اخبار کسب و کار

بررسی مستند «ترور سرچشمه»: خط قرمز

جشنواره سینما حقیقتی که گذشت با استقبال بسیار خوبی از سوی تماشاگران مواجه شد و سالن‌های نمایش آثار مستند، شلوغ‌تر از هر وقت دیگری بودند. اتفاقی که برای سینمای مستند ایران خبر خوبی به نظر می‌رسد. به شکل کلی توجه تماشاگران به آثار مستند که در سال‌های گذشته در ایران بسیار غیر مهم به نظر می‌رسید، روزبه‌روز بیشتر می‌شود و تعامل روزمره بیشتر ایران با جوامع جهانی و فرهنگ بین‌المللی هم مانند کاتالیزور، توجه نشان دادن به سینمای مستند را بیش‌ازپیش تقویت می‌کند. هرچند که سینمای مستند ایران هنوز با پختگی فاصله زیادی دارد و بیش از دست زدن به تجربه‌های نو و عجیب‌وغریب (شبیه به مستندهای روز دنیا، همان‌هایی که پخش گسترده و اینترنشنالشان مخاطبان ایرانی را در قدم اول به این شکل از سینما کنجکاو کرده است، از «کرت کوبیین-مونتاژ هک» تا «کارهایی که در سایه انجام می‌دهیم») در حال کشف الفبا و چیستی مستندسازی است؛ و البته سیر صعودی قابل‌توجهی را هم خصوصاً در چهار سال گذشته به همراه خود داشته است.امروز «صفر تا سکو» فیلم مستندی است که در گروه هنر و تجربه در کنار آثار جریان اصلی سینمای ایران به نمایش در آمد و حتی با استقبال گرم‌تر و بیشتری از سوی تماشاگران عام سینما روبه‌رو شد، به شبکه خانگی راه پیدا کرده است ضمن اینکه حتی ازنظر کیفی هم هم ذات پنداری بیشتری را با خود، برای تماشاگر به ارمغان می‌آورد و همدلی برانگیزتر می‌شود و از سوی دیگر حرف‌های مهم‌تری را به شکل دل‌پذیرتر از هر فیلم داستانی اجتماعی سینمای ایران با رویکردی مشابه (در اینجا به شکل خاص پرداختن به زنانگی و دفاع از آزادی‌ها و برابری‌های جنسیتی در نوع واقع‌گرایانه‌تری از فمینیسمی که در ایران همیشه، خصوصاً در رابطه با فیلم‌سازان زن سینمای ایران با سوءبرداشت‌های فالش زیادی همراه بوده است) را با تماشاگرش در میان می‌گذارد و عواطف و منطقش را توأمان به کار می‌گیرد. مستندهای خاص دیگری هم مانند «من ناصر حجازی هستم»، «تهران انار ندارد» و… در سال‌های اخیر اکران و با استقبال خوبی مواجه شده‌اند و این نشان می‌دهد که سینمای مستند ایران مسیر درستی را در پیش‌گرفته و گام‌هایش به‌سوی ترقی را هم محکم برمی‌دارد. هرچند که مسیر درازی در پیش دارد اما بارقه‌های خلاقیت و بدعت، گاه‌وبیگاه در فیلم‌سازان مختلفی تجلی پیدا می‌کند. خسرو سینایی سال‌ها پیش بخش مهمی از فیلم‌های خلاقانه و تجربی تاریخ سینمای مستند ایران را ساخته، (بعضی از مستندهای او هنوز هم مانند تجربه اولین مواجهه با آن‌ها هیجان‌انگیزند و شاهکار محسوب می‌شوند.) پیش‌تر از او کامران شیردل و هم‌دوره‌ای‌هایش و امروز هم کارگردانان مختلف و پیشرویی وجود دارند که هرکدام بخشی از بار سنگین باز کردن راه‌های خلاقانه و نو را به دوش می‌کشند تا مستندسازی به‌روزهای طلایی خود در ایران نزدیک و نزدیک‌تر شود.محمدحسین مهدویان یکی از این فیلم‌سازان جوانی است که پیش از اینکه کارگردان «ایستاده در غبار» یا «ماجرای نیمروز» باشد، یک مستندساز مهم و در نوع خودش منحصربه‌فرد بوده و هست که آثار مهمی را به تماشاگر عرضه کرده است. مینی سریال/مستند «آخرین روزهای زمستان» درباره زندگی شهید حسن باقری، «سلام حزب‌الله» درباره شکل‌گیری حزب‌الله لبنان نه‌تنها مستندهای تاریخی/سیاسی مهم و مستدلی به شمار می‌روند بلکه مقدمه‌ای هستند بر شکل‌گیری شکل خاص فیلم‌سازی مهدویان که در «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز» شاهد آن هستیم. سبکی که سعی می‌کند دانشش از سینما کلاسیک آمریکایی را به شکلی با مستندهای بازسازی‌شده و اصلاً روایت مستند گونه پیوند بزند. از این حیث مستندسازی برای خود کارگردان و رسیدنش به سبک شخصی فیلم‌سازی (او را می‌توانیم از همین حالا، حداقل تا به اینجای کار دارای سبک شخصی بدانیم) واجد اهمیت بسیاری است. شاید اگر او این‌چنین با فضای مستندسازی و پرسشگری‌اش دست‌وپنجه نرم نمی‌کرد، امروزه تبدیل به فیلم‌سازی حکومتی شبیه به ابراهیم حاتمی کیا یا امثال او می‌شد، گیرم با بینشی قوی‌تر و نگاه خلاقانه‌تری به‌ظاهر فیلم‌سازی.
