نقد و بررسی فیلم کارت پرواز – مرثیه ای برای ایده سوزی ها
مهدی رحمانی از فیلمسازان جوانی است که با چند اثر گذشتهاش توانسته جایگاه خود در سینما را تثبیت کند. جهانبینی منحصربهفرد خودش را ارائه دهد و در زمره فیلمسازان دغدغهمند جای گیرد. بعد از پنهان و دیگری، برف آخرین اثر او بود که به نمایش درآمد و در جشنواره فیلم فجر هم با استقبال روبرو شد. یک درام پر بازیگر از روابط خانوادگی که در وفاداریاش به واقعیت و قصهپردازی بسیار موفق بود.
کارت پرواز آخرین اثر مهدی رحمانی در جهانی متفاوت میگذرد. رحمانی که بیشتر با قصهگویی در فضاها و روابط خانوادگی شناخته میشود با کارت پرواز به سراغ جهانی متفاوت و روایتی متفاوت میرود.
کارت پرواز یک ایده بکر و جذاب در بسترش دارد. دختری به نام ندا (ندا جبرئیلی)، در پی مشکلات مالی با بلعیدن مواد مخدر قصد دارد برای یک قاچاقچی، مقداری مواد به ترکیه منتقل کند. اما قبل از پرواز و در فرودگاه، اوضاع به هم میریزد. منصور، جوان دیگری که او هم هدفی مشابه دارد، از حالات ندا متوجه میشود که مواد در معده او نشتی داده است و درباره این موضوع به او هشدار میدهد.
چنین خط داستانی بیشک، عجیب و غیرعادی است. اما وقتی نوشته پایانی فیلم روی صفحه نقش میزنند و از رقم نگرانکننده قربانیان ترانزیت مواد مخدر و رشد این رقم در چند سال گذشته خبر میدهد، با حقیقتی تلخ و غیرقابلانکار روبرو میشویم.
همچنین بخوانید:
کارت پرواز – حالا ما بریم یه دوری بزنیم برمی گردیم!
تولد تراژدی
در کارت پرواز با روایتی همراه هستیم که در ذات خود تراژدی است. قصه پر غصه دو جوان و سرنوشت تراژیکشان، از همان ابتدا برای بیننده مشخص است. آنچه اهمیت دارد، همراه کردن مخاطب تا پایان است. همراه کردن مخاطبی که بیتردید سرنوشت دو کاراکتر اصلی را پیشبینی میکند، باید با سفر شبانه این دو همراه شود و دراینبین به شناختی از دنیای این دو جوان برسد.
این دقیقاً اتفاقی است که در کارت پرواز نمیافتد. سکانس اول، ندا را در حالی میبینیم که پسرش را به شهربازی برده است، از چرت زدن او فیلم میگیرد و در قامت یک مادر کامل ظاهر میشود. بعدازاین سکانس، با یک کات کمی بیسلیقه، به سراغ منصور میرویم. او در حال غذا دادن به گربههای ولگرد و دلسوزی برای آنها نشان داده میشود تا بیننده با درونیات و عواطف او آشنا شود.
بعد ناگهان به گلخانهای میرویم که منصور و ندا، بیآنکه یکدیگر را بشناسند به آنجا آمدهاند تا با بلعیدن بستههای مواد عازم فرودگاه شوند. این سکانس با جزئیاتی دردناک تصویر میشود، اما اطلاعاتی که بیننده بیش از هر چیزی لازم دارد بداند را در اختیارش نمیگذارد. ندا چگونه ازاینجا سر درآورده است؟ آیا منصور که به نظر میرسد قاچاقچیها را میشناسد همیشه این کار را انجام میدهد؟ او که تازه به سردی عشقش در خارج از کشور پی برده است، پس انگیزه او چیست؟ این جهشهای زمانی، بین معرفی کاراکترها و بسط قصه، شکافی عمیق ایجاد میکند و از همان ابتدا، بیننده را نسبت به ادامه روایت بیتفاوت میکند.
کارت پرواز در پرورش حس تعلیق هم، چنان هوشمندانه عمل نمیکند. ندا و منصور به فرودگاه میروند و منصور از دور حال ناخوش ندا را نظاره میکند. در اینجا، این دو کاراکتر برای مخاطب دو غریبه هستند. هیچ نشانی از خودشان بروز ندادهاند و تصمیم خطرناکشان، آنچه آنها را به اینجا کشانده و هر چیزی که قامتی انسانی و قابل شناخت به آنها بدهد حذفشده است.
