عزت سینمای ایران درگذشت
به دنبال تکذیبیه نگردید، خبر رسمی است.
عزتالله انتظامی در بامداد بیستوشش مردادماه درگذشت. در نودوچهارسالگی. نودوچهار سالی که بیش از یک قرن زندگی برخی میارزد. نودوچهارسالگی که چند نسل مدیونش هستند، نودوچهار سالی که بهاندازه یکلحظه کوتاه بود و بیش از صدسال پربار. نودوچهار سالی که هفتادسالش روی صحنه و جلوی دوربین بود. پیش چشمان همیشه ناظر مردم، در قلبشان و در خاطراتشان.
برای عزت خان، سوگواری نکنید. نه حسرتی بر دل داشت نه حسرتی بر دلمان گذاشت.
دلتنگ عزت خان نشوید که او هست و فیلمهایش هست و همه کاراکترهای جذابش هستند.
تلخی مرگ یک ستاره را پس بزنید و سرتان را بالا بگیرید، بادی در گلو بیندازید، به احترام قامت مردی که همیشه سربلند بود؛ چه در سینما و چه در میان مردمش. برایش دل نسوزانید که از جنس دلرحمی گرفتن نبود، از جنس ستاره بود. ستارهای که یکدم درین ظلم درخشید و جست و رفت.نامش را بر زبان برانید که دیگر نامی چون عزتالله انتظامی تکرار نخواهد شد. رخت عزا بر تن نکنید که استاد لایق بزرگترین جشنها و پایکوبیهاست. بودنش را جشن بگیرید نه رفتنش را که در قاموس او رفتن معنایی ندارد.
دلتان که تنگ شد، به میراث جاودانیاش سر بزنید. با «روسری آبی» عاشقی کنید، با «ناصرالدینشاه آکتور سینما» به عهد قاجار بروید، با «روز فرشته» مرگ را مزه مزه کنید، با «حاجی واشنگتن» اشک بریزید به حال مردمانی که باران رحمتشان از دولتی سر قبله عالم است و سیل و زلزله از معصیتشان، مردمی که میرغضب بیشتر دارند تا سلمانی. چه ایرادی دارد، با «گاو» گاو شوید و به عزای گاو مش حسن و مش حسن بنشینید. با «بیتا» پدرانههایش را جشن بگیرید، هر وقت دلتان گرفت، به دیدن «اجارهنشینها» بنشینید و با عباس آقا سوپر گوشت کبابی، بر بدن بزنید یا کاسه آشی را پرنمک نوش جانکنید، بیخیال چربی خون و مابقی ماجرا. اگر خواستید شریک لحظههای آخر استاد جلوی دوربین شوید، «زادبوم»، «چهلسالگی» و «راه آبی ابریشم» را ببینید و عزت خان سرحال و سرزنده همیشگی را. حتی میتوانید با «آقای هالو» همراه شوید و مست رندیهایش شوید. با «حکم» دن کورلئونه وطنی را ببینید و حظ کنید.
اما شمارا به خدا، به سوگواری قهرمان ازدسترفتهمان ننشینید که قهرمان ما، جامش را تا آخرین جرعه با سرخوشی نوشید، با سربلندی ایستاد و با غرور رفت و این رفتن، قشنگترین رفتنهاست.با عزتالله انتظامی سینما را زندگی کنید. مرگش را باور نکنید که او زندهترین است. مگر میشود هفتادسال حضور، هفتادسال درخشش و هفتادسال در اوج بودن را از کسی گرفت؟ باور کنید حتی مرگ همچنین قدرتی ندارد.
نبودنش را تسلیت نگویید، جایش خالی نیست، خودش هست، همینجا، در تکتک قابهای ماندگار سینمای ایران. روحش هست، روی صحنه خاک خورده تئاتر و نامش هست، بر سر موزهای پر از حضور او.
عزت خان، بچه سنگلج،
سفرت به خیر اما تو و دوستی خدا را،
چو از این کویر وحشت بهسلامتی گذشتی به شکوفهها، به باران
برسان سلام ما را.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.