از سوی دیگر مهدویان برای سینمای مستند ایران هم عنصر بسیار مهمی است. نه‌تنها به‌واسطه آثار مهمی که ساخته که به‌واسطه دریچه‌ای که در فیلم‌سازی مستند بازکرده است. هرچند فیلم‌برداری و شروع پروژه «ترور سرچشمه» به قبل از ساخت «ماجرای نیمروز» مربوط می‌شود اما اینکه مهدویان کماکان درگیری خود را با مستندسازی حفظ کرده است نکته بسیار مهمی در مسیر فیلم‌سازی اوست؛ اما اهمیت مهدویان برای سینمای مستند در شکل پرسشگری او از تاریخ است که چنین منحصربه‌فردش می‌کند. هرچند در نگاه اول، اگر نخواهید تعصبات و خط قرمزهای ذهنی‌تان را درباره مفهوم اپوزسیون در ایران معاصر کنار بگذارید، او را هم فیلم‌سازی دولتی قلمداد می‌کنید که با پول‌های کلان سازمانی فیلم می‌سازند و فرمایشی هم می‌سازند، اما آثار مهدویان نشان می‌دهد که او از دل ساخت فیلمی دولتی و به سفارش نهادهای حکومتی راه خودش را می‌رود و به دنبال حقایق و سؤالات چالش‌برانگیزی است تا مو را از ماست بکشد بیرون و در میان ساده‌ترین چیزها اساس سوژه را مورد هدف قرار دهد. او از دل روایات دولتی و اسناد ملی و با استفاده هوشمندانه از آن‌ها اتفاقاً حقایقی را می‌جوید که در تاریخ‌های رسمی دولت هرگز حضوری نداشته‌اند و یا به‌عمد کنار گذاشته‌شده‌اند. او کنجکاو و تشنه دانستن دقیقاً تناقض‌ها و تلاقی نگاه‌ها و باورها در حوادث تاریخی معاصر و خصوصاً بعد از انقلاب اسلامی ست و در مرز همین تناقض‌ها قدم برمی‌دارد و فیلم‌هایش را می‌سازد. «ترور سرچشمه» از این حیث اثر شاخصی در کارنامه کاری او محسوب می‌شود. فیلمی که با فرمت بازجویانه طوری که برایش انتخاب‌شده بر این نیروی پرسشگری تأکید بیشتری هم می‌گذارد و سعی می‌کند از لابه‌لای ریز حرف‌های آدم‌هایی که به شکلی با ترور حزب جمهوری و شهادت شهید بهشتی سروکار داشته‌اند، دست روی مسائلی بگذارد که نه‌تنها تابه‌حال خیلی از آن‌ها پرسش نشده بلکه بعضاً با سوءتفاهم‌های تاریخی بزرگی هم مواجه بوده‌اند. نگاه مهدویان هرچند جانب‌دارانه می‌تواند باشد اما دعوی انصاف را فراموش نمی‌کند. (بگذارید واقع‌گرایانه نگاه کنیم و انتظار نداشته باشیم او همچون اپوزسیون‌هایی که اصلاً مواضع اپوزیونیستی را در ایران اشتباه جا انداخته‌اند مانند جعفر پناهی و… عمل کند و فیلم بسازد و حرف بزند.)
