سروان ویلارد، قهرمان فیلم اینک آخرالزمان
در پست امروز می خواهیم پنج دلیلی را که عقیده داریم بر مبنای آن ویلارد قهرمان به خوبی به تصویر کشیده شده این داستان است برای شما توصیف کنیم. با ما همراه باشید.
فیلم اینک آخرالزمان (Apocalypse Now) فرانسیس فورد کوپولا روند ساخت بسیار پیچیده و درازی را طی کرد. ساخت این فیلم در بازه زمانی بسیار فراتر از آنچه که برنامه ریزی شده بود، به اتمام رسید. تیم سازنده آن هنگام فیلمبرداری به مناطق جنگی واقعی برخورد کرد و فشار بسیاری از لحاظ روانی روی بازیگران و سازندگان این فیلم بود. اما این ساخته کوپولا بدون شک از بهترین آثار فاخر تاریخ سینما محسوب می شود. اثری که شاید تا سال های سال نیز همانند آن به وجود نیاید.
داستان این فیلم جنگی که از دیدگاه سروان ویلارد (با نقش آفرینی تحسین برانگیز مارتین شین) طی جنگ ویتنام روایت می شود بر اساس رمان دل تاریکی جوزف کنراد می باشد. فرانسیس فورد کوپولا به خوبی جنون جنگ ویتنام را در این فیلم به تصویر می کشد. سروان ویلارد طی ماموریتی مخفی وظیفه پیدا کرده است تا به اعماق جنگل نفوذ کند و سرهنگ کورتز (با نقش آفرینی باور نکردنی مارلون براندو) را که اینطور گفته می شود عقل خود را از دست داده است و با همکاری طایفه محلی دست به ماموریت های وحشتناک کشتار می زند، به قتل برساند.
ویلارد برای باور داشتن ماموریت خود باید خودش را متقاعد کند
بسیاری از قهرمان های داستان ها بسیار به راهی که می خواهند طی کنند اعتقاد دارند. فرودو بگینز می خواهد حلقه یگانه را برای نابودی به موردور ببرد. بتمن می خواهد شهر گاتهام را از چنگال جوکر نجات دهد. لوک اسکای واکر می خواهد به شورشی ها بپیوندد. اما سروان ویلارد از همان ابتدا مطمئن نیست که سرهنگ کورتز را به قتل برساند. او از ابتدای سفر خود تا هنگامی که در محل سرهنگ کورتز زندانی می شود فرصت دارد تا خودش را برای کشتن کورتز متقاعد کند.
مارتین شین به صورتی بسیار باورپذیر نقش سروان ویلارد را ایفا می کند
سروان ویلارد، در نهایت، سربازی است که خشونت های وحشتناک جنگ را به چشمان خود دیده است. او شخصی معتاد به مصرف نوشیدنی های الکلی است. شاید اینطور باورمان باشد که حتما شخصیت او با شخصیت افرادی عادی که این فیلم را تماشا می کنند باید بسیار متفاوت باشد. اما در واقعیت اینطور نیست. هر کدام از ما می توانیم ویلارد باشیم. مشکلات روانی که او با آن ها دست و پنجه نرم می کند و از عهده مدیریت آن ها بر نمی آید، تنها نتیجه حضور سالیان درازش در جنگ است. مارتین شین توانست به خوبی هرچه تمامتر و بسیار باور پذیر نقش سروان ویلارد را ایفا کند. مارتین شین که در طول فیلمبرداری فیلم اینک آخرالزمان فشار روانی بسیار زیادی را تحمل می کرد در سخت ترین شرایط نیز حتی از حضور در جلوی دوربین پا پس نکشید. یکی از این سکانس ها، سکانس ابتدایی فیلم که وی در هتل است، می باشد.
روایت صوتی ویلارد در طول فیلم آنچه که در ذهن او می گذرد را برای مخاطب رونمایی می کند
معمولا گفته می شود در فیلم ها برای آنکه بشود از داستان سرایی تصویری در خیلی از مواقع صرفه جویی کرد تنها به روایت صوتی در فیلم بسنده می شود. اما اگر این مورد به درستی انجام شود، همانند اینک آخرالزمان، مخاطب در واقع می تواند آنچه که در ذهن شخصیت مورد نظر می گذرد را متوجه شود. بسیاری از روایت های صوتی نقش ویلارد در فیلم را مایکل هر، یکی از برترین نویسندگان در موضوع جنگ ویتنام نوشته است. مایکل هر که خود به عنوان خبرنگار در جنگ ویتنام حضور داشت، بسیار خوب قادر بود طرز تفکر شخصیت ویلارد را تجسم کند و بر این مبنا برای آن شخصیت بنویسد.
سفر دراز و پر حادثه سروان ویلارد به محل سرهنگ کورتز تشبیهی است از سفر او به تاریک ترین اعماق وجودی روح خود
سفر دراز و پر حادثه سروان ویلارد به کامبوج برای به قتل رساندن سرهنگ کورتز در واقع تشبیهی واضح از سفر او به تاریک ترین اعماق وجودی روحش می باشد. اینک آخرالزمان تماما درمورد روی تاریک بشریت می باشد. روی تاریکی که تنها در وحشتناک ترین شرایط جنگی خود را نشان می دهد. فیلمنامه نویس اینک آخرالزمان تغییرات بسیاری در تبدیل کتاب دل تاریکی به داستان این فیلم انجام داد. اما موضوع فاسد شدن روح انسانی که در رمان دل تاریکی از پایه ترین مفاهیم وجودی آن است، در این فیلم نیز نقش اصلی را ایفا می کند.
ویلارد از بهترین شخصیت های قهرمان منفعل است
دو نوع قهرمان در دنیای سینما وجود دارد: نوع اول قهرمان فعال است که با اعمال خود در فیلم مسیر داستان را به پیش می برد. نوع دوم قهرمان منفعل است که اتفاقات داستان فیلم خارج از محدوده اختیار او رخ می دهد. ویلارد مثالی بارز از قهرمان منفعل است. معمولا برای خورده گرفتن و انتقاد کردن از واژه قهرمان منفعل استفاده می شود اما در فیلم اینک آخرالزمان آنقدر به درستی این مهم رعایت شده است که از بارزترین و موفق ترین مثال های آن می باشد. در ابتدا قرار بود هاروی کایتل در نقش ویلارد ظاهر شود. اما کوپولا او را مناسب شخصیت ویلارد ندید. در نهایت و آن چهره بی اعتنای مارتین شین (و صد البته نقش آفرینی بسیار خوبش) بهترین گزینه برای نقش ویلارد بود.