اپیزود اول فصل هشتم سریال بازی تاج و تخت؛ عشق یا وظیفه؟
دیجیکالا مگ – منبع جامع اخبار و مقالات تخصصی در حوزهی تکنولوژی، بازیهای کامپیوتری، فرهنگ و هنر، سلامت و زیبایی و سبک زندگی
در این یادداشت خطر لو رفتن داستان قسمت اول فصل هشتم بازی تاج و تخت وجود دارد.
آنهایی که از دیدن قسمت اول فصل هشتم بازی تاج و تخت راضی نشدند به نظرم یادشان رفته که گیم آف ترونز به پایان خودش رسیده است. به این معنا که ما همه معماها را میدانیم. چیزی برای کشف و شهود وجود ندارد. حالا دیگر از راز جان اسنو باخبریم. از خیانت سرسی و ادراکات برن و شرافت جیمی لنیستر و خلاصه همه داستانهای هیجانانگیزی که هفت فصل با آنها همراه بودیم. حالا وقت به نتیجه رسیدن قصههاست و نتیجه همیشه به جذابیت، تند و تیزی و آن لحن حماسی طرح معما و کشف آن نیست.
بگذریم که این تازه اپیزود اول بود و طبعا خالقان سریال، که به نظر میرسد رگ خواب مخاطبان را کاملا در درست دارند، در این قسمت اتفاقا هوشمندانه معماهای حل شده را نمایش دادند.
فرض را بر این بگذارید که این سریال یکی از شاهکارهای تلویزیون نبود. اینکه چطور به جان اسنو بگویند که تارگرین است و وارث واقعی تاج و تخت خودش ممکن بود چند قسمت طول بکشد. اینکه ارتش زندهها توسط اژدهایی که در اختیار پادشاه شب قرار گرفته غافلگیر شوند اما حالا برن برای نبرد سخت آمادهشان کرده است. هر کدام از این اطلاعات که همهشان در اپیزود اول در اختیار کاراکترهای سریال قرار گرفتند و البته ما پیشتر از آنها خبر داشتیم، میتوانست توسط سریالسازان معمولی چند اپیزود طول بکشد. اما حالا همه اطلاعات داده شده تا اپیزودهای بعدی منتظر اتفاقات جدید باشیم. نبردهای مهمی در پیش است.
بنیوف و وایس به عنوان خالقان سریال «بازی تاج و تخت» جزو باهوشترین دستاندرکاران صنعت سرگرمیاند. از زمانی که سریال مسیرش را از کتاب «نغمه آتش و یخ» جورج آر.آر مارتین جدا کرد، طبعا پیچیدگیهای روایی و ارجاعات اسطورهای و حتی مذهبی که در قصه اصلی وجود داشت کمتر شد. سریال بیشتر به سمت یک سرگرمی صنعت نمایش آمریکا پیش رفت. منتها از آن سرگرمیهای سطح بالا. در سطح کمدی مثلا در حد و اندازه سریال «دوستان» (فرندز) که هر قسمتش سرشار از ایده بود. اینجا هم داستانکها آنقدر متعدد هستند که تماشاگر را غرق در بمباران اطلاعاتی آن هم با تصاویر فاخر و کارگردانی درخشان میکنند. جوری که فرصت برای تعمق وجود ندارد.
در همین اپیزود اول اضطراب برخورد مردم شمال با دنریس تارگرین، ماجراهای سرسی لنیستر و حضور ناگهانی تئون گریجوی و تصمیم یارا و احترام او به برادرش داستانکهایی بودند که به مدت یک ساعت تماشاگر را مقهور تصاویر نگه میداشتند.
با این حال صحنههایی مثل اژدها سواری دنریس و جان اسنو زیادی عاشقانه ملودرام بود و به فضای کلی سریال «بازی تاج و تخت» نمیخورد. مگر اینکه از آن چشم در چشم شدن اژدها و جان اسنو قرار باشد به نتیجهای برسیم.
پلان آخر اپیزود اول فصل هشتم آمادهمان میکند که انتظار اپیزود دوم پرشورتری را بکشیم. جیمی لنیستر میخواهد شرافتش را ثابت کند اما حقیقت اینجاست که در فصلهای اول سریال او مرتکب جنایات زیادی شده و حالا باید پاسخگوی دنریس و برن باشد. کینگ اسلیر (قاتل پادشاه) هفته آینده گوشه رینگ است و البته که ما در مورد جیمی این فصلهای آخر به بخشش رای میدهیم.
به جز اینها اما نکته محوری اپیزود اول سوال سانسا از جان اسنو بود: «برای حفظ شمال جلوی دنریس تارگرین زانو زدی یا چون عاشقش شدی؟»
از اینجا به بعد تصمیمهای جان اسنو و دنریس تارگرین سرنوشت سریال و کاراکترهایش را مشخص میکند. آیا جان اسنو هم سودای پادشاهی را که حقاش است در سر میپروراند یا ترجیح میدهد به زنی خدمت کند که باور دارد ملکه خوبی است؟ و دنریس تارگرین بر خواسته خودش پافشاری میکند یا به حقیقت احترام میگذارد؟
سریال فعلا در اپیزود اول از این سوژهها گذر کرد. بذرها را کاشت تا احتمالا در دو اپیزود بعدی نگران نبردهای داخلی باشیم تا سرانجام پادشاه شب برسد.
بیشتر بخوانید: همه اتفاقات فصل اول تا هفتم گیم آف ترونز
The post اپیزود اول فصل هشتم سریال بازی تاج و تخت؛ عشق یا وظیفه؟ appeared first on دیجیکالا مگ.