اخبار کسب و کار

بررسی فیلم «مارموز»؛ گردش از راست به چپ

کمال تبریزی پس از همکاری با پیمان قاسم‌خانی، طنزنویس و ساخت «مارمولک» (۱۳۸۲) و «طبقه حساس» (۱۳۹۲) در جدیدترین اثر خود با آیدین سیار سریع، روزنامه‌نگار طنزنویس، همکاری کرده که حاصل آن «مارموز» یک فیلم کمدی سیاسی است. آیدین سیار سریع کار خود را با وبلاگ نویسی آغاز کرد و سپس در چندین روزنامه و مجله به‌عنوان طنزنویس همکاری کرد. ظرافت‌ در طنز‌نویسی، پرداختن به جزئیات و استفاده از نشانه‌ها برای بیان مقاصد از ویژگی‌های نوشته‌های او به‌حساب می‌آید. همچنین سیار سریع به فضاسازی و شخصیت‌پردازی در نوشته‌هایش علاقه دارد و از همین رو در چند اپیزود از مجموعه دیرین دیرین به‌عنوان نویسنده با عوامل آن همکاری داشته است؛ اما «مارموز» اولین سابقه فیلم‌نامه‌نویسی او در مقام نویسنده یک فیلم سینمایی بلند است که خوب هم از کار درآمده است.

همچنین بخوانید:
بررسی فیم «مارموز»: میم مثل مارمولک نه مارموز

شخصیت اصلی داستان سیار سریع قدرت صمدی (با بازی حامد بهداد) سرکرده‌ یک گروه تندرو است که در آستانه انتخابات مجلس در تلاش برای لابی‌گری در بین احزاب سیاسی هم‌طیف خود و ورود به مجلس است؛ اما شروع دراماتیک داستان از جاییست که در یکی از این عملیات خودسرانه این گروه علیه وزارت ارشاد و برهم زدن یک کنسرت، محلی که هدف حمله قدرت و دوستانش است، هدف بمب‌گذاری گروه‌های تروریستی قرار می‌گیرد و این گروه با اقدام خود به‌طور معجزه‌آسایی وزیر ارشاد و حاضرین در کنسرت را از مرگ نجات می‌دهند. این توفیق اتفاقی و پوشش رسانه‌ای این واقعه، قدرت را با خبرنگاری با نام دیبا صولتی (با بازی ویشکا آسایش) آشنا می‌کند و این آشنایی، زمینه‌ساز چرخش سیاسی قدرت صمدی و ایجاد موقعیت‌های طنزی در طول فیلم می‌شود.فیلم با تمرین سخنرانی قدرت در خانه‌اش آغاز می‌شود و بیننده با دیدن محل زندگی قدرت، سواد سیاسی او و همخانه‌اش، نصرت، متوجه می‌شود با شخصیتی طرف است که تا چه اندازه با آنچه تظاهر می‌کند فاصله دارد و در ادامه هم با فلاش‌بک‌هایی از پیشینه قدرت اطلاعات جسته‌وگریخته‌ای می‌گیریم. نویسنده «مارموز» با این شخصیت‌پردازی و مقدمه‌چینی، کاریکاتوری از پیشینه مردانی سیاسی‌ را که در یک دهه اخیر در صحنه سیاسی ایران ظهور کرده‌اند را به بیننده ارائه می‌دهد. فیلم با کوبیدن اصلاح‌طلبان میانه‌رو (که پس از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ اجازه عرض‌اندام در فضای سیاسی ایران را یافتند) ادامه می‌یابد و با متلک‌های ریزودرشت این جناح را به باد انتقاد می‌گیرد؛ انتقاد‌ از سیاست‌هایی از قبیل سکوت در قبال دستگیر‌ی اعضای حزب و اعطای نشان اصلاح‌طلبی به افرادی بدون سابقه اصلاح‌طلبی. تغییر عقاید قدرت صمدی و اظهارنظرهایش که ناشی از جو زدگی‌اش در فضای جدیدیست که برای او مهیا شده است، به‌سرعت قدرت را به یکی از شخصیت‌های سیاسی جنجالی تبدیل می‌کند و تریبو‌ن‌های زیادی را در داخل و خارج در اختیار او قرار می‌دهد. بیننده‌ای که در یک دهه گذشته جنجال‌ها و اتفاقات سیاسی داخل را دنبال کرده است، می‌تواند برای شخصیت قدرت ما به ازاهای بیرونی‌ای بیابد.
کمال تبریزی کارگردانیست که پیشینه‌ فعالیت سیاسی‌ محکمی دارد و هر از چند گاهی دلش برای بیان حرف‌های سیاسی ته دلش در قالب یک پروژه سینمایی تنگ می‌شود. در پروژه «مارموز»، این‌طور به نظر می‌رسد که کمال تبریزی از جناحی که خود از حامیان آن است دل پری دارد و با دست انداختن سیاست‌های محافظه‌کارانه‌شان قصد ترک انداختن بر فضای یخ‌بسته این جناح را دارد. «مارموز»، قرار نیست هم‌زمان از هر دو جناح اصلی سیاسی در داخل انتقاد کند و با پند و اندرز ایشان را به خویشتن‌داری و عمل صالح دعوت کند چراکه تکلیف «مارموز» با جناح دیگر روشن است و با تصاویری که از یک جریان‌ هوادار آن در ابتدای فیلم نمایش می‌دهد شوخی با ایشان را محلی از اعراب نمی‌داند. آنچه که در «مارموز» شاهد هستیم نمایش توخالی بودن یک حزب سیاسیست که افرادی با گرایش‌های فکری ناهم‌سو را به‌منظور پر کردن خلأ ایجادشده در خود جای می‌دهد.