«ترور سرچشمه» افق دید جدیدی را به واقعه ترور آن روز خونین باز می‌کند چراکه فیلم‌ساز زاویه دید متفاوتی از تاریخ را برای شرح داستان مستند خود انتخاب کرده است. او به‌خوبی می‌داند که چه سؤالی را چطور بپرسد تا در کلام رسمی روزمره، جواب‌هایی ناهمگون با انتظارمان، بگیرد و بر چه جزییاتی تأکید کند تا تناقضات یا به‌عبارتی‌دیگر ابعاد خوب و بد مختلف تاریخ انقلاب و عملکرد دولت‌ها را مورد سؤال – نه قضاوت- قرار دهد. ایده جاه‌طلبانه آغاز فیلم از دل یک اتفاق مهیج و بی‌اغراق بزرگ‌ترین ترور تاریخ انقلاب و پیشروی‌اش به آرامش و خلوص شهید بهشتی در نیمه دوم فیلم و نگاهی به نقش او در تاریخ انقلاب تا به آن روز، یکی از همان ویژگی‌هاییست که مهدویان را از دیگر فیلم‌سازان دولتی جدا می‌کند. اینکه او درباره حاج احمد متوسلیان، شهید بهشتی، شهید افشردی یا سید حسن نصرالله فیلم می‌سازد.
نکته مهم دیگر علاقه کارگردان به تاریخ انقلاب و حوادث تاریخی ایران معاصر است. محمدحسین مهدویان دغدغه تاریخ انقلاب و حوادث تلخ و شیرینش را دارد و سعی می‌کند از موضع خود آن را بررسی کند. کمتر فیلم‌سازانی چنین در دغدغه‌هایشان مصمم و پیگیر بوده‌اند و مهدویان در این میان نه‌تنها آگاهی کاملی بر سیر تاریخ دارد که موفق شده با بهره‌گیری از هوش و استعداد سینمایی‌اش، تاریخ انقلاب را به سبد فرهنگی مردم و بسیاری از نسل جوان‌ترهایی که تاریخ برایشان کمترین اهمیت و جایگاهی ندارد و وطن و خاک نمی‌شناسند، بیاورد. به شکلی که هرکدامشان در واکنش به «ماجرای نیمروز» یا «ایستاده در غبار» (می‌خواهد مثبت باشد یا منفی) در صفحه اینستاگرام شان چیزی بنویسند.
«ترور سرچشمه» هرچند فیلم خوبیست اما تماشاگری که خودش هم دغدغه سینما و مستندسازی داشته باشد بعد از تماشایش افسوس می‌خورد که چه بد که تنها مهدویان و عده معدودی مانند او می‌توانند به چنین اسنادی دسترسی داشته باشند و فیلم‌هایشان را بسازند. افسوس می‌خورد که چرا او نمی‌تواند با خیالی آسوده دغدغه تاریخ انقلاب را داشته باشد. هرچقدر هم که پیشرو و انتقادآمیز و حقیقت جویانه اما مهدیان هم درنهایت در همان دسته رسانه‌ها و فیلم‌هایی قرار می‌گیرد که در میان تاریخ رسمی هر حکومت بایگانی و بررسی می‌شود. همان‌طور که پیش از شروع فیلم درحالی‌که در صف دورودرازی ایستاده مملو از آدم‌هایی اکثراً شبیه به هم که به تماشای فیلم آمده‌اند افسوس می‌خورد که چطور رسانه‌ها باعث مرز کشی میان آدم‌ها می‌شوند، باعث می‌شوند آن‌ها که شبیه به «بچه حزب‌اللهی» ها هستند در صف فیلم مهدویان ایستاده باشند و روشنفکرهای مثلاً اپوزسیونی که دائماً در حال صحبت از آزادی بیان و احترام به باورهای شخصی یکدیگر هستند، این‌ها را چپ‌چپ نگاه کنند و مهدویان را به‌واسطه دغدغه‌هایش از کورس رقابتی سینمای ایران حذف کنند. افسوس که هنوز نمی‌توانیم همگی در کنار یکدیگر در سالن سینما بنشینیم و هرکدام از زاویه دید خودمان فیلمی را ببینیم و خود را از قیدوبندهایی که برایمان ساخته‌اند خلاص کنیم. به فیلم‌ساز جوان و باهوشی مانند مهدویان بی‌اعتماد باشیم و رسانه موثقمان بی‌بی‌سی و صدای آمریکا شود. افسوس که افسوس‌ها بسیار است.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا