجیب هم کم نداشته است. اما «خانه پدری» عجیبترین فیلم تاریخ سینمای ایران است. فیلمی که یک نفرین دهساله دامنگیرش شده است و انگار خلاصی هم ندارد.
همچنین بخوانید:
خانه پدری – از جنس خود سینما و تا انتهای مسیر آگاهی
ماجرا چیست؟
«خانه پدری» قصه ملتهبی دارد. در اواخر عهد قاجار در یکخانه سنتی که کار ساکنان آن فرشبافی و ترمیم فرش است، دختری به دست پدرش و با کمک برادر کوچکش، قربانی یک قتل ناموسی میشود. پدر و برادر جنازه دخترک را در زیرزمین خانه دفن میکنند و وانمود میکنند دخترک بعد از رسوایی که برایش پیشآمده فرار کرده است. سالها میگذرد و هر نسل از خانواده با حقیقت مدفون در زیرزمین خانه مواجه میشود و دراینبین، بقیه زنان خانواده هم بااینکه در آن چاله دفننشدهاند، زندگی مشابهی را از سر میگذرانند.
چرا «خانه پدری» فیلم مهمی است؟
«خانه پدری» ساخته فیلمسازی است که به نسل فیلمسازان مدرن با دغدغههای مدرن تعلق ندارد. بااینحال، کیانوش عیاری با «خانه پدری» مسئلهای را پیش میکشد که همیشه، رسم جاری بر پنهان کردنش مبادرت ورزیده است. عیاری با ریزبینی خاصی، به سراغ مشکلات زنان میرود و درگذر تاریخ،زنانی را نشان میدهد که قربانی فرهنگ مردسالارانه سنتی یک جامعه میشوند. یکی وحشیانه در زیرزمین دفن میشود، دیگری در خانه شوهر عذاب میکشد، یکی دیگر از طرف خانواده مجبور به ازدواج میشود و این سیر باطل بیوقفه ادامه پیدا میکند.
عیاری در ترسیم خشونتی که در حق زنان میشود، به احساسات گرایی روی نمیآورد و قصهاش را برمدار واقعیت روایت میکند. واقعیتی تلخ که دیدنش آزاردهنده است، اما کتمان کردنش بیفایده. «خانه پدری» زنان پیشرو و فمینیسم را به تصویر درنمیآورد، از مشکلات زنانی که برای حقوق خود میجنگند سخن نمیگوید، بلکه مصائب زن بودن را به تصویر میکشد.
زنانی که در «خانه پدری» میبینیم، از جنس زنان عاصی نیستند، از جنس زنان تسلیم فرهنگ سنتی هستند. بااینحال، حتی این زنان هم قربانی خشونت فرهنگ مردسالارانه جامعه خود میشوند. این نگاه عیاری است که ستودنی است. او قهرمانهایش، یا قربانیهایش را هوشمندانه انتخاب کرده است. حرفی که او در «خانه پدری» میزند، سادهتر از همه معادلات حقوق اجتماعی است. او از حق زیستن صحبت میکند.
چرا «خانه پدری» فیلم تأثیرگذاری است؟
«خانه پدری» روایتش را از نقطه اوج شروع میکند. قتل ناموسی و دفن کردن دختر خانواده در زیرزمین، پیرنگ اصلی کل روایت میشود و عیاری از این طریق، کنشهای بعدی را پیش میکشد. سکانس قتل، بیرحمانه است و با جزئیاتی که در نمایشش بهکاررفته است، بیننده را میخکوب میکند. بلافاصله بعد از قتل، همهچیز به حالت عادی برمیگردد، چیزی شبیه آرامش بعد از طوفان.
«خانه پدری» با سکانس قتلی که در ابتدا رخ میدهد، بیننده را درست به وسط جنون روایت میبرد. عیاری بعدتر با سکانسهایی که در طول روایت چندین بار تکرار میشود، توالی نسل را نشان میدهد و انسجام اثرش را حفظ میکند.
مثل باز شدن در که هر بار، گذشت چند سال را نشان میدهد و یا سکانسی که مردی از خانواده از پنجرههای زیرزمین، دختربچهای را روی تاب میبیند و در ادامه، آن دختربچه قربانی بعدی میشود.
جنازه مدفون در زیرزمین، نماد خشونت یک نسل میشود و نسلهای بعد را هم درگیر میکند. نسلهایی که درگیریهای خود رادارند، اما به آن نقطه آغازین، به آن خشونت ابتدایی گرهخوردهاند. به همین دلیل بیننده در دایرهای از خشونت بیانتها قرار میگیرد و چارهای ندارد، جز آنکه درست به مرکز درام برود و با خانه و ساکنان آن همراه شود.
از سوی دیگر عیاری روایتش را بهخوبی نمادپردازی میکند. او با استفاده از عناصری چون فرش ایرانی و شمشیر تعزیه، میتواند قصه «خانه پدری» را بسط دهد و آن را به استعارهای از کل جامعهای که از آن انتقاد میکند تبدیل کند. همچنین، روایت او در بستر تاریخ، بیننده را در فصول مختلف زندگی ساکنان این خانه شریک میکند. عیاری با استفاده از نمادهایش، دغدغه فیلمش را برجسته میکند و حرفهایش را با صدای بلند در گوش مخاطب فریاد میزند.
«خانه پدری» در اجرا چقدر موفق است؟
حقیقت این است که «خانه پدری» تأثیری که از سوژه میگیرد را در پرداخت روایتش جاری نمیکند. اگر همه حساسیتها و جنجالهایی که این فیلم را احاطه کرده را نادیده بگیریم، «خانه پدری» در همان سکانسهای اولیهاش، با بازی بد بازیگرانش بهراحتی میتواند مخاطب را پس بزند.
استفاده عیاری از نا بازیگران، یا بازیگرانی که تجربه چندانی ندارند، بیشترین ضربه را به این اثر وارد کرده است. بیشتر بازیگران «خانه پدری» با دوربین راحت نیستند و به نظر میرسد که شناختی از اندازه قاب و زوایای دوربین ندارند.
عدم وجود دکوپاژ صحیح هم در سکانسهای شلوغ بهشدت آزاردهنده است. بازیگران دائم باهم برخورد میکنند، روی سروکله هم میپرند. گرچه این بینظمی در ابتدای فیلم میتواند حال و هوای ملتهب فیلمنامه را منعکس کند، در ادامه بینندهای که به همه جزئیات با دقت مینگرد را آزردهخاطر میکند.
ایراد دیگر «خانه پدری» به بسط روایت و شخصیتپردازیاش برمیگردد. عیاری آنقدر سرگرم نمادسازی شده که از توسعه درست و دراماتیک روایتش بازمانده است. دختربچههایی که قرار است قربانیان بعدی خانواده باشند، هیچ نشانهای برای آشنا پنداری به بیننده نمیدهند. به همین جهت، بیننده باشخصیتها و مصائبشان هم ذات پنداری نمیکند.
محتشم، کاراکتر اصلی «خانه پدری» هیچ شخصیت و ویژگی ثابت و قابل شناختی ندارد. در هر دوره، شخصیت او متفاوت است و بیننده تکلیفش را با او نمیداند. نوع بازی ناصر هاشمی و مهدی هاشمی هم که این نقش را بازی میکنند، هیچ تشابهی باهم ندارد و این شخصیتپردازی نصفه و نیمه را بیشتر نشان میدهند.
از سوی دیگر، خانهای که محل وقوع این اتفاقات است، فقط یک لوکیشن نیست. مهمترین عنصر دراماتیک فیلم برای روایت است.
اما عیاری از خانه بهطور کامل غافل میشود و بیننده بهجز زیرزمین و در خانه و گاهی هم حیاط که فقط محل رفتوآمد است، به هیچ برداشت دقیقی از خانه نمیرسد. عیاری بهجز یکی دو سکانس، از نمایش زندگی جاری در خانه خودداری میکند و این مورد هم مزید بر علت میشود تا خانه قدیمی، کارکرد دراماتیک خود در روایت را از دست بدهد.
چرا توقیف؟
این پرسش هیچ پاسخ مشخصی ندارد. میگویند، خشونت فیلم آزاردهنده است. یعنی تعیین درجهبندی سنی و این همه اطلاعرسانی در مورد فیلم کافی نیست تا مخاطبی که با چنین موضوعی راحت نیست را دورنگه دارد؟
خشونتی هم که صحبتش را میکنند، چیز عجیبوغریبی نیست. نه غیرواقعی است و نه اغراقشده. اصلاً مگر مانند همین سکانس را، آنهم با جزئیاتی دردناکتر در «مغزهای کوچک زنگزده» ندیدهایم؟
ایکاش یکبار برای همیشه، صداقت به خرج میدادیم و میگفتیم، با آنچه فیلم نشان میدهد مشکلداریم. کاش میگفتیم از نمایش زن، در جایگاهی که بهواسطه سنت و فرهنگ مردسالارانهمان گرفته است بیم داریم. «خانه پدری» در کوچکترین جزئش خشونت فیزیکی نسبت به زنان را نشان میدهد. «خانه پدری» فرهنگی را نشان میدهد که برای تحقیر کردن یک زن، از واژه ترشیده استفاده میکند.
«خانه پدری» مردانی را نشان میدهد که بار ارتجاع و تبعیض جنسیتی را نسل به نسل به دوش هم منتقل میکنند. مردانی که در آخرین نسلشان، معلم شدهاند، در آستانه ازدواج با یک پزشک قرار دارند، اما خاک میریزند روی نشانههای این خشونت تا پنهانش کنند. «خانه پدری» قبرستانی را نشان میدهد که یک جنازه در آن است و هر نسل، جنازهای دیگر به این قبرستان خودساخته هدیه میدهد. اما کاری که از دست ساکنان برمیآید، فقط جابهجایی این قبرستان است. «خانه پدری» زنانی را نشان میدهد که به این خشونت پشت میکنند، آن را پنهان میکنند و در قبال آن فراموشی پیشه میکنند.
«خانه پدری» مخاطبی را نشانه گرفته است که سرش را مثل کبک کرده است زیر برف. «خانه پدری» مایی را نشانه گرفته است که تیغه میکشیم و پنهان میکنیم و توقیف میکنیم.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
نوشته خانه پدری – مثل کبک سرمان را کرده ایم زیر برف اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.