داستان «مارموز» یک ساختار اوج-سقوط دارد و بیان علل و عوامل اوج و سقوط شخصیت اصلی داستان روایت طعنه‌آمیزی از شرایط سیاسی موردانتقاد نویسنده است. «مارموز» در بخش نمایش اوج‌گیری قدرت صمدی ریتم خوبی دارد و بیننده را با خود همراه می‌کند؛ اما به‌یک‌باره درست از جایی که قدرت از صحنه سیاست کنار گذاشته می‌شود، داستان «مارموز» هم همچون خود قدرت از نفس می‌افتد.

فضای فیلم به‌یک‌باره وارد یک فضای جدی و تلخ می‌شود که قصد آن به تصویر کشیدن روزگار تلخ فعالین‌ سیاسی‌ای است که در تبعید به سر می‌برند. در کنار این نمایش غم‌انگیز، بازسازی فضای اپوزیسیون خارج از کشور و آدم‌های آن شبیه‌ آیتم‌های طنز ‌صداوسیمایی می‌شود و نویسنده تنها به بازگویی همان حرف‌ها این بار در سینما می‌پردازد. این شیوه نمایش اپوزیسیون خارج از کشور که علی‌الظاهر عده‌ای آدم دائم‌الخمر سلطنت‌طلب هستند، به شیوه غالب نمایش این افراد خارج نشین، در آثار داخلی تبدیل شده است. شیوه‌ای که شاید تنها کارکرد آن این است که کل اثر را از زیر تیغ سانسور برهاند و پروانه نمایش را نصیب آن کند.در کنار داستان اصلی «مارموز»، شاهد داستان‌های فرعی عاشقانه‌هایی در فیلم هستیم. عاشقانه قدرت و میترا (با بازی آزاده صمدی) در گذشته و پایان نافرجام آن، سرآغاز حضور قدرت در تشکل‌های سیاسی دانشجوییست به‌قصد انتقام از کسانی که میترا را از دستش درآورده‌اند. همچنین گرایش عاطفی قدرت به دیبا باعث تغییر در گرایش‌های مذهبی و فکری او می‌شود و مقدمه هم‌سفره شدنش با کسانی می‌شود که روزگاری دشمن قسم‌خورده‌شان بوده است. این‌ها همه دنبال کننده فیلم‌های کمال تبریزی را به یاد این جمله می‌اندازد که همیشه پای یک زن در میان است. این شوخی با اتفاقات و جنجال‌های سیاسی به همراه آگاهی بیننده از سطح دانش سیاسی قدرت (مثلاً او در جایی به دلیل تشابه اسمی، فرح دیبا را با دیبا صولتی، دختری که دلباخته‌اش شده است، اشتباه می‌گیرد و جملاتی را در وصف او به زبان می‌آورد)، بیننده را متوجه بعد دیگری از فضای سیاسی ایران می‌کند و اینکه تا چه اندازه پشت‌صحنه حوادث سیاسی با آنچه در ظاهر می‌بیند تفاوت فاحشی دارد و نیات واقعی افراد با آنچه در پشت تریبون و جلو دوربین می‌گویند، فاصله دارد.
«مارموز» فیلمیست که آگاهانه دست به یک شلخته‌بازی زده است، اما این شلختگی رشته داستان را از دست بیننده خارج نمی‌کند و تجربه کمال تبریزی در ساخت فیلم شلخته و شلوغ «همیشه پای یک زن در میان است» (۱۳۸۶) در اینجا به کمکش آمده است. «مارموز» به ورطه هجو و لود‌گی نمی‌افتد و شخصیتی را خلق می‌کند که از جایی به بعد هر چه می‌گوید و هر کاری که می‌کند برای تماشاگر خنده‌آور است. درواقع، کمال تبریزی در «مارموز» از همان شیوه‌ای استفاده می‌کند که پیش‌ازاین در «لیلی با من است» (۱۳۷۴) و به‌خصوص در «مارمولک» جواب داده است و به امضای او در سینمای ایران تبدیل شده است (به تشابه اسمی «مارموز» و مارمولک دقت کنید). این شیوه، خلق شخصیت‌هاییست که با تظاهر و ادا بازی به‌منظور کسب منفعت شخصی در مسیری می‌افتند که دیگر راه برگشتی ندارند، طی طریق می‌کنند و در پایان به یک رشد و پختگی فکری‌ای می‌رسند که شخصیت انتهای فیلم به‌کلی با آدم ریاکار ابتدای آن متفاوت است. پس از پرویز پرستویی، این بار حامد بهداد در خلق این شخصیت‌ و نمایش صعود و سقوط آن بسیار موفق عمل کرده است و بازی‌ای که از او در این فیلم می‌بینیم کنترل شده، در خدمت فیلم و بسیار تأثیرگذار است. درمجموع فیلم «مارموز»، یک کمدی خوب و استاندارد است و اگر از طرفداران سابق! حامد بهداد هستید و هنوز علاقه‌تان به دیدن آثار طنز در یک سال گذشته فروکش نکرده است و یا دلتان از دست کسانی که به آن‌ها رأی داده‌اید خون است، دیدن «مارموز» را از دست ندهید.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا