اخبار کسب و کار

نقد فیلم «به‌وقت شام»: به‌ پاس آنان

خطر لو رفتن داستان
ساخته آخر حاتمی کیا «به‌وقت شام» یکی از فیلم‌هایی بوده که در این دوره از جشنواره شدیداً مورد سرکوب و تمسخر واقع‌شده و اکثریت از آن بد گفته‌اند. جو منفی اطراف فیلم به‌قدری واضح و سنگین هست که تماشاگر ناخودآگاه خود را آماده می‌کند تا یک فیلم بد یا یک کمدی ناخواسته ببیند. این پیش از تماشای آن و حتی پس از مواجهه با آن عجیب‌ترین مسئله درباره فیلم آخر حاتمی کیا است. این ترور شخصیتی و کیفیتی فیلم و کارگردانش و جو منفی که علیه آن راه افتاده است. به‌هرحال او حاتمی کیاست. هرچه نباشد هر فیلمش حتی بدترین‌هایشان، طرفداران خاص خودش را دارد. بسیجی‌هایی (چه از نسل جدید و چه قدیمی‌ترها) با فیلم‌هایش زندگی می‌کنند و شمار زیادی از مسئولان و سران سیستم هم او را به‌عنوان یکی از بهترین و انقلابی‌ترین فیلم‌سازان ایرانی می‌دانند. شبیه به حزب اصولگرا که در هر انتخابات ریاست جمهوری، بدون اینکه نام کاندیدهای دو جناح اهمیتی داشته باشد، حداقل یازده میلیون رأی ثابت خود را دارد، حاتمی کیا هم همیشه سینه‌چاک‌های خود را داشته. پس چطور می‌شود که چنین جوی پشت فیلم راه می‌افتد و حتی فیلمی انتقادی از او منتشر می‌شود که از به باد رفتن سرمایه‌های فیلم به تماشاگری خرده می‌گیرد؟حقیقت اینجاست که برخلاف شنیده‌ها و دیده‌ها دراین‌باره «به‌وقت شام» نه‌تنها فیلم بدی نیست، کمدی ناخواسته یا سیرک نیست، (همه این‌ها به فیلم اطلاق شده) که یک اکشن درست‌ودرمان است. از معدود فیلم‌های جشنواره که قواعد کلاسیک فیلم‌سازی را به‌درستی رعایت کرده و سرمایه انبوهی که پشت فیلم قرارگرفته کیفیت فنی غیرقابل‌باوری هم به آن بخشیده است. حاتمی کیا یک فیلم اکشن خوش‌ساخت و تعلیق آمیز ساخته با قهرمانانی به‌یادماندنی که رابطه فرامتنی ویژه‌ای هم با سیاست و تفکرات روز جامعه، خصوصاً اپوزسیون (اما نه به شکل یک رابطه مستقیم و بی‌واسطه که اتفاقاً پر از تناقض و واکنش‌های ناخودآگاه) و هم با دو فیلم سابق خودش یعنی «ارتفاع پست» (مضمون دزدیده شدن هواپیما به‌مثابه یک هویت) و بیش از آن «بادیگارد» (در پرورش قهرمانان نسل جوان هر دو فیلم با بازی بابک حمیدیان) برقرار می‌کند. علاوه بر این فیلم یک رابطه پدر و پسری خوب و متناقض دارد که جهان فیلم را کاملاً تحت تأثیر خود قرار داده است. خب آتش خشم ملت اما چشمشان را به روی همه این‌ها بسته است.
درعین‌حال همه شنیده‌ها از وابسته بودن شدید فیلم، فاز دست راستی‌اش و بازتاب نگاه نظام به جنگ سوریه حکایت دارد؛ که «به‌وقت شام» یک شعار بزرگ است، فیلمی ست که در تمام مدت نمایشش دارد شعارهایی گنده‌تر از دهانش می‌دهد؛ اما در کمال تعجب «به‌وقت شام» نه‌تنها یک شعار دوساعته نیست که صحنه‌ها یا دیالوگ‌های بیش‌ازاندازه ملودراماتیک و شعارزده‌ای که در تمام فیلم‌های حاتمی کیا دیده‌ایم، تلاشی که می‌کند تا سویه انقلابی مخاطب را به تلاطم بی اندازد و گاهی شدیداً روی اعصاب هم می‌رود را به طرز عجیبی کمتر از هر فیلم دیگر آقای کارگردان در خود دارد. تمرکز فیلم آن‌قدر بر داستان و مفهوم پشت داستان گذاشته‌شده که جایی برای این صحنه‌های شعارزده و بد در فیلم نباشد. اشتباه نکنید. این اصلاً بدان معنی نیست که حاتمی کیا فیلمی مستقل یا با مفاهیم نو ساخته است. «به‌وقت شام» شبیه به همه آثار دیگر حاتمی کیا پروپاگاندا ست و به‌نظام جمهوری اسلامی سمپات شدیدی دارد اما نکته اینجاست که در «به‌وقت شام» این وجهه حکومتی به‌جای اینکه در دیالوگ‌های رو و پرطمطراق یا صحنه‌هایی اغراق‌آمیز و بیانیه صادرکننده بروز بیابد در دل داستان فیلم و شخصیت‌پردازی قهرمانان آنان حل می‌شود تا با داستانی اساساً پروپاگاندا مواجه باشیم؛ اما قوی‌تر و تأثیرگذارتر از هر فیلم این‌چنینی دیگری در سال‌های اخیر. پروپاگاندا بدان صورت که فیلم همه سعی‌اش را می‌کند تا به تماشاگر بفهماند چرا حضور ایران در نبردهای برون‌مرزی واجد اهمیت بسیار ویژه‌ایست تا خواهران و برادران مسلمانان خود را در زیر آتشبار دشمنان اسلام تنها نگذارند. اینکه بالاخره حاتمی کیا کم‌وبیش در «بادیگارد» و به شکل جدی‌تری در اینجا توانسته مفاهیم را نه از مجرای دیالوگ‌های گل‌درشت که در مسیر داستانش به تماشاگر منتقل کند، نکته مهمی در کارنامه کاری او محسوب می‌شود. فیلم جایی شروع می‌شود که قهرمان فیلم می‌خواهد به ایران برگردد، با دل‌خوشی هم انگار قرار نیست برگردد. سپس به خاطر علاقه و نگرانی برای پدرش (نه اعتقاداتش، دین یا وطنش) مجبور به ماندن می‌شود. بازهم به خاطر پدر مجبور به مقاومت و مبارزه می‌شود اما در انتها با توجه به همه آنچه در این مسیر بر سرش آمده، این بار به خاطر اعتقاد و باورش دست یاری پدر را رد می‌کند و تن به مرگ می‌دهد تا باورهایش زنده بمانند.
بحث بر سر اینکه لزوم ساخت آثار پروپاگاندا چیست و خوب است یا بد در حوصله این یادداشت نمی‌گنجد. باید به تاریخ سینما رجوع کنیم، به شماری از بهترین و مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما نظیر «رزمنا و پوتمکین» یا «تولد یک ملت» که اتفاقاً طلایه‌دار سینمای فرمایشی و پروپاگاندا هم هستند و سعی می‌کنند تماشاگر را با مفاهیم خود شست و شوی مغزی بدهند. در سینمای آمریکا سالانه شمار زیادی فیلم این‌چنینی تولید می‌شود، در ستایش آمریکا و رؤیای آمریکایی و سیاست‌های آمریکایی، نظیر «اسنایپر آمریکایی» کلینت ایست وود، سری فیلم‌های «کاپیتان آمریکا»، «مدمکس» که ازلحاظ بصری تأثیر بسزایی هم برساخت «به‌وقت شام» گذاشته و… اکثر منتقدان و تماشاگرانی که حالا فیلم را می‌کوبند و آن را فاشیستی یا مزدورانه یا فرمایشی می‌خوانند، عاشق این نسخه‌های پروپاگاندای آمریکایی می‌شوند و در سایت‌های سینمایی پربازدید کشور هم مفصل به مدح و ستایش این آثار «مترقی» می‌پردازند اما به حاتمی کیا و «به‌وقت شام» که می‌رسد همین جماعت، حرف از اعتقادات و صیانت از آرمان‌های یک نظام را بد، سیرک و افتضاح می‌خوانند چراکه فیلمی فرمایشی است و نگاه ناظر حکومت را بیان می‌کند. اصلاً مگر فیلمی از حاتمی کیا سراغ دارید که فرمایشی و پروپاگاندا نبوده باشد؟!
پاسخ به این سؤال درست نقطه‌ای است که رابطه عجیب فیلم با تفکرات روز جامعه را برملا می‌کند. در اعتراضات و شلوغی‌های اخیر یکی از اولین شعارهایی که بر سر زبان‌ها افتاد و به‌سرعت هم همه‌گیر شد، شعاری که اپوزسیون‌های خصوصاً اصلاح‌طلب تلاش زیادی کرده‌اند تخمش را در ذهن طرفدارانشان بکارند این بود: «نه سوریه، نه لبنان، جانم فدای ایران»…«به‌وقت شام» از اهمیت حضور ایران در منطقه می‌گوید، از اینکه نه‌تنها برای حفظ امنیت ملی خود که برای حفظ اسلام و بیشتر از آن برای ایستادگی علیه ظلم و بی‌عدالتی جهانی علیه مسلمانان لازم است که در کشورهای هم‌پیمان خود حضور داشته باشیم، قوی هم حضور داشته باشیم. «به‌وقت شام» در دفاع از موضوعی ساخته شده که چالش‌برانگیزترین و تفرقه‌انگیزترین موضوع سیاست خارجی حال حاضر نظام جمهوری اسلامیست که مخالفان و موافقان دو آتشه‌ای دارد. اینکه چنین سرمایه عظیمی در دستان حاتمی کیا قرار می‌گیرد تا از چیزی دفاع کند که مخالفانش حتی نمی‌توانند آن را در خیابان‌ها فریاد بزنند تا لااقل حرص و عصبانیتشان را خالی کنند، معلوم است که عده زیادی را خشمگین می‌کند. معلوم است که فریادهای خفه‌شده در خیابان، در سالن سینما خودش را در لوای «سیرک» یا «کمدی ناخواسته» بروز می‌دهد و از فیلم متنفر می‌شود.«به‌وقت شام» اما بیشتر از هر چیز در تصویری که از داعش می‌سازد بد و ضعیف عمل می‌کند. تصویری نه‌چندان واقعی و باورپذیر که آنان را بسیار احمق نشان می‌دهد. فرمایشی بودن فیلم دقیقاً در اینجاست که از فیلم بیرون زده. جایی که حاتمی کیا احتمالاً به درخواست اسپانسر فیلم مجبور به معرفی تمام و کمالی از داعش و ساختارهایش است ضمن اینکه می‌خواهد مواضع سازمان اوج را هم در فیلم متبلور کند. داعشی سوار بر اسب به نشان بدویت آن‌ها، دختر موزیسین اروپایی و پوچ‌گرا که می‌خواهد حمله انتحاری کند، اروپایی لوسی که مثلاً حس قدرت طلبیش او را به اینجا آورده تا بهترین فیلم‌های تبلیغاتی را برای داعش بسازد، این‌ها همان سمت اغراق‌شده و فرمایشی اعصاب خورد کنی هستند که هرچند در «به‌وقت شام» در قیاس با باقی فیلم‌های کارگردان کمتر تأثیر منفی می‌گذارند اما همان‌طور که انگار مجوز ساخت چنین فیلمی همین‌ها هستند، همین‌ها هم مجوز متنفر شدن تماشاگر و منتقد را هم پیش از هر چیز دیگری صادر می‌کنند. سال‌هاست که فیلم‌سازان حکومتی یکی به نعل و یکی به میخ می‌زنند تا بتوانند هم فیلمشان را بسازند هم قبح و محبوبیتشان را پیش آحاد و اکثریت مردم از دست ندهند. از کارگردانی که همه عمرش را برای انقلاب اسلامی و پایداری‌اش فیلم ساخته نمی‌توان انتظار فیلمی جز این را داشت. اتفاقاً در «به‌وقت شام» حاتمی کیا پذیراتر از فیلم‌های دیگرش است. آن اسطوره بلامنازعی را که همیشه از مرد انقلابی و قهرمانش داشته است اینجا کنار گذاشته و با کسی همراه شده که آن‌طور به نظر می‌رسد آن‌قدرها به ارزش‌های انقلابی وقعی نمی‌نهد و بیشتر پدرش برایش ملاک و معیار است. قهرمانی از نسل جوان‌تر که در ادامه بابک حمیدیان در «بادیگارد» هم قرار می‌گیرد. حاتمی کیا در فیلم‌های اخیرش حالا سراغ قهرمانانی از نسل‌های جلوتر و با آرمان‌هایی ضد و نقیض‌تر از آرمان‌های اوایل انقلاب همراه می‌شود. با جوانانی که هم از پدران خود و سایه سنگین جنگ بر زندگی‌شان و کودکی‌شان سرشکسته و آزرده‌خاطرند و هم پای باورهایشان ریسک ترور شدن در خیابان‌های تهران را می‌پذیرند یا مردانه انتحاری داعش را با دستان خود منفجر می‌کنند تا انسان‌های بیشتری کشته نشوند. محل شهادت‌های آنان را باید با افتخار بر مزارشان نوشت: نه‌فقط دمشق یا تدمر که لبنان، یمن، بوسنی، عراق و… تا تاریخ بداند که آن‌ها در لانه‌های خود نمادند تا قدرت‌های بزرگ و ویرانگر بر سر زنان و کودکان بی‌دفاع هم دین و هم‌مسلکشان آتش ببارد و اهمیتی نداشته باشد که در تهران شهر در امن‌وامان است.همچنین بخوانید:
نقد فیلم «به‌وقت شام»: ابراهیم در شام
نقد فیلم «به‌وقت شام»: ایستاده در میانه

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا