نقد و بررسی فیلم کشتارگاه – به خاطر یک مشت دلار
کشتارگاه سومین فیلم عباس امینی است که اولین نمایش را در جشنواره سی و هشتم تجربه کرد و حالا بهجای ماندن در صف طولانی پرده، اکران آنلاین را ترجیح داده است. اینکه چرا سومین فیلم عباس امینی در بخش نگاه نو جشنواره فجر به نمایش درآمد، معمای غریبی است. آنچه واضح است این است که کشتارگاه در ادامه دو فیلم قبلی امینی، یعنی هندی و هرمز و والدراما است و در همان جهان داستانی اتفاق میافتد.
امینی در کشتارگاه هم قهرمانی جوان را به تصویر میکشد که در دنیای جبری دور و برش سرگردان و گیج شده است، و با اشاراتی به خوزستان که محل تولد خودش هم هست، سعی میکند عناصر بومی را نیز وارد درامش کند.
کشتارگاه اما در مقام مقایسه با دو اثر قبلی امینی، فیلم کاملتری است. جهان داستانی فیلمساز آشکارا گسترشیافته است و افق ذهنی و معناییاش، تکامل مهارت او در قصهگویی و روایت را نشان میدهد.
همچنین بخوانید:
نقد و بررسی فیلم کشتارگاه – بدا به حال ما
قتل در کشتارگاه
کشتارگاه روایتی پر تعلیق و پرالتهاب دارد.عبد (حسن پورشیرازی) نگهبان پیر یک کشتارگاه، شبانه سه جسد را در سردخانه پیدا میکند و درنهایت عجز از پسرش،امیر(امیرحسین فتحی) کمک میگیرد. اصرار پدر و متولی (مانی حقیقی)، صاحب کشتارگاه، برای سر به نیست کردن جنازهها، امیر را قانع میسازد تا با کمک پدرش و متولی، جنازهها را جابهجا و دفن کنند.
متولی و عبد ادعا میکنند که این سه جنازه متعلق به کارگران بیکسوکاری است که احتمالاً از سردخانه برای استعمال مواد مخدر استفاده کردهاند و همانجا حبس شدهاند و مردهاند. امیر که خیالش راحت است کسی سراغ این جنازهها نخواهد آمد، وقتی با دختر و پسر جوانی روبرو میشود که به دنبال پدر و پسرعموهایشان به تهران و کشتارگاه آمدهاند، ناچار میشود کنترل اوضاع را به دست بگیرد و در این راه از متولی کمک میگیرد و همین شروع رابطه امیر و متولی است.
کشتارگاه شروع جذابی دارد و یکراست میرود سراغ اصل مطلب. نه از مقدمههای طولانی و خستهکننده خبری است و نه از اطلاعاتی که تعلیق را برای بیننده بیاثر کند. فیلم دقیقاً از شبی که عبد جنازهها را پیداکرده است شروع میشود و بیننده را درست به میان جهان داستانی فیلم پرتاب میکند.
دوربین روی دست در نماهای ابتدایی فیلم، بار عاطفی و اضطراب این لحظات را از همان ابتدا به بیننده تلقین میکند و او را با معمایی پر دلهره مواجه میکند.
بهعلاوه در این افتتاحیه پراسترس، فیلمساز با نشان دادن نماهایی از پشت متولی و عبد درحالیکه چهرههایشان معلوم نیست، بیننده را به رازهای هردو مشکوک میکند. این نماها، در ابتدای فیلم، شخصیت واقعی متولی و عبد را برای بیننده به معما مطرح میکند و در مقابل امیر را در دنیایی ناشناخته تنها نشان میدهد.
جوانی تنها در دنیایی بیرحم
در ادامه مسیر قصه و در نیمه اول فیلم، شاهد افشای تدریجی اطلاعات هستیم. ترفندی که به امینی کمک میکند علاوه بر پیش بردن روایتش، حس تعلیقش را هم حفظ کند و بیننده را به دنبال خود بکشد.
درعینحال، هرچه روایت جلوتر میرود، جهان داستانی فیلم هم وحشیانهتر و خشنتر میشود. امینی با استفاده از نماهایی که از کشتارگاه و لاشههای سلاخی شده به بیننده نشان میدهد و با نشان دادن گله گوسفندان در کنار آدمها، میتواند فضایی خشن و بیرحم، شبیه جنگل به تصویر درآورد. در تمام این مدت هم امیر را با قامتی تنها میبینیم. حتی وقتی در کنار متولی است هم، امیر مثل عضوی پیوند خورده میماند که درست سر جایش ننشسته است. مثل سکانس فوتبال بازی کردن او با متولی و رفقایش. امیر با دنیای متولی بهخوبی ارتباط برقرار میکند و توسط او و دیگران پذیرفته میشود، اما دائماً شبیه هنرپیشهای است که در حال بازی کردن یک نقش است.
نماهای استعاری امینی و بازی خوب و حتی میتوان گفت درخشان امیرحسین فتحی، قرابت امیر با گوشتهای قربانی که دنیای آدمهای دور و برش را ساخته است آشکار میکند. امیر بااینکه با سیر حوادث پیش میرود و در جرم متولی شریک میشود، اما تا پایان فیلم هم یک قربانی میماند. قربانی شرایطی سخت و تحمیلشده و مغلوب قدرت آدمهای قدرتمندتر. به همین دلیل، امیر انعکاس قهرمانهای دیگر امینی، والدارما و هرمز است در دنیایی بزرگتر و بهغایت بیرحمتر.
خلأهای فیلمنامه
بااینحال، کشتارگاه در قصهگویی به مشکل برمیخورد. حفرهها منطقی فیلمنامه خیلی زود خودنمایی میکنند و روند کند وقوع حوادث بهویژه در نیمه دوم بیننده را خسته میکند. بهویژه پایان فیلم و سرانجام متولی که معلوم نیست قرار است دست سرنوشت باشد یا یک حادثه محض.
چراکه گرچه بیننده حقیقت ماجرا را میداند و قاتل را میشناسد، اما چینش حوادث بهگونهای است که هیچکدام از شخصیتها از واقعیت اطلاع پیدا نمیکنند. درنتیجه این پایانبندی چندان باعقل جور درنمیآید.
مهمتر از همه، بااینکه، امینی خود اهل جنوب است و شناخت دقیقی از فرهنگ و سنت این منطقه دارد، اما از برانگیختن حس سمپاتی مخاطب در برقراری ارتباط با قربانیان بازمیماند. او در قسمتی از فیلم دوربینش را به آبادان میبرد، اما جغرافیای بکر این منطقه، بازتابی در فیلم ندارد. بهعلاوه، امینی در بازنمایی فرهنگ مردمان جنوب کشور به نمایش خشونت و جنایت محض روی میآورد و نگاهی یک طرفانه و بیتعادل میآفریند.
اما مهمترین مشکل کشتارگاه در آفریدن خط اصلی است. خرده روایتهای آشفته زیادی به روایت اضافهشدهاند که تمرکز از روایت اصلی را میگیرند و درنهایت هیچکدام هم به سرانجام دراماتیکی نمیرسند. شخصیتها، سردرگم هستند و به بیننده نشانی از خودشان ارائه نمیدهند.
متولی در یک سکانس، تولیدکنندهای است که در بازار پر نوسان ارز و واردات شرافتمندانه سعی در حفظ تجارتش دارد و در سکانسی دیگر، یک قاچاقچی بیرحم است.
حتی امیر هم در پایان شخصیت مجهولی است که بهدرستی نمیتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند. تصمیم نهایی امیر برای بیننده با قطعیت همراه نیست و معلوم نمیشود که او برای رهایی خودش، قاتل را لو میدهد و زمینه انتقام خونین پایانی را رقم میزند یا آنکه با دیدن استیصال خانواده مقتولان است که چنین تصمیمی میگیرد. یا اینکه ورود امیر به دنیای متولی درنهایت چه تأثیری روی او گذاشته است؟ آیا امیر به متولی دیگری تبدیل میشود یا درنهایت این دنیا را پشت سر میگذارد و به همان کشتارگاه جمعی خودش بازمیگردد؟
در حقیقت تا پایان روایت هم، بیننده آنقدر امیر را نشناخته است که بتواند اقدام نهایی او را توجیه کند. متولی نه نقش منفی است و نه نقش مثبت. نه تجارتش مشخص است ، نه شرکای او اهدافشان. به همین دلیل است که تمام کاراکترها، قضا و قدری از آب درآمدهاند و منطق دنیای داستانی کشتارگاه برای بیننده قابلدرک نیست.
درنهایت، باید ستاره بیچونوچرای کشتارگاه را حسن پورشیرازی نامید. او که در یک نقش مکمل حضور دارد، از اولین سکانس بیننده را مدهوش حضور تمام قدش میکند. بازی پورشیرازی آنقدر بهاندازه و درست است که وزنه سنگینی است در مقابل همه ایرادات کشتارگاه. بازیگری که کمتر قدر دیده است، اما بیشک از ماندگارترین چهرههای سینمای ایران است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
نوشته نقد و بررسی فیلم کشتارگاه – به خاطر یک مشت دلار اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.