تنها چیزی که بیننده با تعقیب قصه دستگیرش میشود این است که منصور از چیزی که نشان میدهد مهربانتر و دلسوزتر است ( به استناد سکانس معرفی او) و ندا احتمالاً با همسرش مشکلاتی دارد.
در ادامه هم سکانسهای فرودگاه کشدار و بی کنش هستند. ندا دائم به دستشویی میرود و منصور دائم به او هشدار میدهد. مجموعهای از کنشهای تکراری و بیهدف، نیمه ابتدایی فیلم را پر میکند و بهاحتمالزیاد رابطه بیننده با کاراکترها در همینجا خاتمه مییابد و حوصلهاش سر میرود.
شهری رو به ویرانی
با خروج ندا و منصور از فرودگاه، فیلمساز فرصت میابد با فضاسازی قصهاش را سروشکل بدهد. ندا و منصور شبانه در شهری سرگردان میشوند که انگار در شرف سقوط است. تهران در کارت پرواز، شهری است مرده. رحمانی با دقت لوکیشنهایی را انتخاب میکند که شبیه ویرانه هستند. آشغالها انباشتهشدهاند و درودیوار خانهها در حال فروریختن است. رحمانی به این طریق دنیای آشفته و بیدروپیکر کاراکترهایش را در پسزمینه قرار میدهد و سقوط اخلاقی جامعه را با کاراکترهای فرعی به تصویر درمیآورد.
بااینحال، همچنان انگیزه ندا و منصور برای این سفر خطرناک نامعلوم است. از گذر دیالوگها، گاهی اشارهای به گذشته کاراکترها میشود، اما بیننده همچنان نمیتواند رشتهای از آشنایی و همدلی با این دو کاراکتر بیابد. به همین دلیل این سفر شبانه، بیمعنی به نظر میرسد و فضاسازی رحمانی هم نمیتواند تأثیری در برقراری ارتباط مخاطب با اثر داشته باشد.
کارت پرواز الکن در روایت
ندا و منصور بهعنوان دو جوانی که نماینده جامعه بزرگتری هستند، نشانههای آشنایی به بیننده ارائه نمیدهند. وقتی هم که در آخر قصه با گذشته ندا آشنا میشویم، بازهم انگیزههایش منطقی به نظر نمیرسند. یا حداقل دلایلش برای انجام چنین ریسک بزرگی کافی به نظر نمیرسند. چراکه آنچه ندا را به این مرحله از استیصال رسانده است را ندیدهایم و همهچیز را از زبان کاراکترها شنیدهایم.
اینچنین است که نه شکست عشقی منصور بیننده را متقاعد میکند و نه مشکلات زناشویی ندا. درحالیکه در بطن هردو خرده روایت، پتانسیلهای زیادی وجود دارد تا ندا و منصور را به کاراکترهایی قابللمس و چندبعدی تبدیل کند.
بسیاری از برخوردها، کاراکترها و سکانسها اضافی به نظر میرسند و رابطهای با خط اصلی روایی برقرار نمیکنند، یا حداقل چیزی به درام ماجرا اضافه نمیکنند. در برخی از سکانسها هم جزئیات خستهکننده و حوصله سر بری گنجاندهشده است. تأکید روی بار عاطفی این ماجرا روی ندا بدون عرضه پیشزمینهای از کاراکتر او و بیهدفی منصور و واکنشهای متناقضش، خط روایی کارت پرواز را با همه نوآوری که دارد به هدر میدهد.
کارت پرواز در ایده فیلم شریفی است. رحمانی دغدغه مهم و حساسی دارد و از ابزار بیانی که در اختیارش است برای عرضه کردن این دلنگرانی استفاده میکند. اما از پرداخت دراماتیک این روایت بازمیماند و در مرثیه پردازی سرنوشت تراژیک کاراکترهایش غرق میشود. او آنقدر به کاراکترها و اندوه قصهای که میخواهد تعریف کند نزدیک شده است که نمیتواند یک تصویر کلی به بیننده ارائه دهد و او را با جزئیات غیر دراماتیک خسته میکند. درنهایت هم کارت پرواز به مرثیهای میماند برای ایدهای که میتوانست بهشدت جذابتر و سینماییتر تصویر شود.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
نوشته نقد و بررسی فیلم کارت پرواز – مرثیه ای برای ایده سوزی ها اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.