اخبار کسب و کار

نقد وبررسی فیلم حمال طلا – رضا کیفی

تورج اصلانی را به‌عنوان یکی از بهترین مدیران فیلم‌برداری سینمای ایران می‌شناسیم. او که با خواب سفید فعالیت خود را آغاز کرد، آثاری چون چند کیلو خرما برای مراسم تدفین، فصل کرگدن، سن‌پترزبورگ، آشغال‌های دوست‌داشتنی، و اخیراً درخونگاه و قسم را در کارنامه دارد. اصلانی فیلم‌بردار باسابقه و حرفه‌ای است که قاب‌های فراموش‌نشدنی و جذاب در کارنامه‌اش زیاد دارد.
اصلانی با جینگو وارد عرصه فیلم‌سازی شد و حمال طلا دومین فیلم بلند سینمایی او است که اولین نمایشش در جشنواره سی و هشتم فجر بود و حالا روانه اکران آنلاین شده است. اصلانی در دومین فیلمش، قدم در وادی سینمای اجتماعی ایران می‌گذارد و با دغدغه‌هایی که دارد، قصه‌ای از مصائب و مشکلات بازار بی‌ثبات ارز و طلا روایت می‌کند.

همچنین بخوانید:
بررسی فیلم حمال طلا – یک اشتباه دیگر

از کمدی سیاه تا نئورئالیسم

حمال طلا بیش از هر چیز یک فیلم دغدغه مند است. فیلم‌ساز که نگارش فیلم‌نامه را نیز بر عهده داشته، باشخصیت‌هایش هم ذات پنداری می‌کند و از گذر این کاراکترها نگاهش به جامعه را به مخاطب عرضه می‌کند. حمال طلا از این منظر، از نمونه‌های وفادار سینمای اجتماعی ایران است.

حمال طلا قصه کارگری به نام رضا است. او هرروز با موتورش، بین کارگاه و طلافروشی‌های سطح تهران دررفت و آمد است و یک روز، در یک کوچه خلوت، کیف کمری‌اش که همه طلاها در آن است سرقت می‌شود. همین سرقت، رضا را در مسیر متفاوتی قرار می‌دهد. مسیری که از فاضلاب شروع می‌شود و به بازار طلا و ارز خاتمه می‌یابد.
حمال طلا در ابتدا جذاب و نفس‌گیر آغاز می‌شود. ماجرای دزدی در ابتدای فیلم، بیننده را با روایت درگیر می‌کند و مسیر قصه او را شگفت‌زده، وادار به تعقیب ماجرا می‌کند. حمال طلا در نیمه ابتدایی‌اش سایه‌ای از کمدی سیاه دارد که به‌شدت به قامت فیلم می‌نشیند.
دیالوگ‌های هوشمندانه و کاربردی اصلانی ریتم جذابی به کار بخشیده است و رابطه دونفره رضا و همکارش لویی، در میان دنیای آشفته و سرگردانی که کل روایت را احاطه کرده است، طنز انتقادی و تیزی دارد. در ادامه اما حمال طلا به‌کلی از روایت اصلی‌اش دور می‌شود. تغییر لحن می‌دهد و به سینمای نئورئالیسم می‌رسد.
مصائب اجتماعی و دغدغه‌ها پشت‌هم از راه می‌رسند و مسیر اصلی قصه فراموش می‌شود. همه آنچه نیمه دوم حمال طلا را می‌سازد، یک اثر سطحی اجتماعی است که حرف تازه‌ای ندارد.

حمال طلا

یک واگویه ازآنچه هست، بی‌آنکه نگاه شخصی در کار باشد و یک تراژدی نهایی برای جمع‌کردن قصه‌ای که هرلحظه گسترده‌تر می‌شود. نیمه دوم حمال طلا به اثری متوسط و در تضاد کامل با جذابیت نیمه اولش تبدیل می شود.

از کندو تا رضا موتوری

اصلانی می‌گوید نه کندو ساخته فریدون گله را دیده است و نه قیصر و گوزن‌ها را. اما فضای فیلمش عجیب به این آثار سینمای موج نو شبیه است. قهرمانش به قهرمان مسعود کیمیایی در رضا موتوری تنه میزند و شهر بی هرج‌ومرج و پر از نابرابری‌اش به شهر کندو.
اصلانی به شیوه سینمای موج نو، روایتش را با استعاره‌ها ، نشانه‌ها و نمادها آراسته است. از ابتدا، تناقض میان کاراکتر اصلی و دنیای بیرونش، این استعاره‌ها و نمادها را آشکار می‌کند. جستجوی رضا و لویی در فاضلاب برای الماسی که قرار است زندگی‌شان را عوض کند، شروع نشانه‌هایی است که از تناقضات دنیای حمال طلا می‌آید.
در ادامه در سکانسی کارگران وانی پر از فضولات را بر دوش گرفته‌اند و از کوه بالا می‌روند، انگار زیرتابوتی را گرفته‌اند و به مراسم خاک‌سپاری می‌روند، حال‌آنکه رضا و لویی در میان همین فضولات به دنبال تولدی دوباره هستند. انعکاس تصویر رضا و لویی در شیشه مغازه‌ها هم نشانه دیگری است که در جهت القای حس توهم یک شبه ثروتمند شدن و طمع‌ورزی رضا و لویی به کار گرفته‌شده است.

حمال طلا

درنهایت هم همراهی دوربین با کیفی که در جوی آب افتاده و با جریان آب حرکت می‌کند، قصه دنباله‌دار آدم‌هایی که در این اوضاع‌واحوال قربانی می‌شوند را به تصویر درمی‌آورد.
به‌هرحال مشخص است که در فیلم تورج اصلانی قاب‌های ناب و دسته اول زیاد است. زوایای دوربین، اندازه نماها و چینش کلی قاب‌ها، به‌شدت مسحورکننده و چشم‌نواز است. از سوی دیگر میزانسن اصلانی، به شیوه‌ای دراماتیک با فضای قصه‌گویی‌اش هم‌راستا است. دوربین به‌خوبی میان بازیگران می‌چرخد و در جای درستی قرار می‌گیرد، تدوین ریتم خوبی دارد و بیننده را خسته و دل‌زده نمی‌کند و درنهایت دکوپاژ مناسبی حمال طلا را از روایت به فیلم می‌آورد.

آخرش که چه؟

اصلانی با همه وسواسی که به خرج داده است، نمی‌تواند یک روایت منسجم عرضه کند. تغییر لحنی که در میانه فیلم اتفاق می‌افتد، همه نبوغ و جذابیتی که قبل از آن دیده بودیم را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. به‌علاوه، اصلانی در حمال طلا آن‌قدر شاخه به شاخه می‌پرد و آن‌قدر از هر دری می‌گوید که بیننده‌اش را آشفته و گیج رها می‌کند. قصه‌اش را دائم بسط می‌دهد و از طی کردن یک مسیر روایی بازمی‌ماند.
آنچه اصلانی در حمال طلا می‌خواهد بگوید از یک دغدغه مهم می‌آید، اما حرف تازه‌ای نیست. حمال طلا هم نه یک تراژدی تلخ و تکان‌دهنده را به تصویر درمی‌آورد و نه موضع مشخصی دارد. شخصیت رضا هم آن‌قدر خوب پرداخت‌نشده است که بیننده با او همراه شود و ماجراهای او برایش مهم باشد.
رضا و دوستش لویی، قرار است آدم‌های فراموش‌شده‌ای باشند که در دنیایی سراسر نابرابری به دنبال حق خود هستند، اما اصلانی هم در میانه روایتش آن‌ها را فراموش می‌کند و یکسره به سراغ نشان دادن پیامدهای اجتماعی‌ روایتش می‌رود. تکلیف بیننده نه‌تنها با کاراکتر اصلی مشخص نیست که کاراکترهای مکمل را هم درک نمی‌کند. معلوم نیست لویی احمق است، نابغه است یا یک کارگر ساده که همیشه حقش خورده شده است. خانم ژاله (ژاله صامتی) و عشوه‌گری‌اش به‌جز این‌که طمع رضا را نشان دهد ( که قبلاً با دیگر نشانه‌ها مشخص‌شده است) چه نقشی در روایت دارد؟
درنهایت، حمال طلا هم به انبوه فیلم‌های اجتماعی چند سال اخیر می‌پیوندد. فیلم‌هایی که دغدغه شریفی دارند اما در حوزه سینما الکن و ناقص هستند و در قصه‌گویی به مشکل برمی‌خورند.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

نوشته نقد وبررسی فیلم حمال طلا – رضا کیفی اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا